شیوه فرزندپروری مقتدرانه[۲۴]
این گروه از والدین هم پذیرنده و هم پاسخ دهنده هستند. از نظر سبک درخواست کنندگی و کنترل نیز در سطح بالایی قرار دارند. قوانین روشنی وضع میکنند و فرزندان را ملزم به اجرای آن میکنند. آن ها اصول بنیادی قواعد و محدودیت هایشان را توضیح میدهند.
این والدین با نیازهای رشدی فرزندان سازگار هستند و ارزش زیادی به رشد خود مختاری میدهند.(استرنبرگ۱۹۹۳). در این سبک والدین فرصتهایی به نوجوانان میدهند تا آن ها را در تصمیم گیری و استقلال توانمند کنند.
بامریند(۱۹۹۱)دریافت که والدین مقتدر، فرزندانی دارند که اغلب سازگار، خوشرو، مسئولیت پذیر و متکی به خود هستند و جهت گیریهایشان به سمت پیشرفت میباشد. آن ها وقتی به سن نوجوانی میرسند به طور قاطعانه رفتار میکنند و خونگرم و اجتماعی میشوند( بامریند۱۹۹۱ و ۱۹۹۹). وی همچنین بیان کرد کودکانی که والدین مقتدر دارند از رشد خوبی برخوردارند. در تکالیف جدید اعتماد به نفس دارند و کمتر رفتار جنسی قالبی از خود نشان میدهند.
در این شیوه والدین نسبت به سایر شیوه های فرزندپروری، بیشتر واقعیت ها و بینش های شناختی را به کودکان خود منتقل میکنند. این والدین سخنوران خوبی هستند و اغلب برای مطیع سازی از استدلال و منطق بهره می جویند. بیشتر از تقویت مثبت استفاده میکنند و به منظور توافق با کودک از ارتباط کلامی استفاده میکنند(استافورد ویه یر،۱۹۹۸ ترجمه دهقانپور،۱۳۷۷). والدین مقتدر درخواست های معقولی برای پختگی دارند و این درخواستها را با تعیین محدودیتها و الزام به انجام آن ها توسط کودک، اجرا میکنند(برک[۲۵]۲۰۰۱ ،ترجمه سید محمدی،۱۳۸۲).
شیوه فرزندپروری مستبدانه
والدینی که از شیوه مستبدانه استفاده میکنند از ترکیب “درخواست کنندگی- کنترل بالا “و “پذیرندگی- پاسخ دهندگی پایین” استفاده میکنند. در این شیوه والدین قوانین خاصی را اعمال میکنند و از بچه ها انتظار دارند تا از قوانین بدون هیچ توضیحی اطاعت کنند و در مورد اینکه چرا کودکان باید به این قوانین عمل کنند توضیحی نمی دهند یا بسیار جزئی به آن
می پردازند(سیگلمن۱۹۹۹). این گروه از والدین برای تنبیه فرزندان از تکنیک های قهری استفاده میکنند. آن ها غیر حمایت کننده هستند و وبه استقلال بچه ها اهمیت نمی دهندبامریند(۱۹۶۷،۱۹۹۱،۱۹۹۷)دریافت که کودکان والدین مستبد به بداخلاقی گرایش دارند، به ظاهر غمگین هستند، تحریک پذیرند، بدون هدف هستند و نظرشا نسبت به محیط پیرامون خوشایند نیست. این بچه ها غالبا دارای نوسانات خلقی بوده و تعارضدارند(احدی و جمهری،۱۳۷۸).
نمایش قدرت والدین اولین عامل تعیین کننده این شیوه است. در این شیوه والدین بسیار پر توقع بوده و پذیرای نیازها و امیال کودکان نیستند. پیامهای والدین یک جانبه بوده و فاقد محتوای عطفی است. والدین مستبد غالبا هنگام اعمال مقررات دلیلی ارائه نمی کنند و به ندرت به تشویق یا پاسخ های کلامی می پردازند. ابراز محبت در این شیوه در پایین ترین سطح ممکن است. والدین می کوشند رفتارها و نگرشهای کودک را بر اساس یک دسته معیارهای رفتاری خود کنترل و ارزیابی نمایند. آن ها به القای روشهایی همچون احترام به قدرت والدین، احترام به کار، حفظ و احترام به نظم و ارزشهای سنتی می کوشند(استانفورد ویه یر۱۹۹۸ ترجمه دهقانپور۱۳۷۷).
شیوه فرزندپروری سهل گیرانه
این والدین از نظر سبک پذیرندگی – پاسخ دهندگی در سطح بالا میباشند اما در سبک کنترل کنندگی- درخواست کنندگی پایین هستند.آن ها نسبت به رفتار های غلط بچه ها چشم پوشی میکنند و در رفتار با فرزندانشان آن ها را بیشتر تقویت میکنند تا احساسات و انگیزه هایشان را توضیح دهند. یکی از ویژگی های این والدین فقدان تنظیم قوانین و مقررات در خانه است. آن ها برای فرزندانشان حمایت کننده نیستند(پالمر و کیپک ،۱۹۹۷،ترجمه اکرمی)بامریند(۱۹۹۱) اظهار داشت بچه هایی که والدین سهل گیر دارند اغلب تکانشی و پرخاشگرند، به ویژه اگر پسر باشند. آن ها گرایش به ریاست طلبی و خود مداری و سرکشی دارند. اغلب بی هدف هستند، استقلال و انگیزش پیشرفت بسیار کمی دارند. خود کنترلی و اعتماد به نفس در آن ها کم میباشد و نشانه هایی از مسئولیت پذیری ندارند این فرزندان، افرادی پرتوقع هستند و به والدین و بزرگترها وابستگی دارند. نوجوانانی که با این شیوه پرورش یافته اند، کمتر در یادگیری در مدرسه شرکت دارند و بیشتر از مواد مخدر استفاده میکنند. آن ها خودپنداره مثبت دارند اما وضعیت تحصیلی خوبی نداشته و یا مشکل بد رفتاری در مدرسه دارندخانواده سهل گیر به نسبت آشفته است. فعالیت خانواده نا منظم واعمال مقررات اهمال کارانه است. کودکان والدین سهل گیر از اتکای به خود، خودداری و استقلال رأی اندکی برخوردارند (استافورد ویه یر۱۹۹۸، ترجمه دهقانپور،۱۳۷۷).
این والدین مهرورز و پذیرا هستند ولی متوقع نیستند و از هر گونه اعمال کنترل خودداری میکنند. این والدین به فرزندانشان اجازه میدهند در هر سنی که هستند خودشان تصمیم بگیرند، در حالی که هنوز قادر به انجام این کار نیستند(برک۲۰۰۱ترجمه سید محمدی،۱۳۸۲).
شیوه فرزندپروری مسامحه کار[۲۶]
این گروه از والدین با واژه های بخشنده[۲۷](استنبرگ۱۹۹۳)، طرد کننده[۲۸](کیپک وپالمر۱۹۹۷)، غیر درگیر کننده[۲۹](مک کوبی و مارتین۱۹۸۳) نیز شناخته میشوند. این والدین از کنترل کنندگی و درخواست کنندگی پایین و سبک پذیرندگی- پاسخ دهندگی پایین ترکیب شده اند. آن ها خود را درتربیت فرزندان درگیر نمی کنند و به نظر میرسد که مراقبتی روی بچه ها ندارند و حتی ممکن است آن ها را هرگز قبول نکنند. این گروه از والدین اغلب در مشکلات خود غوطه ور میشوند و به همین جهت نمی توانند انرژی کافی برای دسته بندی یا تدوین قواعد اختصاص دهند (برک۲۰۰۱ ،ترجمه سید محمدی،۱۳۸۲).
این نوع فرزندپروری منجر به نوعی بد رفتاری در کودک به نام “مسامحه” می شود(استنبرگ ،۱۹۹۳)این گروه در نوجوانی اهداف بلند مدت نداشته و احتمالا در اعمال بزهکارانه شرکت میکنند(سیگلمن۱۹۹۹)وکنترل بسیار کمی بر روی رفتارهای انگیزشی خود دارند. در نوجوانانی که با این شیوه پرورش یافته اند سازگاری و عملکردهای مدرسه ای بسیار پایین مشاهده می شود(داکس و دونکو[۳۰]۱۹۹۴، جانسون و پادینا[۳۱]۱۹۹۱به نقل از کیپک و پالمر،۱۹۹۷ ، ترجمه اکرمی،۱۳۸۹ )
برجعلی(۱۳۷۸)درباره شیوه فرزندپروری بامریند تحت عنوان طرد کننده چنین بیان میکند که فرزندپروری بی توقع توأم با رفتار بی تفاوت شیوه مسامحه کار را ایجاد میکند. این والدین جز فراهم کردن لباس و غذا تعهدات دیگری از خود نشان نمی دهند. آن ها هرچند به خواسته های جزئی و ز ود گذر فرزندان پاسخ میدهند اما از هر گونه تلاش که اهداف بلند مدت را شامل می شود از قبیل ایجاد مقررات در باره تکالیف خانه، رفتار مورد قبول اجتماعی و پافشاری بر آن ها ضعیف عمل میکنند