۲-۶-۷ اختلالات ناشی از مصرف بلندمدت مواد استنشاقی
آسیبهای کبدی و کلیوی برگشتناپذیر ، آتروفی مغزی، صرع لوب تمپورال، کاهش IQ، درد قفسه سینه، دردهای عضلانی و مفاصل، خستگی، کاهش اشتها، تهوع، استفراغ ، اسهال، گرفتگی مجرای تنفسی ، زخمهای داخل بینی و دهان، خونریزی دینی، زوال عقل پایدار یا دمانس،اختلالات سایکوز چون حالات پارانوئیدی، اختلال خلق چون افسردگی از خود بیخود شدن، حمله های غش مانند ، اختلالات جنسی، اختلالات اضطرابی چون پانیک، و اضطراب فراگیررا میتوان نام برد (میلر۱۹۸۳ به نقل از فریبرزپویان۱۳۸۶).
۲-۶-۸ اختلالات وابسته به داروهای رخوت زا، خواب آور و یا ضد اضطراب
اختلالات وابسته به گروههای رخوت زا، خواب آور یا ضد اضطراب در DSM-IV-IR عبارتند از:
– وابستگی، سوء مصرف، مسمومیت و علایم ترک داروهای رخوت زا، خواب آور ، یاضد اضطراب
– دلیریوم مسمومیت، دلیریوم ترک به داروهای رخوت زا، خواب آور و یا ضد اضطراب
– زوال عقل پایدار ناشی از مصرف طولانی مدت داروهای رخوت زا، خواب آور یا ضد اضطراب
– اختلال سایکوز ناشی از مصرف داروهای رخوت زا، خواب آور و یا ضد اضطراب همراه با هذیان یا توهم
– اختلال خلقی ناشی از داروهای رخوت زا، خواب آور یا ضد اضطراب
– اختلال اضطراب ناشی از داروهای رخوت زا، خواب آور یا ضد اضطراب
– کژکاری های جنسی ناشی از داروهای رخوت زا، خواب آور یا ضد اضطراب
– اختلال خواب ناشی از داروهای رخوت زا، خواب آور یا ضد اضطراب (ApA، ۲۰۰۰).
۲-۹ ویژگیهای شخصیت در نظریه رابرت کلونینجر
ابعاد سرشت : کلونینجر کار خود را به منظور ارائه طرحی آغاز نمود که تفاوتهای موجود را در بیماران دارای اختلال جسمی سازی[۵۸] (شکایت از مشکلات جسمی یا سندرم بریکت[۵۹]) تبیین میکرد (کلونینجر ۱۹۸۶ به نقل از کاویانی ۱۳۸۶).
او دریافت که بیماران با اضطراب جسمانی دارای نشانه های شخصیت پرخاشگر هستند در حالی که بیمارانی که دارای اضطراب شناختی یا ذهنی فراگیر هستند، نشانه های شخصیت وسواس اجباری را نشان میدهند. قبلاً آیزنگ با بهره گرفتن از پرسشنامه شخصیتی آیزنگ (EPQ) نشان داده بود که بیماران هیستریک و سایر بیماران با اضطراب جسمی از تیپ شخصیتی روان نژند- برون گرا[۶۰] برخوردار هستند، در حالی که افراد هیجانی یا روان نژند دارای اضطراب شناختی و تیپ شخصیتی روان نژند – درون گرا دارند (آیزنگ و آیزنگ ۱۹۷۶، به نقل از کاویانی ۱۳۸۶).
کلونینجر مدلی عمومی را ارائه داده است که شخصیت بهنجار و نابهنجار را در بر میگیرد .
کلونینجر معترف است که نظریه جفری گری (۱۹۸۱) در ساختار زیربنای نظریه او و برای ساخت TCI نقش مهمی داشته است . گری با شواهد آزمایشی نشان داد که با داروهای ضد اضطراب هم روان نژندی گرایی کاهش پیدا میکند و هم برونگرایی افزایش مییابد. او نتیجه میگیرد که اضطراب میتواند به عنوان یک بعد مستقل شخصیت باشد و نه محصولی از ترکیب دو بعد درونگرایی و روان نژندی گرایی که در نظریه آیزنگ مطرح گردیده است . کلونینجر مدل عصبی زیستی[۶۱] خود را برای توضیح مؤلفههای سرشت ارائه کرد. (کلونینجر ۱۹۸۷ الف و ب و ۱۹۹۱). در گام اول، او معتقد است که زمانهای متفاوت و مستقل از یکدیگر برای فعال سازی، تداوم و بازداری رفتار در پاسخگویی به گروههای معینی از محرکها است.
فعال سازی رفتاری در پاسخ به محرکهای نو (جدید)[۶۲] و نشانه های پاداش و رهایی از تنبیه است.
بنابرین تفاوتهای فردی در چنین قابلیتی «نوجویی[۶۳]» نامیده میشود.
بازداری رفتاری در پاسخ به محرکهای تنبیه یا نبودن پاداش است. تفاوتهای فردی در قابلیت وقفه یا بازداری رفتاری[۶۴]، آسیب پرهیزی[۶۵] نامیده میشود. رفتاری که با پاداش تقویت میشود معمولاً تا مدتی پس قطع، پاداش- وابستگی[۶۶] نامگذاری میشود .
بدین ترتیب در قسمت سرشت کلونینجر این سه بعد را که هر یک دارای چهار مقیاس فرعی هستند، معرفی کرد و بعد چهارم را که فاقد زیر مقیاس است پشتکار[۶۷] نامید.
بهکارگیری آزمون نشان داد که ابعاد مطرح شده بسیار باثبات، پایدار و مستقل از تغییرات خلق هستندو فقط آسیبپرهیری به طور گذرا و موقتی به نام افسردگی یا هیجان زدگی افزایش پیدا میکند (کلونینجر، ۱۹۸۷ الف، کلونینجر و همکاران ۱۹۹۱،براون و همکاران ۱۹۹۲، شورالیک[۶۸] و همکاران ۱۹۹۲، پرنا[۶۹] و همکاران ۱۹۹۲، جوفه و همکاران ۱۹۹۳).
همچنین نوجویی در بیماران دوقطبی دارای علائم خفیف هیپومانی[۷۰] به طور موقت و گذرا افزایش پیدا میکند (استراکوازکی[۷۱] ، ۱۹۹۳).
ساختار و صفات افعال سرشت در فرهنگهای متفاوت مورد ارزیابی قرار گرفت از جمله جمهوری چک (کوزنگ[۷۲] ۱۹۸۹)، یوگسلاوی (شور اکیک ۱۹۹۷)، ژاپن (تاکیوچی[۷۳] و همکاران ۱۹۹۳)، ایتالیا (منفرودنیا[۷۴] و همکاران ۱۹۹۱)، (باتاگلپا[۷۵] و همکاران ۱۹۹۴) اسپانیا (کانیت[۷۶]، ۱۹۹۳) و نروژ (استرندای گارد[۷۷]، جنس ۱۹۹۲) که نتایج همگونی را مطرح ساخت (فریبرز پویان،۱۳۸۶).
افزون و مهمتر اینکه ، در یک مقاله نسبتاً گسترده بر روی دوقلوها شواهدی دال بر تأیید چهار بعد سرشت که عبارتند از نوجویی ،آسیب پرهیزی، پاداش وابستگی و پشتکار صورت گرفت و نشان داد که هر یک از این ابعاد به تنهایی از نظر ژنتیکی همگن و با یکدیگر متباین هستن.
این مطالعات نشان داد که عوامل محیطی گاهی تأثیر اندکی بر بعدهای پشتکار و پاداش وابستگی دارد اما عامل مشترک ژنتیک بین آن ها وجود ندارد.
بدین ترتیب مدل ارائه شده به نحوی است که میتواند عوامل ژنتیک و عوامل محیطی را زیربنای شخصیت تفکیک بیان کند .
مدل چهار بعد سرشت با الگوی باستانی و طبایع بقراط همخوان است، بر این اساس طبع سوداوی مترادف آسیب پرهیزی، صفراوی مترادف نوجویی، دموی مترادف پاداش- وابسته، طبع بلغمی مترادف بعد پشتکار (پایداری) در نظر گرفته شده است.
همچنین کلونینجر معتقد است چهار بعد سرشت با هیجانهای اصلی بشری نیز نزدیک هستند. چنانچه ترس با اسیب پرهیزی، خشم با نوجویی، عشق با پاداش- وابستگی ، تسلط با پشتکار مرتبط دانسته شده است(کلونینجر ۱۹۹۴، کلونینجر و شوراکیک ۲۰۰۰).
ابعاد منش : از نظر کلونینجر مدل چهار بعدی سرشت طرحی را برای تفکیک انواع مرسوم اختلالات شخصیتی ارائه میکند (کلونینجر ،۱۹۸۷ الف) هرچند نمیتواند وجود یا عدم وجود اختلال شخصیت را محرز و قطعی کند (کلونینجر ، ۱۹۹۳).
از این دیدگاه فطری، منش شناسی شخصیت به تفاوتهای بین فردی در انگارههای مربوط به خودپنداره پیرامون اهداف و ارزشها اشاره دارد. (کلونینجر، ۱۹۹۴).
وی سه بعد برای منش در نظر میگیرد در این مجموعه بعد خود راهبری بر پایه پنداشت از خویشتن به عنوان یک بعد مستقل که دارای زیرمجموعههای وحدت، احترام،عزت، تأثیر بخشی، رهبری و امید است، توسط وی تعریف شده است.همچنین بعد همکاری که بر پایه پنداشت از خویشتن به عنوان بخشی از جهان انسانی که از آن حس اجتماعی، رحم و شفقت، وجدان و تمایل به انجام امور خیریه مشتق میشود. علاوه بر این دو بعد خود فرآوری بر پایه مفهوم از خویشتن به عنوان بخشی از جهان و منابع پیرامون آن مطرح شده است که با پنداره های حضور رازگونه، ایمان مذهبی، و متانت و صبوری غیر مشروط همراه است.