معتبرترین خانواده درمانگر انسان گرا ویرجینیا سَتیر است. نمایشهای او در سراسر جهان شهرت دارد. رویکرد او به خانواده عبارت است از علاقه به روشن ساختن «ناهمخوانیهای» پیام رسانی میان اعضا و کوششهای انسان دوستانه برای ایجاد عزت نفس و ارزش شخصی در همه اعضای خانواده. او معتقد بود که آدمیان منابع مورد نیاز برای رشد و کمال را در درون خود دارند، و تکلیف خود را آن میدانست که به انسانها کمک کند تا به توان پژوهشی خویش دست یابند و به آن ها آموزش میداد تا از این توان به گونه ای مؤثر استفاده کنند. «شبکه پیشرو» آخرین تلاش او برای انسانهای جهان بود تا آنان به «انسانی کاملتر تبدیل شوند»
رویکرد موری بوون را که نظریه نظامهای خانوادگی نامیده می شود، می توان پلی دانست میان دیدگاه های روانپوشی و چشم اندازهای محکمتر سیستمها، نظریه بوون مبتنی بر دیدگاه نظامهای طبیعی است که آدمی را محصول فرایندی تکاملی میداند، و در عین حال، واجد ویژگیهایی است که در تمامی فرایندها طبیعی حضور دارد.
او که در حوزه خانواده درمانی یک نظریه پرداز عمده به شمار میآید، خانواده را در حکم یک نظام ارتباطی میداند و برای تبیین فرایندهای عاطفی حادث در خانواده های هسته ای و گسترده، هشت مفهوم به هم مرتبط را عرضه میدارد.
مفهوم تفکیک خویشتن، یعنی، میزانی که یک عضو خانواده میتواند کارکرد عقلانی خود را از کارکرد هیجانی متمایز ساخته و لذا از امتزاج با هیجاناتِ غالب در خانواده احتراز کند، سنگ بنای نظریه بوون است. در شرایط فشار درمانی، اعضای حاضر در روابط دو نفره گرایش به آن دارند که دست به یارگیری زده و با شخص ثالثی مثلث سازی کنند تا از این رهگذر شدت فشار را کم کرده و ثبات را مجدداً برقرار سازند. نظام عاطفی خانواده معمولاً توسط زوجینی که از سطوح تفکیک مشابهی برخوردارند، شکل میگیرد؛ اگر این نظام بی ثبات باشد، طرفین به دنبال روشهایی برای کاهش تنش و حفظ تعادل بر میآیند، که گاه به بهای ایجاد مشکل برای یک کودکِ آسیب پذیر و مستعد امتزاج تمام می شود. جایگاه والدین در میان همشیرهایشان نشانه هایی را فراهم میسازد مبنی بر اینکه در این فرایند فرافکنی خانوادگی کدام کودک برگزیده خواهد شد.
می توان از مفهوم گسلش عاطفی برای توصیف این موضوع استفاده کرد که برخی از اعضای خانواده که به سن بلوغ رسیده اند می کوشند تماس خود را با خانواده قطع کنند، چونکه به اشتباه فکر میکنند میتوانند جلوی امتزاج خویش را بگیرند. اما هرچه سطح تفکیک خویشتن در طی چند نسل به تدریج کمتر می شود، سرانجام امکان دارد که د راثر این فراید انتقال چند نسلی، نشانه های بدکاری شدیدی پدیدار شود. جایگاه همشیرها در زوجین برتعامل آنان تأثیر میگذارد. بوون در ادامه بسط نظریه خویش به کل جامعه، چنین اعتقاد یافت که فشارهای بیرونی و روانی موجب کاهش سطح کارکردی تفکیک جامعه و لذا واپسوری اجتماعی می شود.
از دید یک درمانگر بوئنی، مصاحبه های ارزیابی خانواده مبتنی بر عینیت و بی طرفی است، سعی می شود که درمانگر گود بماند، و لذا در شبکه عاطفی خانواده مثلث سازی نشود. نسل نگارها ابزار مفیدی برای توصیف نظام ارتباطی خانواده در طی حداقل سه نسل هستند.
بوئنی ها برای درمان، به شیوه ای آرام و کاملاً مثلث زدایی شده با زوجین به کار می پردازند و می کوشند امتزاج میان آن ها را برطرف سازند. اهداف آن ها عبارتند از: کاهش اضطراب و رفع نشانه ها و، نهایتاًً، به حداکثر رساندن تفکیک شخصی هر عضو در خانواده هسته ای و خانواده مبدأ.
رویکرد ساخت نگر در خانواده درمانی عمدتاًً با نام سالوادور مینوچین و همکاران وی پیوند خورده است که ابتدا در مدرسه ویلت و یک بعد، در «مرکز راهنمایی کودک فیلادلفیا» کار کردند. نظریه ساختاری خانواده که متکی به نظریه سیستمهاست، بر کلیت فعال و سازمان یافته واحد خانواده و شیوه های سازمان یابی خانواده از طریق الگوهای تبادلی تأکید می ورزند. به طور اخص، به منظور درک ساختار خانواده، نظامهای فرعی، مرزها، اتحادها و تبانیهای خانوادگی بررسی میشوند. ساختهای بدکار نتیجه قواعد نهانی هستند که بر تبادلهای خانوادگی بی اثر یا نیازمند توافق مجدد فرمان می رانند.
خانواده درمانی ساختاری به تبادلهای فعلی توجه دارد و برای عمل بها و اولویت بیشتری میدهد تا برای بینش و درک. کل رفتار، از جمله نشانه های موجود در بیمارِ معلوم، در بستر ساخت خانواده مورد توجه قرار میگیرد. نقشه برداری خانواده فن مشاهده ای ساده ای است برای ترسیم الگوهای تبادلی خانواده. مداخله های ساختاری کوششهایی هستند فعال، دقیق، و حتی ملعبه گر که به منظور تغییر ساختهای انعطاف پذیر، منسوخ، یا بی اثر طراحی شده اند. ساخت گرایان با پیوستن به خانواده و انطباق با سبک آن، ازشیوه برخورد اعضا با مشکلات و یکدیگ مطلع میشوند و سرانجام به آن ها کمک میکنند آمایه های بدکار را تغییر دهند و سازمان خانواده را بازآرایی کنند.
به اجرا درآوردن نمایش (نشان دادن موقعیتهای تعارض خانوادگی در جلسه درمان) و بازگویی (نامگزاری یا تعریف یک مسئله به عنوان تابعی از ساختار خانواده) از جمله فنون درمانی هستند که به دفعات اسباب دگرگونی ساختار خانواده را فراهم میسازند. هدف نهایی این روشها، بازسازی قواعد تبادلی خانواده از طریق پژوهش و گسترش مرزهای مناسب تر میان خرده نظامها و تحکیم جایگاه خانواده است.
نظریه های پیام رسانی که در اثر پژوهشهای «مؤسسه پژوهش روانی» پالوآلتو در دهه ۱۹۵۰ شکل گرفته بود، تأثیر عمده ای بر حوزه خانواده درمانی بر جای گذاشته است؛ به نظر آنان، مشکلات خانواده اموری تعاملی و موقعیتی هستند (یعنی، با مجموعه ای از اوضاع و احوالی که آن ها را حفظ میکنند، ارتباط دارند) این معرفت شناسی که به دست بیستون، جکسون، و سایرین معرفی گردید، شالوده اولین کوششهای درمانی را در MRI را پی ریزی کرد و در حال حاضر، بهترین نمود خود را به صورت خانواده درمانی راهبردنگر عرضه میدارد. خصیصه شاخص این رویکرد عبارت است از به کارگیری بن بست دو سویه درمانی یا فنون تناقضی برای تغییر قواعد خانوادگی و الگوهای ارتباطی.
تناقضها، قیاسهای درستی هستند که از مقدمات منطقی همسان استنتاج میشوند و کاربرد درمانی آن ها بدین صورت است که به درمانجو دستور داده می شود، تغییر نکند، آن هم در شرایطی که انتظار تغییر وجود دارد. این شیوه کار موجب افزایش تغییر میگردد، و اهمیتی ندارد چه عملی-اطاعت یا مقاومت-صورت بگیرد. فن «تجویز نشانه» که جکسون، واتزلاویک، و سایر راهبردگرایان از آن استفاده میکنند، فنی تناقضی است که مقاومت در برابر تغییر را برطرف میسازد، چون به درمانجو گفته می شود که ضرورتی برای تغییر وجود ندارد.