سختگیری بیشازحد والدین سبب روی آوردن فرزند بهدروغ میشود زیرا او میبیند بابیان واقعیت با تنبیه و سرزنش و محدودیت بیشتر روبهرو میشود.[۲۳۳] بیشتر اوقات احساس یاس و ناامیدی کرده و در رفتارهایش رنگی از شادی به چشم نمیخورد. در واقع شخصیت و استقلال نوجوان با این شیوه تربیتی نابود گشته و او قدرت تشخیص را از دست میدهد.[۲۳۴] در مورد روشهای سختگیرانه در تربیت حضرت علی (ع) میفرمایند: «انسان بهحکم اینکه انسان است و دارای شعور و اندیشه است، از طریق پند و اندرز و ادب شایسته تربیت است، نه از طریق زورگویی و تنبه بدنی.»[۲۳۵]
بنابرین باید گفت والدین باید به گونهای عمل کنند که در نظر فرزندان نفوذ مناسب را داشته باشند و در این زمینه از افراطو تفریط پرهیز نمایند. نفوذ والدین بر فرزندان عبارت است از«شایستگی بلاتردید و قدرت و ارزش بزرگترها که بهاصطلاح با چشم فرزندان قابلرؤیت باشد.»[۲۳۶] آنتون ماکارنکو برخی از اقسام نفوذ آسیبزای والدین بر فرزندان را بیان میکند که هر یک میتواند زمینه انحراف فرزندان را فراهم آورد.
نفوذ ناشی از پند و اندرز: در این خانواده ها والدین معتقدند تنها از طریق پند و اندرز میتوان فرزند را تربیت کرد، مدام در حال نصیحت فرزندان هستند، نشاط و لبخند جایگاهی ندارد. نفوذ ناشی از دوری: در این شیوه نفوذ والدین معتقدند برای تربیت فرزندان باید از آنان دور بود، کمتر با آن ها حرف میزنند، پدر همچون رئیسی اتاق جداگانه داشته بهتنهایی غذا میخورد و مادر نیز زندگی خاص خود و افکار خاص خود را دارد. در واقع در این شیوه هیچ منعی وجود ندارد و فرزند به حال خود واگذار میشود[۲۳۷].
نفوذ ناشی از خردهگیری: اینگونه والدین در تمام امور فرزندان دخالت میکنند و مدام از آنان پرسوجو میکنند و هر کار آنان را پر از ایراد و اشکال دانسته و سرزنش می نمایند.[۲۳۸] نفوذ ناشی از تطمیع: اینگونه والدین چنان رفتار میکنند که فرزندان خود را، به باج خواستن و تطمیع عادت میدهند به گونهای که حتی نمازخواندن، روزه گرفتن فرزندان هم محتاج تطمیع میشود.[۲۳۹]
والدین باید در زمینۀ تربیت فرزندان یک شیوه معتدل را برگزینند و با سختگیری یا آزادی بیشازحد نمیتوانند در مورد تربیت فرزندان موفق باشند. گاهی عملکرد نادرست والدین در زمینۀ مسائل مذهبی همچون سختگیری و حساسیت بیشازاندازه سبب بیعلاقگی فرزند به دین خواهد شد. بنابرین اعمال هر گونه محدودیت و رفتار خشونتآمیز در روحیۀ دختران تأثیر گذاشته منجر به عقدههایی در روان آنان میگردد که به صورت تندخویی، کینهتوزی، خشونت وغیره خود را نشان خواهد داد .
ج: تبعیض
تبعیض در لغت به معنای «بعضی را بر بعض دیگر بدون دلیل موجه و عادلانه ترجیح دادن، کسی را باکس دیگر دشمن ساختن»[۲۴۰] است. در اصطلاح حقوقی بیانگر هر گونه محرومیت و تفاوت بر مبنای نژاد، رنگ پوست، جنسیت، مذهب و … است.[۲۴۱] تبعیض ازنظر عرف بیانگر فرق قائل شدن بین دو فردی است که در شرایط یکسانی هستند.[۲۴۲]
از منظر اسلام تبعیض جز رذایل اخلاقی شناختهشده و هر نوع تبعیضی مردود است. در اینارتباط پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودهاند: «بین فرزندان خود به عدالت رفتار کنید، همان گونه که دوست دارید در بین شما با عدالت رفتار شود.»[۲۴۳] «و نیز آمده است روزی شخصی در حضور پیامبر (ص) یکی از فرزندان خود را بوسید و دیگری را نبوسید. حضرت فرمود: چرا میان آن ها به مساوات رفتار نکردی.»[۲۴۴]
باید دانست که تبعیض بین فرزندان یک ستم است که ریشه در عواملی همچون جهل و ناآگاهی والدین، علاقه و تعصب به یک جنس و … دارد ومی تواند ریشه بسیاری از رفتارهای نابهنجار و جرایم فرزندان گردد.
ناصرالدین صاحبالزمانی در کتاب خود بیان میدارد: «در بسیاری از خانواده، متأسفانه هنوز هم مانند عصر جاهلیت دختر را مایهی سرافکندگی میدانند. در نتیجه دختری که در چنین محیطی آلوده از اهانت و تحقیر پرورش یابد عزتنفس خود را از دستداده و احساس حقارت و تنفر از خود میکند؛ بنابرین تبعیض در خانواده و توجه کمتر به برخی از فرزندان و توجه کمتر به برخی دیگر سبب ایجاد عقدههای کهتری و احساس نفرت و بدبینی در دختر میگردد.»[۲۴۵]
در ارتباط با تبعیض بین فرزندان گروبرگ ولف معتقد است: تبعیض منجر به ایجاد یک روحیۀ رقابت و چشم همچشمی میان فرزندان میگردد؛ بهطوریکه آن ها مدام در حال مقایسه خود با دیگر خواهران و برادران خود بوده و با نوعی احساس کهتری و کینه روبهرو خواهند شد.[۲۴۶]
بنابرین میتوان گفت تبعیض بین فرزندان از جهات مختلفی تأثیرات منفی خواهد داشت. از جهت روانی و عاطفی فرزند دچار یک احساس منفی نسبت به خواهر یا برادر خود شده، دچار بدبینی وکینه توزی خواهد شد و با تهاجم سعی در حفظ موقعیت خود خواهد داشت. از جهت رفتاری نیز چنانچه تبعیض به نفع جنس پسر در خانه باشد دختر سعی در رفتار پسرانه خواهد داشت؛ و به جهت اجتماعی فرزندی که با تبعیض روبهرو بوده، نمیتواند ارتباط و تعاملی سالم با دیگران داشته باشد و بیشتر با دیده بغض و حسادت به آن ها می نگردد و همیشه در حال رقابت برای شکست دادن دیگران است..
مبحث سوم: عوامل اجتماعی و محیطی رفتار نابهنجار
گفتار اول: محیط مدرسه
پس از خانواده، مدرسه دومین عامل جامعهپذیری و انتقال هنجارها به دانش آموزان است. امروزه تأثیر عمیق مدرسه بر هیچکس پوشیده نیست؛ زیرا نقش حیاتی در پیریزی و ساختن بنای آینده دانش آموزان دارد و میتواند از آن ها افرادی کاملاً سالم و سازگار یا افرادی بیمار و مخالف اصول و موازین بار آورد.
به گفته ساترلند مدرسه دارای چنان قدرتی است که میتواند تکوین شخصیت و فراگیری رفتارهای مطلوب را در دانش آموزان به حد کمال رسانده و یا اینکه تجارب شوم و ناگواری را در اختیار آنان بگذارد که آن ها را وادار به تقلید از اعمال بزهکارانه نماید و در نتیجه آنان را نابهنجار و مجرم یا شریف و درستکار بار آورد.[۲۴۷] با توجه به اهمیتی که مدرسه در شکلدهی به شخصیت و رفتار دانش آموزان دارد هر گونه اختلال و مشکل در کارکرد آن میتواند زمینۀ انحراف و ناهنجاریها را در دانش آموزان فراهم سازد، برخی از این مشکلات به شرح ذیل است:
الف: رفتارهای نامناسب اولیای مدارس
همان طور که بیان کردیم یکی از نیازهای دانش آموزان، نیاز به امنیت است؛ بنابرین رفتار اولیای مدارس باید به گونهای باشد که این نیاز دانش آموزان را در مدرسه تامین نماید. چنانچه اولیای مدرسه بهویژه مربیان در دو بعد تعلیم و تربیت رفتار مناسب و مطلوبی نداشته باشند، این نیاز تأمین نخواهد شد و زمینۀ انحراف دانشآموزان خواهد بود. با توجه به ارتباط نزدیکی که معلم بادانش آموزان دارند تا حد زیادی اعمال و رفتارش در شکلگیری شخصیت آن ها تأثیر خواهد داشت؛ بنابرین چنانچه معلم بادانش آموزان با بی اعتنایی و خصومت رفتار نماید، مدرسه منجر به تشویق رفتارهای ضداجتماعی خواهد شد.