وظایف قضایی پزشکی قانونی عبارتند از: « انجام ارجاعات قضات دادگستری، بازپرسان و افسران پلیس و سایر ضابطین دادگستری مانند کارشناسی های پزشکی قانونی، بازدید جسد، کالبدگشایی و غیره که منظور از آن ها آسان کردن عمل قضاوت برای قضات میباشد.» پزشک قانونی تنها فردی است که باید اشکالات حاصل از برخورد با آثار مختلف در اجساد را حل کند. گرچه نظریه پزشکی قانونی به عنوان دلیل محسوب نمیشود؛ اما در پرونده ها تأثیرگذار است و قرینهای است در کنار سایر قراین که موجب ایجاد علم برای قاضی میشود و به صحت انتساب جرم به شخص یا اشخاص کمک میکند.
« در واقع وظیفه اصلی پزشکی قانونی همکاری نزدیک با مقامات قضایی و انتظامی برای تعیین سرنوشت پرونده های جنایی است و چراغ تابناکی فرا راه قاضی است تا با بهره گرفتن از آن از پیچ وخمها و تنگناها بگذرد و به مقصد خود که رسیدن به اطلاعات دقیق و صحیح و کامل برای تعیین سرنوشت متهم است برسد. »[۳۱]
« علی الاصول در امور جزائی ارجاع یا عدم ارجاع موضوع به پزشکی قانونی بسته به نظر مقام قضایی است و دادگاه الزامی به ارجاع ندارد، اما در صورتی که موضوع جنبه فنی و تخصصی داشته باشد دادگاهها راساً حق اظهار نظر ندارند و باید موضوع به کارشناس پزشکی قانونی ارجاع گردد. کارشناس علاوه بر اینکه میتواند در صورت حصول علم برای دادگاه موجب تبرئه یا اثبات ارتکاب جرم توسط متهم گردد، میتواند به عنوان دلیلی بر کشف حقیقت امر مورد استفاده قرار گیرد و در صورت ارتکاب جرم توسط متهم به استناد ادله دیگر، نظریه کارشناس در میزان مجازاتی که دادگاه برای جرم کارشناسی تعیین میکند نیز دخالت دارد. در حال حاضر نظرات کارشناس برپایه اصول علل و با کمک پیشرفتهترین وسایل آزمایشگاهی که امکان خطر و اشتباه در آن ها به حداقل رسیده و انجام میگردد. فلذا چون کارشناسی بر مبنای علمی و ادله فنی استوار میباشد دلیلی قاطع و بسی بالاتر از شهادت تلقی میگردد. با عنایت به ارزش واهمیت نظرات کارشناسان باید ترتیبی اتخاذ شود تا این نوع از کارشناسیها ارزش قضایی و اثباتی آن ها مورد توجه قرار گیرد. »[۳۲]
« کثرت وسایل قتل و روزافزونی جنایات و جرائم ایجاب می کند که پزشکی قانونی در تشخیص عوامل و انگیزه و وسایل و آلات و اسباب جرم و جنایت دقت و موشکافی زیادی را معمول داشته و با اصول علمی غیرقابل خدشهای در این راه قدم بردارد تا ندانسته بیگناهی مجازات شود یا گناهکاری با تزویر و حیله از چنگال عدالت نگریزد.[۳۳] »
انگشت نگاری یکی دیگر از شاخه های کارشناسی میباشد. در این رابطه باید گفت که، قسمت اعظم بدن انسان از مو پوشیده شده است و در اغلب نقاط این موها رشد نکرده و به چشم دیده نمی شود. چند نقطه از بدن نیز به کلی فاقد مو است مانند کف دست و انگشتان و کف پا. در نقاط فاقد مو در اغلب پستانداران خطوط برجسته ای وجود دارد که “ریج” یا”خطوط” نامیده میشوند. این خطوط طرح ها و اشکال مختلفی را تشکیل میدهند که در محل های مختلف و در حیوان های متفاوت، فرق میکنند . بنابرین خطوط برجسته پوستی مختص به انسان نیست و در دست و پا یا زیر دم برخی پستانداران نیز مشاهده میگردد. به طور کلی چه در انسان و چه در سایر پستانداران، در نقاطی که خطوط برجسته پوستی وجود دارد، مو وجود ندارد و در نقاطی که مو وجود دارد، اثری از خطوط برجسته پوستی مشاهده نمی شود .و تنها وسیله قاطع و مثبت برای شناسایی هویت واقعی انسانها است که با مطالعه و بررسی خطوط برجسته سرانگشتان دست (ریچ) کمک شایانی به دستگاه قضایی می کند و یکی از ابزارهای مهم و دقیق کشف جرائم میباشد.
نکته حائز اهمیت این است پاسخ این سوال است که اثر انگشت چگونه به دست میآید:
باید گفت که اثر انگشت به دو گونه به دست میآید :
اول) از طریق انگشتنگاری قضایی (ده انگشتی). این روش به مواردی اطلاق میگردد که از تمامی انگشتان دست های شخص مورد نظر (زنده یا مرده) به طریق فنی انگشت نگاری به عمل آید.
دوم) از طریق تماس سطح انگشتان مجرمان با اشیاء و وسایل (دلایل و مدارک) موجود در صحنه جرم. این قبیل آثار که ندانسته یا ناخواسته برجای میمانند اصطلاحاً «آثار انگشت جنایی» نامیده میشوند و اغلب اوقات، ناقص و بعضاً نامرئی هستند که در این صورت، ابتدا باید آن ها را ظاهر کرده و سپس ضبط نمود و نهایتاًً مورد استفاده قرار داد. آثار انگشت جنایی گاهی اوقات ممکن است مربوط به کف دست یا کف پای برهنه باشند. ضمناً، آثار انگشتی را که بعضاً به جای امضاء ذیل اسناد و مدارک میزنند و بعداً مورد انکار یا اختلاف واقع می شود، می توان جزء این دسته از آثار انگشت به حساب آورد.
علم انگشت نگاری دارای اصولی است که این علم به لحاظ وجود همین اصول اهمیت ویژه ای را در امر قضاء به دست آورده به نحوی که هیچ وقت دو اثر انگشت باهم یکسان نمی باشند و حتی در یک فرد اثر خطوط انگشتان با یکدیگر فرق دارد و باید گفت خطوط برجسته سرانگشتان از زمان به وجود آمدن (۳ تا ۴ ماهگی دوران جنینی) تا زمان از بین رفتن (معدوم شدن پوست دست جسد) تغییر شکل نمی دهد و تنها فرق آثار انگشت یک نوزاد با آثار انگشت همان شخص در سنین کهولت، کوچک و بزرگی آن ها است و از نظر تعداد و شکل و حالت خطوط و سایر ممیزات، با هم تفاوتی ندارند. به عبارت دیگر، آثار انگشت دوران کهولت یک فرد همانند عکس بزرگ شده آثار انگشت دوران طفولیت وی ات و حتی با سوختگیها و جراحات سطحی و بیماریها روی خطوط پوستی تأثیری ندارد. از نظر تشخیص هویت خطوط به سه قسمت تقسیم میگردند: آثار انگشتان دست، آثار کف دست، آثار کف پا. در بین این قسمت ها، آثار انگشتان اهمیت بیشتری دارند زیرا در هیچ کدام از دو قسمت دیگر، طرح و نقشه خطوط مثل نوک انگشتان پیچیده نیستند. در واقع خطوط بند پایین انگشتان و همچنین کفت دست یکنواخت و ساده میباشند. دلیل دیگری که در مورد اهمیت آثار انگشتان وجود دارد این است که آثاری که در صحنه های جرم به دست میآیند، اغلب متعلق به انگشتان میباشند .