علاوه بر وجود علائم بیماری و ناتوانی ناشی از آن، تلاشی که بیماران برای حفظ نقش خود به عنوان سرپرست دارند، ممکن است بزرگترین منبع استرس برای ایشان باشد. از طرفی حفظ و ایفای کامل نقش می تواند عاملی در جهت افزایش کیفیت زندگی فرد گردد (نیلسن، ۲۰۰۴ به نقل از سادات و همکاران، ۱۳۹۰).
سادات و همکاران (۱۳۹۰)، در مطالعه ای نشان دادند که مبتلایان به اماس تأثیرات خانوادگی و اجتماعی این بیماری را در چهار حیطه تجربه نموده اند:
۱- روابط خانوادگی بههمریخته: نتایج این بررسی نشان داد که بیماری اماس بر روی اعضاء خانواده تأثیر زیادی داشته، حتی در مواردی منجر به بدرفتاری آنان با بیمار شده است. اینگونه رفتارها نشاندهندۀ عدم تأمین نیازهای همسر بیمار و تأثیر عمیقی است که بیماری بر ارتباط آن ها گذاشته است. در ابتدای بیماری با توجه به اینکه بیمار و خانوادۀ وی از علائم بیماری آگاهی ندارند و یا اثرات مختلف جسمی بیماری هنوز بروز نکرده است، جهت درمان تلاش زیادی میکنند، اما بهتدریج با آگاه شدن از اینکه بیماری اماس غیرقابل درمان است، دلسرد میشوند.
۲- دگرگونی در روابط اجتماعی: برخی از بیماران از رفتار نامناسب افراد جامعه که ناشی از نداشتن اطلاعات کافی است، شاکی بوده از عدم اطلاعرسانی رسانه ها نیز گلهمند هستند. عدم آگاهی مردم در مورد این بیماری در حدی است که آن را یک بیماری واگیر دانسته و از بیماران دوری میجویند و از برقراری ارتباط با این بیماران خودداری میکنند. اماس موجب اختلال در حرکت و فعالیت جسمی بیمار شده و او را ناتوان می کند. ناتوانی در حرکت موجب خانهنشین شدن بیمار و عدم برقراری ارتباط با آحاد جامعه شده، فرد را گوشهنشین و افسرده می کند. با توجه به اینکه سطح درک و آگاهی افراد جامعه متفاوت است، نحوۀ برقراری ارتباط و برخورد آنان نیز با این بیماران متفاوت است.
۳- ازهمگسیختگی شغلی: شرکتکنندگان در این مطالعه اظهار داشته اند که بیماری اماس موجب اختلال در کار و فعالیت آن ها گردیده است. با توجه به ضعف و ناتوانی جسمی و اختلال حسی ناشی از بیماری، بیماران یا شغل و حرفه خود را از دست داده اند یا مجبور به تغییر شغل خود شدهاند.
۴- ناتوانی در تأمین هزینه زندگی: یافته های پژوهش سادات و همکاران (۱۳۹۰)، همینطور نشان میدهد که از دست دادن شغل و کار ناشی از اثرات جسمی بیماری سرانجام منجر به ناتوانی فرد در تأمین هزینه زندگی میگردد و از طرف دیگر زیاد بودن هزینه درمان بیماران، فشار اقتصادی مضاعفی را بر خانواده تحمیل نموده است.
در مطالعه ای که تحت عنوان اثرات بیماری اماس بر روی خانواده و کار انجام شده است، بسیاری از بیماران (۳۹ درصد از مردان و ۲۹ درصد زنان) گزارش کرده اند که دوستان قدیمی خود را از دست داده اند (گدیزلوگو[۱۸۷] و همکاران، ۲۰۰۳ به نقل از سادات و همکاران).
۲-۱۶-۵ مشکلات زناشویی
اماس اغلب در شکستن پیوند زناشویی نقش دارد، خصوصاًً اگر پایه ارتباط ضعیف باشد. بیماری می تواند بهانهای برای همه مشکلات جنسی، عاطفی و ارتباطی باشد. غالباً اگرچه اثرات بیماری بر روی همسر نادیده گرفته می شود، اما ناراحتی فرد از بیماری همسرش به اندازه ناراحتی است که به دلیل نداشتن شریک جنسی دارد. ارتباط همسری مناسب و رضایتبخش همه مشکلات خانواده را به طور قابل توجهی آسان می کند (استیک[۱۸۸]، ۲۰۰۰ به نقل از سادات و همکاران، ۱۳۹۰).
۲-۱۶-۶ کیفیت زندگی
کیفیت زندگی یک درک کاملاً ذهنی و شخصی است که بر رضایت فرد از عوامل مؤثر بر رفاه جسمی، عاطفی و اجتماعی او مبتنی است (شولتز و وینستد[۱۸۹] ، ۲۰۰۱). بنابرین، تعریف درک و نگرش بیمار از عوامل مهم تعیینکننده کیفیت زندگی اوست.
افرادی که از بیماریهای مزمن رنج میبرند علاوه بر ناتوانیهای جسمانی دچار عوارض روانی این شرایط محدود کننده میگردند لذا تنها اندازه گیری سلامت جسمانی این بیماران کافی نیست، کیفیت زندگی مفهومی فراتر از سلامت جسمانی است و لازم است به عنوان یکی از پیامدهای مهم به صورت مستقل سنجیده شود.
در بیماری اماس مداخلات سادهای چون افزایش آگاهی در مورد بیماری یا حمایت اجتماعی بیمار میتواند سبب ارتقای کیفیت زندگی بیمار شوند. (لسیتر[۱۹۰] ۲۰۰۵، به نقل از میلانی و همکاران، ۱۳۹۱).
خودکارآمدی و حمایت ادراکشده بیش از متغیرهای بیولوژیکی از قبیل ضعف یا میزان آسیبهای مشخص شده در مقطعنگاری رزونانس مغناطیسی در کیفیت زندگی بیماران اماس نقش دارند. بنابرین، در مطالعات مداخلهای جدید بایستی عوامل روانشناختی مرتبط با سلامت این بیماران را موردتوجه قرار دهند و تنها به آسیبهای جسمی و ناتوانی جسمی آن ها بسنده نکنند (میشل[۱۹۱] و همکاران، ۲۰۰۵).
این بیماری معمولاً همزمان با رویارویی با موقعیتهایی مانند تشکیل خانواده، انتخاب شغل و تأمین مالی است. این بیماری ازیکطرف استقلال و توانایی فرد برای شرکت مؤثر در اجتماع را تهدید می کند (بیشاپ[۱۹۲] و همکاران، ۲۰۰۷) و از سوی دیگر پیشآگهی و دوره های غیرقابلپیشبینی آن، تأثیر بارزی بر کیفیت زندگی و سلامت دارد. این بیماران دریافتن راهی برای حل مشکلات و دستیابی به رویکردی جهت بهبود کیفیت زندگی و سلامت خود ناتوان هستند (راسل[۱۹۳] و همکاران، ۲۰۰۶).
ابعاد جسمی، روانی، اجتماعی و اقتصادی کیفیت زندگی در بیماریهای مزمن دستخوش تغییرات فراوان می شود. در این بیماران کیفیت زندگی تحت تأثیر شدت، طول مدت بیماری و داروهای مصرفی بیمار قرار میگیرد. امروزه بسیاری از دولتها ارتقاء کیفیت زندگی را جزء مهم و لاینفک از توسعه اجتماعی و اقتصادی میدانند (بندیکت و همکاران، ۲۰۰۵). نتایج مطالعات نشان داده است که بیماران اماس در مقایسه با افراد سالم جامعه از کیفیت زندگی پایینتری برخوردارند، همچنین مطالعات دیگری که به منظور مقایسه کیفیت زندگی این بیماران با بیماران مبتلا به دیگر بیماریهای مزمن مثل صرع، دیابت، آرتریت روماتوئید و بیماریهای التهابی روده انجام شد، نشان دادند که بیماران مبتلا به اماس به طور معنیداری از کیفیت زندگی پایینتری برخوردارند (نجات و همکاران، ۲۰۰۶؛ بسک و همکاران، ۲۰۰۷؛ پیتوک و همکاران، ۲۰۰۴).
فصل سوم
روش پژوهش
۳-۱ نوع مطالعه و جامعه آماری، روش نمونه گیری و حجم نمونه:
این تحقیق به روش کیفی و با بهره گیری از روش تحلیل محتوای کیفی به تبیین جنبه های شناختی، روانشناختی و اجتماعی در افراد مبتلا به ام اس عودکننده – بهبود یابنده پرداخته است. جامعه آماری این پژوهش شامل افراد مبتلا به بیماری اسکلروز متعدد عودکننده – بهبود یابنده که به مرکز تحقیقات ام اس بیمارستان سینا، انجمن ام اس ایران و کلینیک متخصص مغز و اعصاب مراجعه میکنند، و همینطور متخصصینی که در حوزۀ اماس فعالیت میکنند که شامل ۵ نفر متخصص مغز و اعصاب، ۲ نفر روانشناس و ۱ نفر پزشک عمومی میباشد.
برای انتخاب نمونه افراد مبتلا به اماس در این پژوهش از روش نمونه گیری داوطلبانه در دسترس (با توجه به ملاکهای زیر) استفاده شد:
-
- بیمارانـی که ابتلاء آن ها به بیماری ام اس توسط متخصـص اعصاب تأییـد شده بود.
-
- قـادر به شرکت در مصاحبه و انتقال اطلاعات و تجربیات خود بودند.