۱۵-۲٫ نظریه های یادگیری خود تنظیمی
زیمرمن (۱۹۸۹، به نقل از توکلی زاده، ۱۳۸۷) نظریه های یادگیری بسیاری را در چهار نظریه ی اساسی شامل: ادغام کردهاست. جدول(۳-۲)در اینجا ویژگی های اصلی یادگیری خود تنظیمی مربوط به این چهار نظریه شرح داده می شود:
ویژگی ها
شرطی سازی کنشگر
رشد شناختی
شناختی – اجتماعی
پردازش اطلاعات
کلید یادگیری
تقویت
خودتنظیمی
الگوبرداری
و مشاهده
پردازش ذهنی
فرایند خودتنظیمی
خودنظارتی
خودآموزی
خودتقویتی
مشاهده
تقلید
خود کنترلی
خود تنظیمی
خویشتن نگری
خود قضاوتی
خود واکنشی
انتخاب
سازمان دهی
مرورذهنی
نقشه ذهنی
۱-۱۵-۲٫نظریه ی کنشگر :
نظریه پردازان کنشگر بیان میکنند که پاسخ های خود تنظیمی بایستی به محرک تقویت کننده بیرونی متصل شوند، چرا که پاسخ های خود تنظیمی در واقع طبقه هایی هستند که برای به دست آوردن تقویت کننده بیرونی به هم متصل میشوند. بنابرین برای مثال اگر خود تقویتی به شکل زنگ تفریح برای دانش آموزان در کسب موفقیت شان در آزمون کمک کند، زنگ تفریح ادامه پیدا میکند . اگر سبب بهبود عملکرد در آزمون نشود، این خود تقویتی متوقف خواهد شد.بر طبق عقیده ی نظریه پردازان کنشگر تصمیم برای خود تقویتی بستگی به اندازه نسبی پاداش های فوری و تعویقی و فاصله زمانی بین آن ها دارد.محقق کنشگر بر اهمیت خود نظارتی یا ثبت شخصی در خود تنظیم شدن یادگیرنده تأکید میکند.خود اگاهی معمولا به تنهایی مورد بحث قرار نمی گیرد چرا که به طور مستقیم قابل مشاهده نیست؛ به همین دلیل محققین خودآگاهی را از طریق نتایج خود واکنشی مورد مشاهده و بررسی قرار میدهند(زیمرمن،۲۰۰۱).
نظریه پردازان کنشگر توجه نسبتاً کمی به مباحث رشدی خود تنظیمی دارند، ولی در عوض به نقش عوامل بیرونی در خود تنظیمی یادگیری تأکید دارند. روش های آموزشی کلیدی که آن ها در آموزش شان به کار میبرند عبارتند از: الگودهی،آموزش کلامی و تقویت. بر طبق عقیده ی نظریه پردازان کنشگر، عوامل کلیدی سوق دادن به خود تنظیمی یادگیری، حضور مؤثر الگوها و وابستگی های بیرونی برای پاسخ های خود تنظیمی است(زیمرمن، ۲۰۰۱).
۲-۱۵-۲٫ نظریه شناختی _ اجتماعی :
این نظریه که مهمترین نظریه زمینه ی یادگیری خود تنظیمی است، طبق این نظریه رشد خود تنظیمی به عوامل شخصی، محیطی و رفتاری که به طور جداگانه اما در ارتباط یا یکدیگر عمل میکنند، وابسته است(بندورا،۱۹۸۶؛ به نقل از ویپ ، ۲۰۰۴).مطابق دیدگاه شناختی اجتماعی انسان موجود فعالی است که قادر به خود نظم دهی و تنظیم رفتارش است، نه موجود منفعلی که توسط نیروهای ناشناخته محیطی یا تکانه های درونی کنترل شوند. آن ها به طور فعال در تحول خویشتن شرکت میکنند. اعمال و افکار افراد محصول تعامل بین سه نیروی محیط، شخص و رفتار است. بندورا با مطرح کردن جبر متقابل یا تعیین گری متقابل بیان میکند که شخص، محیط و رفتار بر هم تأثیر متقابل دارند و نمی توان هیچ یک از آن ها را جدا از دیگری عامل تعیین کننده رفتار به در نظر گرفت.
بنابرین در این دیدگاه فرض می شودکه یادگیری خودتنظیمی در یک تعامل سه جانبه، یعنی شخص، محیط و رفتار شکل میگیرد. بر اساس این رویکرد، خود تنظیمی صرفاً تحت تأثیرعوامل شخصی ایجاد نمی شود بلکه از محیط و رفتار هم متأثر است. تأثیر این سه عامل یکسان نیست، بلکه ممکن است هر یک از سه عامل بسته به موقعیت یا شرایط خاص بر جریان تعامل اثر بیشتری گذاشته و نتایج حاصل را تحت تأثیر قرار دهند. یادگیری خود تتنظیمی زمانی به وجود میآید که فرد بتواند فرایندهای برای تنظیم راهبردهای رفتاری و محیط یادگیری به کار گیرد(زیمرمن، ۱۹۸۹، ۱۹۹۰). این رویکرد نه تنها به اشکال غیر اجتماعی آموزش و پرورش مثل یادگیری اکتشافی، خود آموزی از طریق خواندن ، مطالعه کردن، آموزش برنامه ایی یا آموزش به کمک کامپیوتر می پردازد، بلکه اشکال اجتماعی یادگیری مثل سرمشق گیری، راهنمایی و بازخورد از طریق همسالان ، مربیان و معلمان را نیز شامل می شود(زیمرمن، ۲۰۰۱). ابعاد یادگیری خود تنظیمی از نظر صاحب نظران تئوری شناختی اجتماعی عبارتند از :
-
- خود تنظیمی شناختی
-
- خود تنظیمی فراشناختی
-
- خود تنظیمی انگیزشی
- خود تنظیمی رفتاری
خود تنظیمی انگیزشی را به کار بردن فعال راهبردهای انگیزشی که یادگیری را افزایش میدهد تعریف میکنند.این یادگیرنده گان در تمام مراحل خود را افرادی لایق، کارآمد و مستقل می بینند و جهت ارزیابی خود و دیگران، معیارهای درونی دارند. این افراد در دست یابی به موفقیت مشوق هایی را برای تلاش های خود فراهم میکنند.
خود تنظیمی رفتاری به استفاده بهینه یادگیرنده گان از منابع گوناگونی که یادگیری را عمیق تر میسازد اطلاق میگردد. این منابع شامل زمان، مکان و چگونگی کمک گرفتن از منابع در دسترس (از جمله معلم، والدین، مواد آموزشی و کمک آموزشی) میباشد( به نقل از قاسمی، ۱۳۸۸).
۳-۱۵-۲٫ نظریه ویگوتسکی :
ویگوتسکی رشد شناختی را نتیجه تعاملات اجتماعی میداند. او پیشنهاد میکند که تعامل کودک با بزرگسال روشی است که کودک از طریق آن به واسطه ی فرهنگ آموزی ، ابزارهای ذهنی جامعه ی خود را فرا میگیرد، بنابرین نماینده این اجتماعی سازی باید کسی باشد که در مورد ابزارهایی که کودک باید یاد بگیرد، دانش بیشتری داشته باشد(ویگوتسکی ، ۱۹۶۲ به نقل از لیبلانس و بیریشن ، ۲۰۰۴).