ج: شباهت از لحاظ ساختمان
تقسیمات اساسی که در زمینه تعارض قوانین به وجود آمده و نظریه تعارض قوانین بر مبنای آن ها استوار شده است در زمینه تعارض دادگاهها نیز وجود دارد. همان طور که در مسأله تعارض قوانین بین دو مرحله از مراحل وجودی حق یعنی مرحله ایجاد حق و مرحله نفوذ و تأثیر بینالمللی آن تفاوت قائل میشوند. به طور مثال «در قوانین بعضی از کشورها از جمله اسپانیا طلاق جایز نیست درحالیکه در قوانین بعضی دیگر از کشورها از جمله فرانسه چنین ممنوعیتی وجود ندارد و طلاق جایز میباشد. حال فرض کنیم یک مرد فرانسوی میخواهد زن خود را در اسپانیا طلاق دهد، بدیهی است چون زن وشوهر فرانسوی میخواهند وضعیت جدیدی (طلاق) را به وجود آورند مسأله مربوط به مرحله اول (مرحله تشکیل حق) است ولی دراسپانیا نمی توانند از حق طلاق استفاده کنند. اما اگر زن وشوهر دعوای طلاق خود را در فرانسه اقامه کنند و مطابق قانون فرانسه حکم طلاق را به دست آورند، هر یک از آنها می تواند به استناد حکمی که در دست دارد در اسپانیا مجدداً زوج یا زوجه اختیار کند، مقصود آنها استفاده از حقی است که در فرانسه به صورت صحیحی کسب نموده اند و این امر مربوط به مرحله دوم یعنی مربوط به تاثیر بین المللی حق است. حق مذبور که در فرانسه ایجاد شده باید دراسپانیا منشاء اثر و معتبر شناخته شود.»
در مسأله تعارض دادگاهها نیز بین دو مسأله، یعنی مسأله تعیین صلاحیت دادگاه و مسأله نفوذ و تأثیر بین المللی احکام فرق میگذارند. به طور مثال «هرگاه یک زن و شوهر خارجی برای طلاق به دادگاه ایران رجوع کنند ابتدا باید دید که آیا دادگاه ایران برای رسیدگی به این دعوی صلاحیتدار هست یا نه؟ (مسأله تعیین صلاحیت دادگاه). ولی ممکن است این زن و شوهر خارجی در کشور بیگانه طلاق گرفته باشند و بخواهند در ایران حکم صادره از دادگاه خارجی را به موقع اجرا گذارند (مسأله نفوذ و تأثیر بین المللی احکام). شباهت دیگری که بین تعارض قوانین و تعارض دادگاهها وجود دارد این است که استثنائات وارده بر اجرای قانون خارجی (مسأله نظم عمومی و مسأله احاله) که در مبحث تعارض قوانین به وجود آمده است در مبحث تعارض دادگاهها نیز وجود دارد.»
بند دوم: وجوه افتراق بین تعارض قوانین و تعارض دادگاهها
شباهتهایی که بین تعارض قوانین وتعارض دادگاهها وجود دارد نباید مانع از آن گردد که تفاوت و اختلافی که بین این دو نوع تعارض وجود دارد نادیده گرفته شود. برای روشن شدن اختلافات بین تعارض قوانین و تعارض دادگاهها مسأله را در دو زمینه اساسی که بیشتر بر روی آن تکیه شده است مورد بررسی قرار میدهیم. این دو زمینه عبارت است از اختلاف در ماهیت و خصلت قواعد مربوط به تعارض قوانین و تعارض دادگاه.
الف: اختلاف در ماهیت قواعد مربوط به تعارض قوانین و قواعد مربوط به تعارض دادگاهها
چنانکه قبلاً ذکر شد، صلاحیت دادگاه یک کشور ملازمه با صلاحیت قانون آن کشور ندارد. علت این امر آن است که در مبحث تعارض قوانین ما با قواعدی روبرو هستیم که تنها به تعیین قانون صلاحیتدار اکتفا میکنند و مسأله را مستقیماً و به طور ماهوی حل نمیکنند این قواعد را قواعد حل تعارض میگویند، مانند قاعده مندرج در ماده ۷ قانون مدنی ایران که احوال شخصیه اتباع بیگانه را تابع قانون دولت متبوع آنان دانسته است، درحالیکه قواعد مربوط به تعارض دادگاه ها مستقیماً و به طور اساسی مسائل مربوط به صلاحیت دادگاه و آیین دادرسی را حل میکنند و به هیچ وجه مسأله را به قانون صلاحیتدار دیگری ارجاع نمیکنند.
به عبارت دیگر «قواعد مربوط به تعارض قوانین دو جانبه هستند یعنی گاهی قانون ایران را صلاحیتدار میدانند و گاهی قانون خارجی را واجد صلاحیت میدانند. درحالیکه قواعد مربوط به تعارض دادگاهها یک جانبه هستند بدین معنی که قانونی، جز قانون کشور متبوع دادگاه را واجد صلاحیت نمیدانند.»[۹۳] به طور مثال «هرگاه به موجب قانون ایران دادگاه های ایران برای رسیدگی به یک دعوی بین المللی صلاحیتدار باشند مسأله صلاحیت دادگاه مستقیماً حل می شود و ارجاع مسأله به یک قانون صلاحیتدار دیگر بی مورد خواهد بود.»[۹۴]
ب: اختلاف در خصلت قواعد مربوط به تعارض قوانین و قواعد مربوط به تعارض دادگاهها
«از آنجا که در وضع قواعد مربوط به تعارض قوانین مصلحت حقوقی و منافع افراد بیشتر از مصالح سیاسی مد نظر قرار میگیرد بنابرین تعارض قوانین بیشتر دارای جنبه حقوقی است، درحالیکه مسأله صلاحیت قضایی را معمولاً جزء مسأله حاکمیت ملی به شمار می آورند و در وضع قواعد مربوط به تعارض دادگاهها مصلحت سیاسی دولت در درجه اول اهمیت قرار میگیرد و بنابرین تعارض دادگاهها بیشتر دارای جنبه سیاسی است و به جهت همین تفاوت است که در موضوع تعارض دادگاهها معمولاً برای اتباع داخلی، به لحاظ تابعیت آنان، امتیازاتی قایل میشوند و اتباع داخلی و بیگانگان را در یک ردیف قرار نمیدهند.»[۹۵] برای روشن شدن این تفاوت و نشان دادن جنبه سیاسی تعارض دادگاهها[۹۶] میتوانیم مواد ۱۴ و ۱۵ قانون مدنی فرانسه را که قبلاً به آنها اشاره شد مورد توجه قرار دهیم.
مواد ۱۴ و ۱۵ قانون مدنی فرانسه چنانکه قبلا ذکر شد در خصوص دعاوی که طرفین آنها هر دو بیگانهاند هیچ حکمی ندارد و دادگاه های فرانسه تا سال ۱۹۴۸ این سکوت قانونگذار را دلیل بر عدم صلاحیت خود برای رسیدگی به دعاوی بین بیگانگان میدانستند لیکن در این تاریخ تغییر جهتی در رویه قضایی فرانسه به وجود آمد و دیوان کشور فرانسه در اثر تکامل افکار و عقاید اصل عدم صلاحیت را مردود دانست و صلاحیت دادگاه های فرانسه را برای رسیدگی به دعاوی بین بیگانگان صراحتاً مورد قبول قرار داد.[۹۷]
به نظر میرسد در خصوص جنبه سیاسی مسأله تعارض دادگاهها درحقوق ایران مسألهای را که میتوان ذکرکرد، در خصوص پرداخت وجهالضمان (تامین) است که اتباع بیگانه طبق قانون آیین دادرسی مدنی ایران در صورت درخواست اتباع ایران باید بپردازند. قانون آیین دادرسی مدنی مقرر میدارد « اتباع دولتهای خارجه (در صورتی که خواهان دعوی باشند) باید در صورت درخواست طرف (ایرانی) برای تأدیه خسارتی که از بابت هزینه دادرسی و حقالوکاله ممکن است به آن محکوم گردند تأمین دهند و این درخواست فقط از مدعی علیه تبعه ایران پذیرفته می شود و باید در دادرسی عادی در ضمن اولین لایحه که به دادگاه داده می شود و در دادرسی اختصاری تا پایان اولین جلسه به عمل آید والا مسموع نخواهد بود.»[۹۸] بنابرین شناختن حق درخواست وجهالضمان برای خواهان ایرانی مبتنی بر داشتن تابعیت ایران است و این در واقع امتیازی است که قانونگذار از لحاظ مصلحت سیاسی برای اتباع ایران قائل شده است.