پژوهش سامر و کازارلی[۱۰۷] (۲۰۰۴)، با عنوان تأثیر دلبستگی بزرگسالان بر شریک زندگی و کیفیت رابطه نشان دادند، طرحوارههای بی اعتمادی/ بدرفتاری، محرومیت هیجانی، استحقاق/ بزرگ منشی و خودانضباطی و خود کنترلی ناکافی با کاهش رضایت از روابط عاشقانه مرتبط است. تیان و بارانف (۲۰۰۷)، در مطالعه خود با عنوان پرسشنامه طرحواره یانگ: نقد و بررسی مسائل اندازه گیری و روانسنجی، دریافتند تعاملهای ناکارآمد پدر و مادر پیش بین بسیار خوبی برای طرحوارههای ناسازگار اولیه و تعامل کمتر کودکان در روابط میان فردی آینده است. رایت و همکاران (۲۰۰۹)، در پژوهشی با عنوان بدرفتاریهای هیجانی دوران کودکی و پریشانی روانی بعدی در دانشجویان: نقش واسطای طرحوارههای ناسازگار، نشان دادند سبک والدینی بر شکل گیری طرحوارهها و طرحوارهها در آسیبشناسی روانی روابط میان فردی آتی افراد اثر دارد.
ییلماز و همکاران (۲۰۱۱)، در پژوهشی به بررسی مهارتهای ارتباطی دانشجویان با توجه به طرحوارههای ناسازگار اولیه پرداختند. آنها با مطالعه ۲۱۰ دانشجو دریافتند، آثار طرحوارههای ناسازگار اولیه و جنسیت دانشجویان، باهم درسطح مهارتهای ارتباطی آنان معنادار نیست؛ اما عامل جنسیت به تنهایی اثر معناداری برسطح مهارت ها داشت؛ بهگونه ای مهارت های ارتباطی دانشجویان دختر بالاتر از پسران بود. آنها این نتیجه گیری را مطرح کردند که جنسیت عامل مهمی در سطح مهارت های ارتباطی افراد است. برودی و کارسون، (۲۰۱۲) در پژوهشی با عنوان رابطه خودآسیبی با مکانیسمهای دفاعی رشدنایافته نه با مصرف مواد در نوجوانان اسکاتلندی، بین مکانیسمهای رشدنایافته با رفتارهای خودآسیبی ارتباط معناداری یافتهاند. آنها دریافتند که خود زنی افراد، مرتبط با مکانیسم دفاعی ناپخته است نه با مصرف مواد یا استفاده اخیر از الکل و باید تحقیقات و توجه بالینی بیشتری به مکانیسمهای دفاعی ناپخته افراد خود زن در متوقف کردن آن ها از این رفتار داده شود. بوند و پری[۱۰۸] (۲۰۰۴) در پژوهشی با عنوان تغییرات بلند مدت سبکهای دفاعی با درمان روانکاوی در بیماران افسرده و اضطرابی و اختلالات شخصیتی به این نتیجه رسیدند که دفاعها نقش مهمی در سلامت روانی ایفاء میکنند. بررسی های متعدد نیز از این فرض حمایت کرده اند که سلامت جسمی و روانی افراد به طور معناداری با مکانیسمهای دفاعی آن ها در ارتباط است.
در تحقیقی که توسط پلیتری (۲۰۰۲) انجام شد، رابطه بین هوش هیجانی و مکانیسمهای دفاعی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که هوش هیجانی با سازوکارهای دفاعی و در نتیجه با سازگاری روانشناختی، رابطه مثبت معنیدار دارد. همچنین افرادی که از سازوکارهای دفاعی مناسب استفاده میکنند، هوش هیجانی بالایی داشته و نیز در بین مؤلفه های هوش هیجانی، بهره وری هیجانی بیشترین همبستگی را با سازوکارهای دفاعی دارد. نکته جالب توجه، پژوهشی است که توسط ون و همکاران (۲۰۰۹) انجام شده، در این پژوهش ارزش پیش بینیکنندگی سبک دفاعی بر پیامد رواندرمانی افسردگی بررسی شده و نشان داده شد که بیماران بهبود یافته از افسردگی از کارکرد دفاعی کلی رشدیافتهتری برخوردارند. این یافته بر اهمیت تغییر و تحول سازوکارهای بنیادی چون سبکهای دفاعی در نتیجه درمان تأکید دارد. این یافته همخوان با دیدگاه رایج در مورد همبستگی میزان رشدیافتگی مکانیسمهای دفاعی و آسیبشناسی روانی است. بخشی پور و همکاران (۲۰۰۳) در مطالعه خود با عنوان حمایت اجتماعی با سلامت روان دانشجویان نشان دادند که رضایت از زندگی و حمایت اجتماعی به شکل معناداری سلامت روانی را پیش بینی میکنند. جاج و همکاران، (۱۹۹۷) در پژوهشی با عنوان علل جهت مند رضایت شغلی: یک رویکرد ارزیابی هستهای، خبر از وجود رابطه بین سن با رضایت از زندگی می دهند.
تنن بام و همکاران، (۲۰۰۷) در مطالعه ای با عنوان چه چیزی ادراک زنان سالخورده را از سلامت مرتبط با کیفیت زندگی تحریک می کند؟ نشان دادند تفکرات غیرمنطقی نظیر نیاز به تأیید دیگران، انتظار بالا از خود، دلواپسی و اضطراب، اجتناب از مشکلات و درماندگی برای تغییر با عزت نفس پایین و نارضایتی از زندگی رابطه دارد. اوستین[۱۰۹] و همکاران، (۲۰۰۵) در پژوهشی با عنوان رابطه شخصیت، بهزیستی و سلامت با ویژگی هوش هیجانی نشان می دهند که هوش هیجانی با میزان رضایت از زندگی، گستره شبکه اجتماعی و کیفیت آن رابطه مثبت و با پریشانی روانشناختی رابطه منفی دارد. نتایج پژوهش استرسلی و همکاران، (۲۰۰۰) با عنوان خوشبینی شاخص سلامت روانی: با بهره گرفتن از ارزیابی روانی هوشمندانه نشان میدهد که خوشبینی به طور منفی با افسردگی و به طور مثبت با رضایت از زندگی، سلامت جسمانی و روانی و وقوع کمتر اختلالات روانی و عزت نفس بالا رابطه دارد. هامارت و همکاران (۲۰۰۱) در پژوهشی با عنوان پیش بینیکننده های رضایت از زندگی در جوانان و بزرگسالان نشان دادند که خوشبینی از عوامل مؤثر بر افزایش سطح سلامت روان و در نتیجه رضایت از زندگی است.
فروالد[۱۱۰] و همکاران (۲۰۰۱) در پژوهشی با عنوان رابطه بین کاهش اضطراب و کیفیت زندگی نشان دادند که کاهش مشکلات هیجانی از جمله اضطراب نقش مهمی در افزایش سطح رضایت از زندگی دارد. مالتبی و همکاران، (۲۰۰۴) در پژوهشی با عنوان شخصیت و مقابله: زمینهای برای بررسی عبادت و سلامت روان دریافتند افرادی که رضایت از زندگی بالاتری دارند از سبکهای مقابلهای مؤثرتر و مناسبتر استفاده میکنند، عواطف و احساسات مثبت عمیقتری را تجربه میکنند و از سلامت عمومی بالاتری برخوردارند. عدم رضایت از زندگی با وضعیت سلامتی ضعیفتر، علائم افسردگی، مشکلات شخصیتی، رفتارهای نامناسب بهداشتی و وضعیت ضعیف اجتماعی همبسته است. آدلر و فاگلی، (۲۰۰۵) در مطالعه ای با عنوان تفاوتهای فردی در یافتن ارزش و معنا به عنوان پیشبین منحصر به فرد بهزیستی نشان دادند که رضایت از زندگی از میزان خودآگاهی به خوشبینی و معنویتگرایی فرد متأثر است، به عبارت دیگر هر چه افراد خودآگاهتر و خوشبینتر و از معنویتگرایی بالاتری برخوردار باشند، به همان میزان از رضایت بالاتری برخوردارند. لی و همکاران (۲۰۰۴) در مطالعه پیش بینی رضایت از زندگی در پرستاران کرهای به بررسی سطح رضایت کاری و فرسودگی شغلی و رضایت از زندگی در میان پرستاران پرداخت و مشخص گردید بین رضایت از زندگی و رضایت کاری رابطه مثبت و بین رضایت از زندگی و فرسودگی شغلی رابطه منفی وجود دارد.
فصل سوم
روش اجرای پژوهش
۳-۱- پیش درآمد
مبانی نظری ارائه شده در فصل دوم اهمیت این پژوهش را مشخص می کند. در این فصل روششناسی پژوهش بررسی می شود. روش و چگونگی انجام پژوهش که در بردارنده موضوعاتی مانند: جامعه آماری، نمونه آماری، حجم نمونه و نحوه گزینش آنها، روش انجام کار پژوهش و ابزارهای جمع آوری اطلاعات بوده و در پایان نیز روش آماری مورد استفاده در تحقیق تشریح میگردد.