فرمول پیشنهادی(۲-۳) به قرار زیر است:
(۳)
که در آن:
P (قیمت بازار هر سهم)، D(سود تقسیمی هر سهم)، E(سود هر سهم)، r(نرخ بازده داخلی)،
(E-D) سود انباشته ی هر سهم، K (نرخ هزینه ی سرمایه)
با ساده سازی مدل فوق به صورت زیر، مشخص می شود که قیمت هر سهم از حاصل دو جزء به شرح زیر به دست میآید:
(۴)
جزء اول معادله ی فوق معرف ارزش فعلی جریان های نامحدود سود تقسیمی است و جزء دوم ارزش فعلی جریان های نامحدود بازده حاصل از سرمایه گذاری سودهای انباشته را نشان میدهد. موارد زیر در خصوص مدل والتر لازم به ذکر است:
-
- وقتی نرخ بازده داخلی بزرگتر از هزینه ی سرمایه باشد (r > K) به محض کاهش نسبت سود پرداختی (D/E) قیمت هر سهم افزایش مییابد.
-
- وقتی نرخ بازده داخلی مساوی با هزینه ی سرمایه باشد (r = K) قیمت هر سهم متأثر از تغییرات نسبت سود پرداختی نخواهد بود.
- وقتی نرخ بازده داخلی کمتر از هزینه ی سرمایه باشد (r < K) آن گاه به محض کاهش نسبت سود پرداختی، قیمت هر سهم کاهش مییابد.
بنابرین مدل والتر متضمن این است که:
-
- نسبت بهینه ی پرداخت سود سهام برای یک شرکت روبه رشد (r > K) صفر میباشد .
-
- نسبت سود پرداختی برای یک شرکت معمولی (r = k) اهمیتی ندارد.
- نسبت بهینه ی سود پرداختی برای یک شرکت تحلیل یافته (r < k) برابر یک است (D=E) (وبر و لادرمن،۱۹۹۹).
۲-۵-۳- مدل پرنده در دست
در مطالعه ای دیگر، گوردون تاثیر کاهش مفروضات خود را مورد مطالعه قرار داد و مدل خود را بر روی باشد و r = k داده های تجربی با بهره گرفتن از روش های اقتصادسنجی آزمون کرد. وی نتیجه گرفت که اگر تمام فروض وی حفظ شده باشند، آن گاه سیاست تقسیم سود تأثیری بر قیمت ندارد و هنگامی که این باشد r = k فروض بیش تر با واقعیت تطبیق پیدا میکنند، سیاست تقسیم سود بر ارزش سهام، حتی اگر تأثیر میگذارد. وی با معرفی ریسک و عدم قطعیت، راهی در جهت مربوط بودن سیاست های تقسیم سود در دنیای واقعی گشوده است.
۲-۶- تئوری اولویت مالیاتی
بر اساس این تئوری هر چه درصد سود تقسیمی کمتر باشد شرکت مالیات کم تری پرداخت خواهد کرد. بنابرین، تقسیم سود کمتر به نفع شرکت خواهد بود. سرمایه گذار دو نوع مالیات پرداخت میکند، مالیات بر سود سهام و مالیات بر فروش سهام. هر چه سود سهام کمتری تقسیم شود، قیمت سهام کم تر کاهش یافته و در نتیجه بهای فروش آن بیش تر است. در نتیجه هرچه سود کمتری تقسیم شود، مالیات کمتری پرداخت می شود، اما همین امر باعث می شود قیمت سهام کمتر کاهش یافته و در زمان فروش سهام این مالیات پرداخت خواهد شد. بر اساس این تئوری با توجه به مواردی که در زیر خواهد آمد، مالیات بر سود تقسیمی (درکل) بیش از مالیاتی است که سهامدار مجبور است در هنگام فروش سهام، در صورت عدم تقسیم سود و عدم کاهش قیمت سهام پرداخت کند. سه عامل باعث می شود که سرمایه گذار حس کند مالیات بر سود سرمایه کم تر است:
-
- نرخ مالیات بر سود سرمایه معمولاً خیلی کم است، در حالی که مالیات بر سود تقسیم شده(خصوصاًً اگر نرخ مالیاتی تصاعدی باشد) برای کسانی که سهامدار عمده شرکت هستند و سود زیادی دریافت میکنند، قابل توجه است.
-
- مالیات بر سود سرمایه در زمان فروش سهم پرداخت می شود و با توجه به ارزش زمانی پول، هزینه پرداخت مالیات دارای هزینه مؤثر کم تری است
- اگر هیچ وقت سهام را نفروشید هیچ گونه مالیاتی پرداخت نخواهید کرد.
با توجه به موارد فوق این تئوری بیان میکند اگر سود بیش تری تقسیم شود، سهامدار مالیات بیش تری پرداخت خواهد کرد و به همین علت ترجیح میدهد سود کم تری تقسیم شود.
۲-۷- سیاست تقسیم سود سهام
سیاست های مختلفی در مورد نحوه تقسیم سود مطرح است. تفاوت این سیاست ها در ثبات یا متغیر بودن سود پرداختی به سها مداران طی سال های مختلف است و هر یک از آن ها ریسک معینی را به همراه خواهد داشت.
انواع سیاست های تقسیم را میتوان به شرح زیر برشمرد:
۲-۷-۱- سیاست تقسیم سود منظم[۱۵]
در این روش شرکت از یک سیاست مسنجم و منظم در پرداخت سود پیروی میکند و سعی میکند با وجود نوسان سود طی سال های مختلف، نظم در پرداخت سود سهام حفظ شود. شرکت هایی که چنین سیاستی را در پیش می گیرند برای استمرار نظم در پرداخت سود سهام، معمولاً در دورههایی که درآمد شرکت بالا است و از نقدینگی خوبی برخوردار است با اندوخته کردن مبالغی از درآمد، کسری وجوه خود در دوره های کمبود را جبران میکنند. داشتن چنین سیاستی میتواند با توجه به دلایل زیر مهم باشد.
چنین سیاستی باعث افزایش وفاداری سرمایه گذاران به شرکت می شود. به طوری که سرمایه گذاران به سهام شرکت به عنوان یک وسیله سفتهبازی نگاه نمیکنند، بلکه به صورت ابزاری برای سرمایه گذاری بلند مدت می نگرند.
پرداخت منظم سود باعث افزایش اعتماد بازار نسبت به شرکت و مدیریت آن می شود. به طوری که امکان تأمین مالی از طریق بازار و از طریق فروش سهام جدید یا اوراق قرضه تسهیل میگردد. باعث گسترش مالکیت می شود و احتمال از دست دادن کنترل شرکت تا حدود زیادی منتفی میگردد.
این سیاست به نفع سرمایه گذاران خرد است، زیرا سهم متناسبی از کنترل شرکت را برای آنان حفظ میکند. همان طور که مشاهده می شود یکی از عوامل مهم در اتخاذ استمرار چنین سیاستی، امکان پیشبینی درآمدها است. این مسأله به ویژه در مورد شرکت های جوان مشکلتر است. پیشبینی درآمدها در شرکتهای نوظهور با حدس و گمان و عدم قطعیت همراه خواهد بود ولی در مورد شرکت های قدیمی بر اساس تجربیات گذشته و ثبات بیش تر در عوامل ایجا دکننده درآمد، پیشبینی های مطمئن تری می توان انجام داد. عامل دیگر در استقرار این سیاست وضعیت درآمدی شرکت است. همان طور که میدانیم، توانایی درآمدی شرکت هایی که تولید کننده کالاهای مصرفی هستند با ثباتتر از شرکتهایی است که کالاهای واسطه برای تولید کنندگان دیگر تولید میکنند، زیرا قیمت کالاها و بهای تمام شده آن ها میتواند درآمدهای آن ها را تحت تأثیر قرار دهد. هر اندازه هزینه های تولید پایین تر باشد درآمدها ب اثبات ترند و بالعکس هرچه هزینه های تولید بالاتر باشد درآمدها از نوسان بیش تری برخوردار خواهند بود. بنابرین اگر بهای تمام شده تولیدات پایین باشد و خریدار آن مصرف کننده نهایی باشد درآمدهای شرکت منظمتر و باثبات تر خواهد بود. اما هرچه درآمدهای شرکت از محل تولیدات پرهزینه به دست آید و مشتریان، آن را به عنوان کالای واسط های خریداری کنند درآمدها از قاعده و نظم کم تری برخوردار بوده و کم تر میتوان با تکیه بر این درآمدها، سیاست پرداختی منظمی را در پیش گرفت. شرکت ها برای رعایت سیاست تقسیم سود منظم از روش های متفاوتی استفاده میکنند که مهم ترین آن ها عبارتند از:
۲-۷-۱-۱- روش درصد ثابتی از درآمد هر سهم[۱۶]
در این روش شرکت درصد ثابتی از درآمد خالص خود را به عنوان سود سهام می پردازد. سود سهام ثابت به این معنی است که درصد عایدات پرداخت شده در هر سال ثابت است و بنابرین سود سهام پرداختی به تناسب تغییر در درآمدهای شرکت نوسان مییابد. به عبارت دیگر بر اساس این سیاست، سود مستقیماً به درآمد خالص شرکت نسبت داده می شود. به روش پرداخت سود به عنوان نسبتی ثابت از درآمد هر سهم، نسبت پرداختی گفته می شود. روابط بین درآمد هر سهم و سیاست درصد ثابتی از درآمد هر سهم در نمودار زیر ترسیم شده است.