-
- دیویس و نیواستورن[۹۳] (۱۹۹۱) رضایت شغلی را مجموعهای از احساسهای سازگار و ناسازگار میدانند که کارکنان با آن احساسها به کار خود مینگرند.
-
- «چندان» رضایت شغلی را عبارت از حدی از احساسات و نگرشهای مثبت که افراد نسبت به شغل خود دارند، میداند رضایت شغلی گسترهای است که در آن محیط کاری تقاضاهای فرد را برآورده میکند. از این جهت رضایت شغلی را میتوان به بهترین وجه فرایندی ارزشیابی تعریف کرد که آنچه را فرد دارد، در برابر آنچه خواستار آن است بررسی میکند (گتی،۱۹۸۹ ) .این مفهوم را میتوان در نظریه رابینز (۱۹۹۳) نیز جستجو کرد. به اعتقاد وی رضایت شغلی حاصل تفاوت میان مقدار پاداشهایی که فرد دریافت میکند، با مقدار پاداشی است که فکر میکند باید دریافت کند. شخصی که واجد سطح بالایی از رضایت شغلی است، نسبت به شغل خویش بازخوردی مثبت و شخص فاقد رضایت نسبت به شغل بازخوردی منفی دارد (هومن،۱۳۸۰: ۹). از نظر سازمانی، سطح بالای رضایت شغلی منعکس کننده جو سازمانی بسیار مطلوب است که منجر به جذب و بقاء کارکنان میشود.
-
- از تعاریف ارائه شده درباره رضایت شغلی، چنین برمی آید که این مفهوم بیانگر احساسات و نگرشهای مثبتی است که شخص نسبت به شغلش دارد. وقتی گفته میشود که کسی از رضایت شغلی در سطح بالایی بر خو دارا است، یعنی به طور کلی، شغلش را دوست دارد، برای آن ارزش زیادی قائل است و به گونهای مثبت به آن مینگرد و در مجموع از احساس خوب و مطلوبی نسبت به آن برخوردار است (شفیع آبادی،۱۳۷۲: ۲۷۹).
۲-۱-۲۹-عوامل مؤثر بر رضایت شغلی
مطالعات مختلف در زمینه رضایت شغلی نشان میدهد که متغیرهای زیادی با رضایت شغلی مرتبط است که این متغیرها در چهار گروه قابل طبقه بندی است:
-
- عوامل سازمانی
-
- عوامل محیطی
-
- ماهیت کار
- عوامل فردی
عوامل سازمانی:
بعضی از عوامل سازمانی که منبع رضایت شغلی هستند عبارتند از:
الف حقوق و دستمزد: مطالعات لاک[۹۴] نشان میدهد که حقوق و دستمزد یک عامل تعیین کننده رضایت شغلی است. به ویژه زمانی که از دیدگاه کارمند این پرداخت منصفانه و عادلانه باشد.
ب ترفیعها: ترفیعها شامل تغییر مثبت در حقوق (حقوق بالاتر)، کمتر مورد سرپرستی قرار گرفتن، چالش کاری بیشتر، مسئولیت بیشتر و آزادی در تصمیم گیری است. به علت اینکه ارتقاء میزان ارزش فر در ابر ای سازمان نشان میدهد (به ویژه در سطوح عالیتر)، ترفیع فرد منجر به افزایش روحیه وی میگردد.
ج خط مشیهای سازمانی: ساختار دیوانسالار برای فردی که دارای سبک رهبری دموکراسی است، مناسب نیست. علاوه بر آن خط مشیهای سازمانی نیز در رضایت شغلی تأثیر میگذارد. خط مشیهای غیر منعطف باعث برانگیختن احساسات منفی شغلی میشود و خط مشی منعطف باعث رضایت شغلی میشود.
عوامل محیطی:
عوامل محیطی کار شامل موارد زیر است.
الف سبک سرپرستی: هر جا که سرپرستان با کارکنان رفتاری حمایتی و دوستانه داشتهاند، رضایت شغلی نیز زیاد بوده است.
ب گروه کاری: اندازه گروه و کیفیت ارتباطات متقابل شخصی در گروه، نقش مهمی در خشنودی کارکنان دارد. هرچه گروه کاری بزرگتر باشد رضایت شغلی نیز کاهش مییابد. زیرا ارتباطات متقابل شخصی ضعیفتر شده و احساس همبستگی کم رنگتر و نهایتاًً شناخت تمامی افراد مشکل میشود. همچنین گروه کاری به عنوان یک اجتماع، سیستم حمایتی- احساسی و روحیهای برای کارکنان محسوب میشود. اگر افراد در گروه دارای ویژگیهای اجتماعی مشابهی (نگرشها و باورهای مشابه) باشند، جوی را به وجود می آورند که در سایه آن رضایت شغلی فراهم میگردد.
ج هر چه شرایط کاری مطلوبتر باشد باعث رضایت شغلی میشود، چرا که در شرایط کاری مطلوب، آرامش فیزیکی و روانی بهتری برای فرد فراهم میشود.
ماهیت کار
کار به خودی خود نقش مهمی در تعیین سطح رضایت شغلی دارد. محتوای شغل دارای دو جنبه است: یکی محدوده شغل است که شامل میزان مسئولیت، اقدامات کاری و بازخورد است. هر چه این عوامل وسیعتر باشد باعث افزایش حیطه شغلی میشود که آن نیز به نوبه خود رضایت شغلی را فراهم میآورد. دومین جنبه عبارت است از تنوع کاری. تحقیقات نشان میدهد که تنوع کاری متوسط مؤثر تر است. تنوع وسیع باعث ابهام و استرس میشود و از طرف دیگر تنوع کم نیز باعث یکنواختی و خستگی میشود که نهایتاًً منجر به عدم رضایت شغلی میگردد. ابهام در نقش و تضاد در نقش همواره از سوی کارکنان مورد اجتناب قرار گرفته است. زیرا اگر کارکنان کاری که انجام میدهند و انتظاری که از آن ها میرود را نشناسند موجبات ناخشنودی آن ها فراهم میگردد.
عوامل فردی:
در حالی که محیط بیرونی سازمان و ماهیت شغل عوامل تعیین کننده در رضایت شغلی هستند، صفات و ویژگیهای فرد نیز نقش مهمی در آن دارد. افرادی که به طور کلی دارای نگرش منفی هستند، همیشه از هر چیزی که مربوط به شغل است شکایت دارند. مهم این نیست که شغل چگونه است، آن ها همواره به دنبال بهانهای میگردند تا به گله و شکایت بپردازند. سن، ارشدیت و سابقه، تأثیر قابل ملاحظهای بر رضایت شغلی دارند. کارکنانی که دارای سن بالا و سابقه زیاد در سازمان هستند، انتظار دارند که رضایت بیشتری از شغل خود داشته باشند. همچنین بعضی صفات مشخصه شخصیتی طوری است که باعث افزایش رضایت شغلی میشود. به علاوه میتوان اینطور نتیجه گرفت افرادی که در سلسله مراتب نیازهای مازلو در سطح بالاتری قرار دارند، رضایت شغلی بیشتری خواهند داشت.
رضایت شغلی ممکن است به صورت کلی بیان شود و یا به جنبههای مختلفی از شغل معطوف باشد. مطالعات رضایت شغلی اغلب بر روی این جنبهها (ابعاد) تمرکز داشته است؛ لذا، وقتی درباره رضایت شغلی صحبت میشود باید تصریح شود «رضایت از چه؟» «در اکثر تحقیقات به عمل آمده شش بعد زیر برای رضایت شغلی مطرح شده است.»(لوتانز،[۹۵]۱۹۹۲) .
پرداخت (دستمزد) : یعنی میزان پاداش دریافتی و درجهای از عدالت که در مقایسه با دیگران برای آن احساس میشود.
-
- خود شغل : یعنی تا چه اندازه خود شغل و فرصتهای شغلی امکان قبول مسئولیت را برای فرد فراهم میآورد.
-
- ترفیع : یعنی فرصت پیشرفت در مسیر سلسله مراتب سازمانی.
-
- سرپرستی: یعنی توانایی مافوق در ارائه مساعدتهای فنی و حمایتهای رفتاری.
-
- همکاران : یعنی تا چه اندازه همکاران از لحاظ تکنیکی و فنی مفید و از لحاظ اجتماعی حامی هستند.
- شرایط کاری: شرایط کاری عامل دیگری است که تأثیر متوسطی بر رضایت شغلی دارد. اگر شرایط کاری خوب باشد (محیط جذاب، تمیز و …) کارمندان راحتر میتوانند وظایف خود را انجام دهند و اگر شرایط کاری ضعیف باشند (گرما، محیط پر صدا و …) برای کارمندان مشکل خواهد بود که کارها را به نحو مطلوب انجام دهند.
ترنس میچل در سال ۱۹۸۲ عوامل مؤثر بر رضایت شغلی را سرپرستی، چالشی بودن شغل، واضح بودن شغل و محتوای شغل گزارش کردهاند که به اختصار در ذیل بیان میشوند.