۲- نیاز به آزادی: هر انسانی آرزو دارد که خودش زندگی را پیش ببرد و تحت کنترل دیگران نباشد؛ بهعبارت دیگر، انسان خواهان آزادی در انتخاب شیوه زندگی است. بههمین دلیل، همسران میخواهند آزادانه احساسات، افکار و آرزوهای خود را بیان کنند و آزادانه اهداف خود را انتخاب کنند و آن چه را برایشان لذتبخش است بخوانند، بنویسند و برنامه های مورد علاقه خود را از تلویزیون تماشا کنند. این آرزوی آزادی بهقدری قوی است که هرگاه همسری احساس کند که شریک زندگیاش سعی در کنترل او دارد، موضع تدافعی میگیرد و خشمگین میشود. البته او اشاره میکند که آزادی هرگز مطلق و بیحد و حصر نیست و زوجینی که نتوانند بین عشق و آزادی تعادل برقرار کنند، هرگز زندگی رضایتبخشی نخواهند داشت.
۳- نیاز به مهم بودن: سومین نیازی که انگیزه رفتار آدمی است، نیاز به مهم بودن است. این نیاز، درون همه آدمها آرزوی انجام کاری را ایجاد میکند که به آن ها احساس رضایت و اهمیت میدهد. بسیاری از رفتارهای ما از این نشأت میگیرد که میخواهیم تأثیر مهمی بر جهان بگذاریم و در یاد همگان بمانیم. قدردانی همسران از یکدیگر موجب ارضا شدن این نیاز میشود.
۴- نیاز به استراحت: انسانها به لحاظ فیزیکی، ذهنی و عاطفی چنان خلق شدهاند که به ضربآهنگ و تعادل بین کار و بازی نیاز دارند. شیوه های رفع این نیاز بیشمار است و تحت تأثیر علایق منحصر به فرد افراد قرار دارد.
۵- نیاز به کسب آرامش: نیاز در کانون درونی انسان قرار دارد و چیزی درون انسان هست که به دنبال اتصال با جهان غیرمادی است. بشر عطشی معنوی دارد که او را وادار میسازد فراتر از دنیای مادی و فعالیتهای روزمره به جستوجوی معنا بپردازد (چاپمن، ترجمه موحد، ۱۳۸۶).
۲-۲-۸- کارکردهای مثبت تعارض از نظر ترنر
تعارض بین فردی به عنوان، نوعی تعامل که در آن اشخاص تمایلات، دیدگاه ها و عقاید متضادی را بیان میکنند، تعریف می شود که بعضی محققان آن را رخدادی عادی در زندگی زناشویی میدانند (کلین، پلیزنت، وایتون و مارکمن[۱۶]، ۲۰۰۶). تعارض همیشه منفی نیست، بلکه روشی که زو جها برای مدیریت تعارض خود به کار میبرند، ممکن است بر رابطه تأثیر منفی داشته باشد (گاتمن و سیلور[۱۷] ، ۱۹۹۹). زوجینی که می توانند تعارضات موجود در رابطه را با به کارگیری روشهای مثبت و استفاده کمتر از تعاملات منفی مدیریت کنند، فضایی ایجاد میکنند که در آن فرصت بیشتری برای خودافشایی و توافق در مورد مشکلات خانواده وجود خواهد داشت (جوهانسون[۱۸]، ۲۰۰۳).
برنز نیز معتقد است تعارض یک امر طبیعی است و آنچه در تعارضات افراد را دچار مشکل می کند شیوه های نا کارآمد حل تعارضی است که افراد در مقابله با تعارض به کار می گیرند. برنز ۸ کارکرد مثبت تعارض را به صورت زیر ارائه داد:
۱- بهرهگیری از انرژی به جای سرکوب آن
۲- استفاده خلاقانه ازتعارض درجهت رشد پرسش ها و آرای جدید
۳- برملاشدن احساسات و افکاری که تاکنون مخفی ماندهاند
۴- خلق شیوه هایی نوین برای مدیریت تعارض توسط زوجین
۵- ارزیابی مجدد قدرت در رابطه
۶- خلق یک فضای همکاری و مشارکت
۷- یادگیری دیدی منطقی نسبت به مسائل
۸- مذاکره دوباره درمورد قراردادهای دیرین وتغییرانتظارات در رابطه (برنز، ترجمه پویان پور، ۱۳۹۲).
۲-۳- رضایت زناشویی
دایره المعارف فلسفه و روان شناسی، رضایت را خوشی برآمده از آگاهی به یک وضعیت راحت تعریف نموده که به طور معمول با ارضاء برخی تمایلات خاص پیوند خورده است و از آنجا که رضایت به همراه خوشایندی حاصل می شود، پس میتوان گفت افراد، رضایت را در فکر کردن بر وضعیتی که در وهله اول از خوشایندی برای آن ها حاصل شده، به دست می آورند. با این اوصاف خوشایندی حالتی است که از ارضاء نیازهای نهاده شده در انسان به وجود می آید حال آنکه، رضایت از ارزیابی منطقی درباره حالات خوشایند ایجاد میگردد و در کنش های متقابل اجتماعی و بروز حالات روانی افراد نسبت به یکدیگر به دست می آید و به عبارت دیگر رضایت از تعامل بین حالات خوشایند کننده احساس و کندو کاوهای عقلانی در افراد ایجاد میگردد (خانه یی، ۱۳۸۶).
رضایت زناشویی فرآیندی است که در طول زندگی زوجها به وجود می آید و شامل چهار حیطه جاذبه بدنی، جنسی، تفاهم، طرز تلقی و سرمایه گذاری میباشد، و بر روابط والدین و فرزندان اثر می گذارد. این ارتباط در سلامت فردی و روانی فرزندان، سلامت زوجها و سلامت خانواده تأثیر دارد. همسرانی که از کیفیت ارتباطی یا تفاهم خوبی برخوردارند از وضعیت تندرستی بهتری نیز بهرمند میباشند(رجبی، سروستانی، اصلانی، خجسته مهر، ۱۳۹۲)
رضات زناشویی عبارت از احساس عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسط زن یا شوهر است، وقتی که همه جنبههای زندگی مشترکشان را در نظر بگیرند ( الیس[۱۹]، ۱۹۸۶؛ ترجمه فیروز بخت، ۱۳۹۰). در صورت توجه به عوامل رضامندی زناشویی میتوان انتظار داشت که با افزایش سطح رضامندی و بهداشت روانی بسیاری از مشکلات روانی، عاطفی و اجتماعی کاهش یابد. «با ارتقاء سطح رضامندی زناشویی و رضایت از زندگی، افراد جامعه با آرامش خاطر بیشتر به رشد و تعالی و خدمات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و … خواهند پرداخت و خانواده ها نیز از این پیشرفت سود خواهند برد» (ثنائی، ۱۳۸۷). تحقیقات متعددی نشان داده اند که رضایت از زندگی زناشویی بر سلامت روانی و جسمانی افراد تأثیر مهمی دارد (هاو کینز ۱۹۶۸ ؛ کالیج و ماهلر[۲۰] ۱۹۹۳؛ شوارتزر و لپین[۲۱]، ۱۹۸۹؛ به نقل از خانه یی، ۱۳۸۶).
۲-۳-۱- عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی
عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی را می توان در دو مقوله کلی دسته بندی کرد. (احمدی ۱۳۸۳):
الف: عوامل زمینهای: شامل شرایط خانوادگی، تحصیلات، سن ازدواج، فرزندان، طول ازدواج، اشتغال، مسایل عقیدتی- مذهب، کیفیت ازدواج والدین، نوع جامعه و طبقه اجتماعی.
ب: عوامل ارتباطی: شامل پذیرش و احترام متقابل، اعتماد، توجه و مراقبت، همدلی و مهربانی، تعهد و وفاداری، رابطه با خویشان و اقوام، همکاری زوجین و کمک به یکدیگر، کیفیت گذران اوقات فراغت، روابط جنسی، درک متقابل، سهیم شدن زوجین در تصمیم گیریها و اقتصاد، ابراز احساسات و محبت و رابطه صمیمی، حمایت و قدردانی، چگونگی ارتباط قبل از ازدواج، داشتن انتظارات واقعی و داشتن مهارت های حل مشکل میباشد.
الف) عوامل زمینهای
۱- شرایط خانوادگی: شرایط خانوادگی به عنوان یکی از عوامل مؤثر در رضایت زناشویی اشاره به کفیت ازدواج والدین، کیفیت رابطه والدین و فرزندان و کیفیت محبت خانوادگی دارد. خشنودی و رضایت زناشویی بیشتر در بین زوجینی دیده می شود که والدین آن ها نسبت به یکدیگر وفادار باقی ماندهاند. در مقابل زوجینی که والدینشان از هم جدا شدهاند احتمال بیشتری دارد که آنان نیز در ازدواجشان دچار مشکل گردند. ریشه های روابط در خانواده مانند روابط خوب با پدر و مادر با موفقیت و رضایتمندی زناشویی مرتبط بوده است (به نقل از ملا زاده، ۱۳۸۲).