فصل دوم: استقلال قضایی
منظور از استقلال قاضی یا قضایی این است که دادرسان در صدور رأی تنها قانون و وجدان را حاکم اعمال خود قرار دهند و توجهی به دستورها و نظرها و خواسته های دیگران نداشته باشند از هیچ مانعی و رداعی نهراسند و بیم انفصال تنزل رتبه و مقام، تغییر محل خدمت و موقعیت شغلی به خود راه ندهند.
در اغلب قوانین امروزی استقلال قضایی مورد تأکید قرار میگیرد از جمله بند۱ ماده۱۴ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی مقرر میدارد «هرکس حق دارد به اینکه به دادخواهی و منصفانه و علنی در یک دادگاه صالح و مستقل و بیطرف رسیدگی شود»[۱۰].
استقلال در تصمیم گیری و صدور هرنوع حکم و یا اقرار لازمه قضاوت عادلانه است. استقلال دادرس امنیت قضایی را تضمین می کند و در نتیجه برای حفظ حقوق و آزادی های متهمان پناهگاه مهمی است. اگر این استقلال تامین نگردد دادرسی مفهوم خود را از دست میدهد. استقلال قاضی در نظام دادرسی اسلام بدون تردید نظام دادرسی در اسلام بر اساس رعایت قواعد فقه و بر پایه اجتهاد و انبساط پی ریزی شده است در پرتو همین ویژگی ملاحظه می شود که سیستم دادرسی اسلامی در بین سایر نظامها شناخته جهان استقلال قاضی را بهتر تامین کردهاست.
ارتقاء استقلال دستگاه قضایی نقش مهمی در تحقق عدالت دارد. استقلال دستگاه قضایی امروزه از اصول پذیرفته شده در نظام های سیاسی در دنیا است، در مکتب اسلام نیز از دیرباز استقلال قضا قاضی از هر نوع وابستگی مورد تأیید و تأکید بوده است. اینکه قاضی در مقام قضاوت باید حق را معیار قرار دهد و از هر گونه پیش داوری و جانب داری نسبت به طرفین دعوا، حتی به مقدار یک نگاه کردن یا مخاطب قرار دادن بپرهیزد. نظام جمهوری اسلامی نیز بر اساس چنین بینشی تأسيس شد. امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب و بنیان گزار جمهوری اسلامی بارها در پاسخ به پرسش خبرنگاران خارجی، حکومت علوی را الگوی نظام جمهوری اسلامی خواند و با استناد به سیره آن حضرت در دفاع از حقوق مردم و رعایت مساوات و مواسات در دوران حکومتش آن را در نظام های سیاسی دیگر بی نظیر توصیف کرد.
اهمیت دستگاه قضایی به حدی است امام خمینی (ره) اسلامی شدن جمهوری را منوط به اسلامی شدن دستگاه قضایی دانسته است و می فرمود: «در همه جای دنیا قوه ی قضاییه مستقل است حالا ما در کشور خودمان که استقلال داده است اسلام به قوهی قضاییه و قاضی به قوه ی قضاییه مستقل است، و هیچ کس نباید درآن دخالت کند».
مبحث اول: مفهوم استقلال و مقایسه آن با بی طرفی
استقلال یعنی مستقل بودن و به کسی وابسته نبودن و هیچ گونه بیمی از دیگران نداشتن و خود مستقلا درخصوص موضوعی تصمیم گرفتن است و بی طرفی واژهای است که همان گونه یک قاضی مستقل میباشد باید بیطرف هم باشد و بی طرفی هم در کار قضاوت یک اصل شناخته شده میباشد و حق مردم میباشد که یک دادگاه بیطرف داشته باشند. واژه بی طرفی در قضاوت یکی از مهمترین امور میباشد یعنی یکسان و برابربودن طرفین دعوا دربرابر قانون میباشد و هیچگونه فرقی بین اصحاب دعوا نگذارد و غنی یا فقیربودن طرفین دعوا ملاک قرار نگیرد و بر قاضی واجب است که برابری و مساوات را بین طرفین دعوا رعایت نماید، رعایت این مسئله بیطرفی مستلزم این است که قاضی خود استقلال داشته باشد و هیچ توجهی به اطرافیان خود نداشته باشد که در ادامه بحث به آن ها خواهیم پرداخت.
گفتار اول: مفهوم استقلال
یکی از اصول اساسی قضاوت در اسلام، اصل معروف استقلال دادرسی است. از این اصل به عنوان زیربنا و مفهوم اصلی عدالت نام برده می شود، شرایط، صفات، احکام و مقرّرات و ضوابطی که دین مبین اسلام برای تصدّی امر قضاوت واجب و لازم دانسته است. مقدمهایی برای بیان اصل مذکور است. طبق اصول کلی اسلام قاضی باید بیطرف باشد. از شرایط صحت قضاوت، حفظ بیطرفی و عدم جانبداری است. وجوب استقلال محاکم و عدم جواز عزل حکام دادگستری بدون اینکه مرتکب تقصیر و اشتباهی شده باشند از دیگر شرایط صحت قضاوت در اسلام است. بیطرفی از لوازم استقلال است و قاضی علاوه بر اینکه جایگاهش مستقل باشد باید منصف و بی طرف هم باشد.[۱۱] لیکن در همین راستا خدواند هم در قرآن بدان اشاره نموده و استقلال دستگاه قضایی از استقلال قضات نشأت میگیرد. استقلال یعنی عدم وابستگی به غیر و مستقل بودن میباشد.
گفتار دوم: مقایسه استقلال با بیطرفی
واژه استقلال و بیطرفی در بحث دادرسی منصفانه در کنار هم به کار برده می شود و نتیجه نقش هر یک از آن دو موجب میشود که رسیدگی منصفانه فراهم نشود ولی دو مفهوم یاد شده به طوری که فوقاً نیز اشاره شد متمایز از یکدیگر است. منظور از بیطرفی رسیدگی غیر جانبدارانه و بدون پیش داوری است. قاضی یا داور نباید از یک طرف دعوا جانبداری کند. او باید در رسیدگی به دلائل و مدارک پرونده ارزیابی منصفانه داشته باشد. اما استقلال عبارت است از مصونیت دادگاه یا قاضی از نفوذ و کنترل قدرت سیاسی یا اجرایی که این نفوذ میتواند بیطرفی دادگاه و قاضی را تضعیف نموده یا از بین ببرد. بر این اساس استقلال خود پیش شرط بیطرفی است. هر چند بیطرفی فقط با استقلال حاصل نمی شود ولی به یقین با فقدان استقلال بیطرفی نیز زایل میگردد. به تعبیر دیگر استقلال شرط لازم برای بیطرفی در دادرسی است ولی شرط کافی نیست.
گفتار سوم: بیطرفی دادگاه و قضات
هر چند بیطرفی در مورد دادگاه جدا از بیطرفی قضات بدون مفهوم تصور می شود ولی میتوان بین این دو تمایز قائل شد. بیطرفی کلی دادگاه به معنای عدم جانبداری نهادینه شده، از یک اندیشه، مکتب و گرایش حقوقی خاص در ارگان قضایی است. گاه ممکن است اساساً تأسیس کنندگان یک سازمان قضایی ساختار و تشکیلات آن را به گونهای طراحی کنند که نسبت به گرایش حقوقی یا سیاسی خاص متعصب باشد. البته این موضوع بیشتر در محاکم بینالمللی مطرح میشود.
بیطرفی قاضی در صورتی به دست می آید که او تحت تأثیر عوامل خارج از پرونده مانند احساسات عمومی گرایشات درونی همچون تمایلات باطنی قرار نگیرد پس آنچه که بیطرفی قاضی را تهدید می کند دو دسته است یک دسته عوامل بیرونی و دسته دیگر عوامل درونی می باشد ولی در هر حال اثبات تأثیر پذیری قاضی همواره کار دشواری است.[۱۲]
پس بنابرین، چنین میتوان نتیجهگیری کرد که اگر قاضی از طرف اطرافیان و سایر دستگاهآموزشها تحت فشار باشد و مستقل نباشد اصل بیطرفی در محکمه جایگاه خود را از دست میدهد و قضاوتی که انجام میدهد به دور از عدالت و انصاف است؛ به همین جهت باید این اصل مهم در قضاوت را که همان استقلال قضایی میباشد باید مورد توجه قرار گیرد تا به یک دادرسی عادلانه و منصفانه است، برسیم.