۱- افزایش نقد شوندگی سهام
۲- کاهش ریسک اطلاعاتی سرمایه گذاران
اطلاعات ضعیف منجر به سرمایه گذاری نادرست می شود. همچنین سرمایه گذاران منطقی با تنزیل جریانهای نقدی مورد انتظار با نرخی بالاتر، بازده بالاتری را درخواست مینمایند که در هر دو حالت هزینه سرمایه شرکت افزایش مییابد، زیرا سرمایه گذاران از این طریق می توانند ریسک اطلاعات نادرست را کاهش دهند.
برای روشن کردن این که چرا و چگونه کیفیت اطلاعات می تواند جریانهای نقدی مورد انتظار شرکت را تحت تأثیر قرار دهد، فرض می شود هر شرکت فرصتهای سرمایه گذاریاش را به بازار گزارش می کند. فرصتهای سرمایه گذاری شرکت برای سهامداران قابل مشاهده نیست. همچنین فرض می شود که برای افزایش علایق مدیران نسبت به حمایت و حفاظت از دارایی های سهامداران، سرمایه گذاران محرکی را برای مدیران فراهم می آورند تا مدیران با عملکرد خود ارزش بازار شرکت را به حداکثر برسانند. در نتیجه مدیران پروژه هایی را انتخاب مینمایند که ارزش شرکت را در بازار حداکثر کند. بنابرین، کیفیت اطلاعات اثرات حقیقی بر تخصیص سرمایه دارد که در هزینه سرمایه نمود مییابد.
ایزلی و اوهارا (۲۰۰۴) بر اساس پژوهشی اظهار داشتند که مدلهای قیمت گذاری دارایی های سرمایهای که توسط فاما و فرنچ مطرح شد، به غیر از ریسک بازار عوامل دیگری را بر بازده مورد نیاز اثرگذار میداند؛ لیکن نقش اطلاعات بر بازده را نادیده میگیرد. به عقیده آن ها، تفاوتهای بین اطلاعات عمومی و خصوصی بر هزینه سرمایه مؤثر است: به عنوان مثال، اگر سهامداران سهامی را که در بردارنده اطلاعات خصوصی بیشتر است، نگهداری کنند، آنگاه درخواست بازده بالاتری خواهند کرد. بازده بالاتر منعکس کننده این واقعیت است که اطلاعات خصوصی، ریسک سهامداران ناآگاه را افزایش میدهد؛ زیرا سرمایه گذاران آگاهتر قادر خواهند بود تا پرتفویهای خود را با اطلاعات جدید هماهنگ نمایند. این اثر چندبخشی و متقاطع اطلاعات بر بازار به این نتیجه منجر می شود که سرمایه گذاران نا آگاه، سهام زیادی که مشتمل بر اخبار بد و سهام اندکی که در بردارنده اخبار خوب است را نگهداری مینمایند؛ اما نگهداری سهام بیشتر نمیتواند ریسک اطلاعاتی نا آگاهان را از بین ببرد؛ زیرا آن ها نگهداری دارایی های ریسکی را ترجیح می دهند. سرمایه گذاران آگاه و ناآگاه ریسک و بازده را به طور متفاوت نگهداری میکنند.
کمیت و کیفیت اطلاعات، قیمت دارایی ها را تحت تأثیر قرار میدهد؛ زیرا سرمایه گذاران آگاه تعداد بیشتری سهام نگهداری مینمایند. چنانچه اکثر سرمایه گذاران آگاه باشند، به طور متوسط تقاضا برای سهام و به تبع آن قیمت سهام افزایش و هزینه سرمایه کاهش مییابد. اطلاعات خصوصی شکل جدیدی از ریسک سیستماتیک را نشان میدهد که سهامداران پاداش و جبران خسارت بیشتری را برای مقابله با این ریسک درخواست مینمایند. انتشار وسیعتر و بیشتر اطلاعات خصوصی، صرف ریسک مورد نیاز را پایین میآورد؛ در نتیجه هزینه سرمایه کاهش مییابد. شرکتها می توانند با کاهش مقدار اطلاعات خصوصی و افزایش اطلاعات برای سرمایهگذاران، هزینه سرمایه خود را کاهش دهند. البته همیشه داشتن اطلاعات حتی به مقدار اندک بهتر از نداشتن آن است (ایزلی و اوهارا،۲۰۰۴)
بهرغم اینکه واژگان «کیفیت اطلاعات مالی» و «شفافیت» سیستمهای افشای اطلاعات و استانداردهای حسابداری به طور وسیعی مورد استفاده قرار می گیرند، با این حال در خصوص تعریف آن ها اتفاقنظر وجود ندارد. پونال و شیپر[۴۳] (۱۹۹۹) شفافیت را به عنوان «استانداردهایی که رویدادها، معاملات، قضاوتها و برآوردهای زیربنایی صورتهای مالی را آشکار میسازد» تعریف کرده اند. لویت[۴۴] شفافیت را استانداردهای مطلوب حسابداری تعریف می کند که «صورتهای مالی تهیه شده بر اساس آن، رویدادهای مالی را در همان دورهای که اتفاق می افتد نه قبل و نه بعد از آن دوره گزارش می کند». بال، کوتاری و رابین[۴۵] (۲۰۰۰) شفافیت را به عنوان ترکیب ویژگی به هنگام بودن و محافظه کاری تفسیر می کند. شفافیت مالی و افشای کامل و منصفانه اطلاعات، برای کارکرد مطلوب بازار سرمایه کارا، عامل حیاتی تلقی می شود. واژه افشا به مجموعه متنوعی از اطلاعات اجباری و داوطلبانه، شامل صورتهای مالی و یادداشتهای همراه، گزارش هیئتمدیره، تجزیهو تحلیلهای مدیریت و پیش بینیهای مدیریت اطلاق میگردد. بهبود و ارتقای افشای اطلاعات موجب بهبود شفافیت می شود که یکی از بهترین اهداف تحولات جهانی و ابتکارات عمده در فرایند اصلاح حاکمیت شرکتی در آمریکا، انگلستان و سایر کشورهاست. اطلاعات مایه حیات بازار و ممانعت از جریان اطلاعات نشانه ایراد بازار است. هرچه فعالیت شرکتها شفافیت بیشتری داشته باشد، سهام آن ها با دقت بیشتری قیمت گذاری می شود (حساس یگانه و نادی قمی، ۱۳۸۵).
حال جهت حفظ منافع سهامداران و سایر ذینفعان شرکت افشای عمومی اطلاعات ضرورت یافته و از دو جنبه نیز حائز اهمیت میباشد: ابتدا، میتوان سرمایه گذاران فردی را از در اختیار گرفتن صورتهای مالی گمراهکننده و اطلاعاتی که حقایق با اهمیت آن حذف شده است، مورد حفاظت قرار داد. دوم آنکه شفافیت اطلاعات شرایط نظارت بر عملکرد را فراهم میآورد. در واقع هسته اصلی حاکمیت شرکتی به نظارت عالی بر عملکرد شرکت و ظرفیت نظارتی برای واکنش به عملکرد ضعیف، تکیه دارد (حساس یگانه و نادی قمی، ۱۳۸۵).
۲-۱۰-۲- نقش سهامداران نهادی و عمده در حاکمیت شرکتی
سهامداران عمده نقش مهمی در حاکمیت شرکتی ایفا می کند. به همین دلیل، حضور چنین سهامدارانی و اندازه هلدینگهای آن ها، معمولاً به عنوان یک متغیر توضیحی در تحقیقات مالی به کار میرود (سیفرت و همکاران،۲۰۰۵).
اگر چه این فرض در ادبیات تحقیق وجود دارد که سهامداران بزرگ، قدرت بیشتر و انگیزه های قویتری برای حداکثر کردن ارزش سهامدار دارند (فرضیه همراستایی انگیزه ها)، رابطه نظری میان سهامداران بزرگ و ارزش مؤسسه مبهم است. مالکیت عمده بالاتر از سطح مشخص ممکن است منجر به حفاظت مدیران و در نتیجه سلب مالکیت از سهامدار خرد شود.
مسأله کلیدی در حاکمیت شرکتی این است که آیا سهامداران بزرگ (عمده) به حل مشکلات نمایندگی کمک میکنند یا آن را شدت می دهند. مشکلات نمایندگی زمان به وجود می آید که مدیران فعالیتهای مثل حداکثر کردن فروش یا رشد دارایی را دنبال میکنند که خلاف ارزش سهامدار است و باعث منفعت آن ها می شود، در حالی که به ضرر سهامداران خارجی منتهی میگردد. راههای زیادی برای کاهش این مسأله وجود دارد.