همان طور که مشخص ومعلوم است، ماده ۲۰ هردوکنوانسیون لاهه یعنی کنوانسیون های ۱۸۹۹ و ۱۹۰۷ فقط درمورد بازگشت اسیران جنگی، بعد از انعقاد صلح بین کشورهای متخاصم یا دو کشور درگیر سخن میگوید و این عبارت درمورد حالت بینابینی ناشی از برقراری آتش بس یاترک مخاصمه مصداق ندارد.یعنی وضعیت ومدت زمانی که معمولا بین پایان نبرد مسلحانه و انعقاد قرارداد صلح بین طرفین مناقشه وجود دارد را نادیده گرفته و ازآن غافل شده بود.
درخلال جنگ جهانی اول عدم کفایت و کارایی مواد مذکور آشکارگردید.این نقایص با انعقاد موافق نامههایی میان متخاصمین در سالهای ۱۹۱۷ و۱۹۱۸ تا حدودی زیاد برطرف گردید. هنگامی که ماده ۲۰ کنوانسیون ۱۹۰۷ لاهه مطرح بود، الزام قدرت نگهدارنده به برگرداندن اسیران جنگی، بخشی از حقوق بینالملل عرفی محسوب میشد. البته این ماده نمی توانست مطلوب باشد زیرا گاهاً تا انعقاد صلح زمان طولانی طول می کشید و حتی در برخی موارد مخاصمات بدون معاهده صلح پایان می پذیرفت. ترک مخاصمه یا پایان جنگ جهانی اول در نوامبر ۱۹۱۸ بود و معاهده صلح و رسای در روز ۲۸ ژوئن ۱۹۱۹ منعقد که در ماده ۲۱۴ آن مقرر شده بود، بازگشت اسیران جنگی وغیرنظامیان بازداشتی، درکوتاهترین زمان بعد از به اجرا درآمدن معاهده انجام پذیرد.
ملاحظه میشود که از زمان ترک مخاصمه و پایان عملی مناقشه بین طرفین درگیر تا هنگام به اجرا درآمدن صلح (۱۵ژانویه ۱۹۲۰) بیش از ۱۴ ماه به طول انجامید. و این وضعیت طولانی بودن بین پایان جنگ و انعقاد پیمان صلح عملاً نمود عینی پیداکرد.
در یونان باستان اسیران را در تماشاخانه های جنگی برای تفریح و تفنن با وسایل گوناگون می کشتند تا نفس بیمار خود را تشفی بخشند چشم ها را از حدقه در میآوردند دست و پا می بریدند، برگردن هایشان راه می رفتند تا مشرف به مرگ شوند و یا برای تفریح وتفنن و مجالس بزم اسیران را برهنه میکرده و برای تلذذ روح کینه توزی ونمایش فخرخود، آن بیچارگان را به انواع رقص ها وادار میکردند. در زمان دیگر یعنی جنگ جهانی اول نیز اردوگاه ها ی موحش، نمور و غذای بسیار کم همراه با شکنجه های وحشتناک، اسیران بیچاره را دچار مرگ تدریجی مواجه ساخت.
در خلال جنگ جهانی اول و بعد از آن کشورها ی درگیر جنگ من جمله آلمانیها و ژاپنی ها رفتارهای بسیار سبوعانهای بازندانیان جنگی داشتند به طوری که دراردوگاهی بنام «بوفن والدبود» درسلولی که تنها ۱۲متر گنجایش داشت شانزده اسیر نگهداری می شده است. یک نافرمانی یا یک حرکت غیر مجاز فردی از اسیران کافی بود تا تمام آن نفرات تنبیه شوند. کف اطاق ها ۳ متر پایین تر از سطح زمین قرارداشته است همین امر باعث شده بود تا زندانیان براثر تحلیل قوای جسمانی، اثر سوء تغذیه شدید به محض فرو افتادن بیهوش می شدند.
اغلب آن ها به محض برخورد با زمینی که کفش سیمانی بوده دست وپایشان می شکسته است. اطاق هایی به نام اطاق خفه کن مشهور بوده که در آن جا انواع شکنجه ها، شلاق ها،ضرب وشتم ها و دادن یک وعده غذا به زندانیان از عادت جاریه بوده است. وقتی هم این بخت برگشته ها دراثر این همه آزار واذیت و … می مردند جنازهی آن ها جلوی سگ ها انداخته و غذای سگ ها می شدند.
پوشاک و لباس زندانیان بسیار ناچیز به طوری که در مقابل سرما نگهدارندهی آنان ازشلاق سرد سرما نبوده، ازبهداشت ودرمان که اثری یافت نمی شده است. هـرکس بـرحسب شرایط خاص ومشمئزکننده اردوگاه مریض می شد یا بهبودی خود به خود و یا مرگ علاجش بود، چون دارو و درمانی وجود نداشت. در ژاپن و روسیه و یوگسلاوی و… نیز زندانیان جنگی وضعیتی بهتر از همنوعان خودشان در آلمان، ایتالیا و… نداشتند. البته اگر بخواهیم در مورد تمامی فقرات و بندهای قوانین عمومی و جهانی درخصوص اسیران جنگی بحث شود مطلب بسیار طولانی و ملال آور خواهد شد چرا که در خلال جنگ جهانی اول و بعد از آن مدت زمان طولانی گذشته و به نوعی شامل مرور زمان میباشد و بنا داریم که در گفتار سوم به طور مشروح در این باره سخن گفته و مطلب ادا شود.
درایده برخی ازصاحب نظران ودارندگان قدرت گاهی امراض مسری درتعدیل جمعیت کره زمین نقش داشتند و در سده ۱۹ و ۲۰ و۲۱ جنگ ها این نقش را به عهده گرفته اند لذا جهت دست یابی به اهداف وسیله ها توجیه میشوند. به همین منظور منکوب نمودن، تسلط بریک سرزمین یا ملت، به دست آوردن منابع زیر زمینی یا روی زمینی ممالک و سرزمین های دیگر هر گونه اقدامی قابل قبول و پذیرفتنی بوده است. لذا گلوله باران بی رحمانه شهرها، آتش زدن خرمن ها و مزارع، مسموم نمودن رودخانه و نهرهای مورد استفاده و… همه از انواع عملکردها در خلال جنگ جهانی اول میباشد اذهان بشریت هنوز آن خاطرات تلخ را از یاد نبرده که سربازان آلمانی یا ژاپنی به محض ورود به یک شهر یا روستا غارت و چپاول را شروع می نموده و مردم بی گناه را در یک مکان تاریک و نمور زندانی و به زنان و دختران تجاوز میکردند و معترضین را درجلوی چشم همگان به شکل فجیع وغیر انسانی می کشتند، آلوده کردن آب آشامیدنی مردم تحت محاصره از بدیعی ترین اقدامات بود، آتش زدن غلات، مزارع دشمن از ابتدایی ترین اعمال جهت تسلیم شدن حریف محسوب می گشت، عدم اجازه رسیدن آذوقه به محل محاصره شده وتلف شدن مردم مورد محاصره کاملاً طبیعی وازکارهای جاریه بود دریک جمله هراقدام ممکن وهرعمل زشت وقبیح جهت سرکوب نمودن، تسلیم دشمن، مباح و مجاز و جزء دستورات صادره محسوب میگشت، هرمانع و رادعی به شدت و به هرشکل ممکن از سر راه برداشته می شد.