در واپسین سال های سده بیست، شواهد روان شناسی، عصب شناسی، انسان شناسی و علوم شناختی نشان داد که هوش سومی هم وجود دارد که از آن به نام هوش معنوی یاد می شود. اصطلاح هوش معنوی را برای اولین بار زهر و مارشال، زوجی دانش پژوه و استادان دانشگاه آکسفورد با در هم آمیزی روان شناسی، فیزیک، فلسفه و مذهب ساختند که حاصل مجموعه مطالعاتی است که توسط علوم روان شناسی، عصب شناسی، انسان شناسی، و علوم شناختی فراهم آمده است. هوش معنوی سازههای معنویت و هوش را درون یک سازه جدید ترکیب میکند، در حالی که معنویت با جستجو و تجربه عناصر مختلف به معنای هوشیاری لوح یافته و تعالی در ارتباط است. هوش معنوی مستلزم توانایی هایی است که از چنین موضوعات معنوی برای تطابق و کنش اثربخش و تولید محصولات و پیامدهای باارزش استفاده میکند (ایمونز، ۲۰۰۰).
۴- ۲- ۲- تعاریف هوش معنوی
هوش معنوی برای افرادی که می خواهند سؤالات زیر را در زندگی کشف نمایند مهم است:چرا ما اینجا هستیم؟ و ارتباط ما با دیگران ، اجتماع و جهان چیست؟ (سلمان [۲۶]،۲۰۰۵). با ظهور این پارادایم جدید، چالش هایی در برابر تعریف و تشریح هوش معنوی به وجود آمد؛ هوش معنوی چیست ؟ کارکردهایش چه چیزهایی هستند؟ و اینکه آیا قابل یادگیری و بهبود است؟ این مسایل هنگامی توجه زیادی بر می انگیزاند که بخواهیم بدانیم چرا از هوش معنوی استفاده می شود ؟ و آیا استفاده از آن سود خاصی برای استفاده کنندگان دارد ؟ نویسندگان همه این مباحث را بیان نکرده اند و فقط برخی از دیدگاه ها را در قالب هوش معنوی ارائه کردهاند. چندین چالش در تعاریف پیشنهادی متفاوت و چند گانه نویسندگان هوش معنوی وجود دارد.
امونز[۲۷]، لوین و زهر و مارشال[۲۸] ( ۲۰۰۰)، نوبل و ولمن[۲۹]( ۲۰۰۱ )، سیسک و تورنس[۳۰] (۲۰۰۱ )، مک هاوک[۳۱] (۲۰۰۲ )، والش و وگان[۳۲] (۲۰۰۲ )، نازل[۳۳] (۲۰۰۴ )، چالز مارک[۳۴] (۲۰۰۴ )، اسکالر[۳۵] ( ۲۰۰۵)، سانتوس[۳۶] (۲۰۰۶ )، آمرام ( ۲۰۰۵/ ۲۰۰۷)، سیندی[۳۷] (۲۰۰۴/۲۰۰۸)، سینگ [۳۸] ( ۲۰۰۸)، سیسک (۲۰۰۸) به ارائه تعاریفی از هوش معنوی پرداختهاند که در این قسمت به برخی از آن ها اشاره می شود. بر اساس میزان هوش معنوی انسان قادر است به کارها و فعالیت هایش معنا و مفهوم بخشیده و با بهره گرفتن از آن بر معنای عملکردش آگاه شود و دریابد که کدام یک از اعمالش از اعتبار بیشتری برخوردارند و کدام مسیر در زندگی بالاتر و عالی تر است تا آن را الگو و اسوه زندگی خود سازد (یانگ[۳۹]، ۲۰۰۷). در جدول زیر تعاریف دیگر هوش معنوی ارائه شده است.
جدول ۱-۲ : تعاریف هوش معنوی از نظر دانشمندان
نام دانشمند
تعاریف هوش معنوی
بولینگ (۱۹۹۸ )
نوعی دانش است که سبک زندگی را بیان میکند و شناختی را مشخص میکند که اعمال انسانی را در پدیده اصلی وجود اولویت بندی میکند و گستره زندگی را در عشق توسعه میدهد . (Crichton , 2008 : 25 )
امونز (۱۹۹۹ )
کاربرد انطباقی اطلاعات معنوی در جهت حل مسئله در زندگی روزانه و فرایند دستیابی به هدف (Amram , 2009 : 45 )
زهر و مارشال (۲۰۰۰)
استعدادی ذهنی که انسان در حل مسائل معنوی و ارزشی خود به کار میگیرد و زندگی خود را در حالتی از غنا و معنا قرار میدهد . ( صمدی ، ۱۳۸۵ : ۱۰۸ ) .
لوین (۲۰۰۰)
شهود را در بر میگیرد که ورای هوش عقلایی ، خطی و تحلیلی ماست.( (Amram.2009:45
نوبل (۲۰۰۱)
استعداد ذاتی بشری است ( سهرابی ،۱۳۸۷ : ۱۷ ) و عملکرد ذهنی انسان را منعکس میکند . (ساغروانی ، ۱۳۸۸ : ۳۱ )
ولمن (۲۰۰۱)
در برگیرنده تفکر، ادراک و حل مسئله است و ظرفیتی انسانی است برای پرسیدن سوالات غایی در خصوص معنای زندگی و تجربه ارتباطات یکپارچه بین هر یک از ما و جهانی که در آن زندگی میکنیم. (Amram, 2005 :5 ) (Amram, 2009:45 )
سیسک و تورنس (۲۰۰۱ )
خود آگاهی[۴۰] عمیق تر و آگاهی هر چه بیشتر از ابعاد خرد، نه فقط به عنوان جسم ، بلکه به عنوان فکر و جسم و روح را تشریح میکند .(Crichton, 2008 :10 )
بازن (۲۰۰۱ )
آگاهی از جهان و مکانی که در آن هستیم
وگان (۲۰۰۲ )
ظرفیتی برای فهم عمیق مسائل مربوط به هستی و داشتن سطوح چند گانه آگاهی (Amram,2009:44)
والش و واگان (۲۰۰۲)
در برگیرنده مجموعه ای از قابلیت هاست، و توانائیهایی مانند خود آگاهی بیشتر، آگاهی از ماهیت چند بعدی حقیقت، دارا بودن تقوا، شناخت تقدس در فعالیتهای روزانه میباشد. (Amram, 2005 :14)
مک و هاوک (۲۰۰۲)s
تجربیات محسوس ، منحصر به فرد توسعه یافتگی[۴۱] ، و خود شکوفایی تعریف می شود.(Crichton, 2008 :13)
نازل (۲۰۰۴ )
از روابط فیزیکی و شناختی فرد با محیط پیرامون خود فراتر رفته و وارد حیطه شهودی و متعالی دیدگاه فرد به زندگی خود میگردد (غباری بناب و دیگران ۱۳۸۶ :۱۳۱ )
چالز مارک (۲۰۰۴ )
جنبههای شناختی و عاطفی ذات ما را در بر میگیرد ، و به عنوان جزئی از هوش کلی است، که بصیرت، تجربیات و ماوارء را شامل می شود ( Crichton, 2008 :10)
اسکالر (۲۰۰۵ )
رویکردی جدید نسبت به زندگی خود و دیدن زندگی به عنوان یک سیستم به هم پیوسته ، و سیستمی است که شامل ابعاد روحی انسان می شود . ( Crichton, 2008 :14)
سانتوس (۲۰۰۶ )
در ارتباط با آفریننده جهان و شناخت قوانین زندگی و بنا نهادن آن بر اساس این قوانین میباشد.(Santos, 2006 :2 )
آمرام
(۲۰۰۹،۲۰۰۷، ۲۰۰۵)
توانایی به کار گیری و بروز ارزش های معنوی است، به گونه ای که موجب ارتقای کارکرد روزانه و سلامت جسمی و روحی فرد می شود (Amram, 2007:1 ), (Amram, 2009 :46 ) (Amram, 2005 :5)
سیندی و یگلزورث
(۲۰۰۴/۲۰۰۸ )
توانایی رفتار کردن همراه با خرد ، در حین آرامش درونی و بیرونی صرف نظر از پیشامد ها و رویداد ها است .
سینگ جی ( ۲۰۰۸ )
توانایی ذاتی، تفکر و درک پدیدههای معنوی است و رفتار روزانه ما را با ایدوئولوژی معنوی هدایت میکند .
کینگ (۲۰۰۸ )
مجموعه ای از ظرفیت های عقلی که به آگاهی کامل و کاربرد انطباقی از جنبههای معنوی و جهان ما فوق وجودی شخص کمک میکند و منجر به خروجی هایی مانند تفکر وجودی عمیق، افزایش معنا، شناسایی عالم مافوق و سلطه حالت های معنوی می شود. (King , 2008 : 52 )
( به نقل از سهرابی ، ۱۳۸۷ : ۱۷ )
مادهو[۴۲](۲۰۰۶) معتقد است به وسیله هوش معنوی، مشکلات معنایی و ارزشی را حل کرده و فعالیت ها و زندگی مان را در فضایی غنی تر، وسیعتر و با معنا تر قرار میدهد و تعیین میکند کدام یک از روش های زندگی معنای بیشتری دارند.