۵-۱-۲۳-۲ هنجار اخلاقی[۶۵]
محققان مختلف هنجار اخلاقی را به عنوان پیشبینی کننده مستقل اضافی تمایل (علاوه بر نگرش، هنجار ذهنی و کنترل رفتار درک شده) میدانند (بامبرگ و موزر،۲۰۰۷). در این راستا بیسونت و کنتنتو هنجار اخلاقی را مسئولیت درک شده نامیدهاند و این متغیر را بر رفتار و تمایل مؤثر میدانند( یزدان پناه و همکاران،۲۰۱۱؛۲۰۱۴) و عبارت از تصور فرد از درست یا نادرست بودن اخلاقی انجام یک رفتار خاصی که دربرگیرنده احساس شخصی و احساس مسئولیت فرد در قبال انجام یا عدم انجام آن رفتار خاص است(آجزن،۱۹۹۹؛ کانر و آرمیتاژ،۱۹۹۸). به عبارت دیگر هنجارهای اخلاقی، قوانین یا ارزش های درونی اخلاقی، هستند که به وسیله پاداش ها و یا مجازات های خود هدایتی پیشبینی شده برانگیخته شده اند(آرولا و همکاران[۶۶]، ۲۰۰۹). هنجار اخلاقی تعیین کننده ی نیت رفتاری پیشنهاد شده توسط تریندیس (۱۹۸۰) است که رفتار بین فردی و اشاره به احساس تعهد اخلاقی فرد نسبت به انجام دادن رفتار است(کته و همکاران، ۲۰۱۱).
۶-۱-۲۳-۲ هویت خود[۶۷]
همچنین در مدل رفتار برنامه ریزی شده شواهد در حال رشد برای گنجاندن مفهوم خود (چگونه یک فرد خودش را درک میکند) به عنوان پیشبینی کننده از تمایل رفتار وجود دارد (بارتون[۶۸]،۲۰۰۴؛ پلینگ و ویت[۶۹]، ۲۰۰۹؛ نیگبار و همکاران[۷۰]،۲۰۱۰). با توجه به اهمیت هویت خود در ساختار روانشناسی اجتماعی و معاصر به چالش کشیدن آن در بسیاری از موارد ممکن است در بررسی تاثیر در تصمیم گیری مطلوب باشد. هویت به عنوان جنبههای برجسته و ماندگار از درک خود فرد میباشد. هویت خود از هنجار ذهنی متفاوت و اغلب به عنوان هنجار اجتماعی درونی نشان داده می شود(بارتون،۲۰۰۴). یک مطالعه توسط چارنگ و همکاران(۱۹۸۸) نیز نشان داد که او نیز به هویت خود به عنوان یک عامل مستقل از تمایل رفتاری دست یافت(هولست و ایورسن،۲۰۱۲). طبق تئوری استریکر مفهوم خود شامل ارزیابی فرد از مجموعهای از نقشهای اجتماعی ساخته شده اجتماعی است و منعکس کننده حدی که یک فرد خودش را دارای شاخصهایی برای انجام آن نقش اجتماعی خاص میبیند( یزدان پناه و همکاران،۲۰۱۱؛ ۲۰۱۴). مفهوم خود، بنابرین، به عنوان یک برچسب که مردم برای توصیف خود استفاده میکنند، تفسیر شده است. همچنین انتظار می رود تاثیر مهمی بر نیات داشته باشد (کوک و همکاران[۷۱]،۲۰۰۲). به عبارت دیگر طبق تئوری استرایکر، خود مجموعه ای از نقش های ساختار اجتماعی است که منعکس کننده میزانی است که هر فرد خود را به عنوان معیاری برای نقش های اجتماعی خاص می بیند(پلینگ و ویت، ۲۰۰۹).
۷-۱-۲۳-۲ هنجار توصیفی[۷۲]
به گفته ی آرونسون و ویلسون هنجار توصیفی اطلاعات مربوط به راه قابل قبول و یا معمولی رفتار به داخل هر گروه مشخص و از رفتار اعضای گروههای دیگر مشتق شده است. هنجارهای توصیفی منعکس کننده درک در مورد میزان شیوع یک رفتار است و سنجش اعتقاد فرد در مورد رفتارهای دیگران میباشد(فوروارد[۷۳]،۲۰۰۸). تعداد قابل توجهی از پژوهش ها نشان داده شده که هنجارهای توصیفی یک منبع مهم نفوذ در رفتار را تشکیل میدهند. با این حال، این نفوذ همیشه در جهت مورد نظر نیست. تا به امروز، اکثر مطالعات بر هنجارهای توصیفی و رفتار سلامت متمرکز شده اند(استوکا و همکاران[۷۴]، ۲۰۱۲). همچنین سازه ای است که به عنوان پیشبینی رفتار مورد استفاده قرار میگیرد، که انعکاس درک رفتار افراد دیگر برای انجام رفتار است(ویت و همکاران[۷۵]، ۲۰۰۹). به عبارت دیگر جزئی از باورهای هنجاری اما سازه ای مجزا از هنجار ذهنی است که اشاره دارد به ذهنیت فرد نسبت به اینکه چقدر دیگران (افراد مهم در زندگی) آن رفتار خاص را انجام میدهند(فوروارد،۲۰۰۶). هنجارهای توصیفی نفوذ رفتار، دادن اطلاعات غیر مستقیم در اعمال تطبیقی در یک وضعیت خاص میباشد(کانووا و همکاران[۷۶]،۲۰۰۸). مطالعات کمی در زمینه هنجارهای توصیفی انجام گرفته و بیشتر مطالعات انجام گرفته کاربرد این هنجار را در رفتارهایی ضد اجتماعی متمرکز کردهاست(فوروارد، ۲۰۰۶).
۲-۲۳-۲ نظریه شغلی شناختی-اجتماعی[۷۷]
نظریه شغلی شناختی اجتماعی یکی از مهمترین نظریه های پذیرفته شده و دارای اعتبار مورد بحث در ادبیات حرفه ای جهت درک علایق شغلی و تمایلات است(اسمیت و فؤاد[۷۸]،۱۹۹۹؛ سوانسون و گر[۷۹]،۲۰۰۰؛ گر و لیورک[۸۰]،۲۰۰۰). نظریه شغلی شناختی اجتماعی توضیح کارکرد روانی اجتماعی انسان در شرایط تعامل میان رفتار، شناخت، عوامل شخصی و رویدادهای محیطی است(زیکیک و ساک[۸۱]، ۲۰۰۹). این نظریه که بر پایه ی نظریه ی بندورا توسعه یافته است، برای تبیین و پیشبینی دستاوردهای عملکرد با توجه به همه ی جنبههای شناختی، عاطفی و رفتاری و در نظر گرفتن مسائل شغلی مناسب به نظر میرسد(لنت و همکاران[۸۲]، ۲۰۱۰). چارچوب نظریه شغلی شناختی اجتماعی متمرکز بر سه متغیر باورهای خودکارآمدی، نتیجه ی انتظارات و اهداف(تمایل) است (یوول و همکاران[۸۳]،۲۰۱۲). بنابرین در ادامه نظریه شغلی شناختی اجتماعی تشریح شده است :
۱-۲-۲۳-۲ خودکارآمدی[۸۴]
خودکارآمدی سازه اصلی در تئوری شغلی شناختی اجتماعی بندورا(۱۹۷۷) است. این سازه به توانایی ادراک شده فرد در ایجاد و انجام یک کنش مطلوب اشاره میکند. در نظریه ی شغلی شناختی اجتماعی، خودکارآمدی نزدیک ترین تنظیم کننده رفتار انسان است و پیشبینی کننده ی قوی فکری است که انگیزه و عمل را تحت تاثیر قرار میدهد(زیکیک و ساک، ۲۰۰۹) و به اعتقاد و باور فرد به توانایی هایش در سازماندهی فعالیت ها و انجام موفق رفتار مورد نظر برای نیل به نتیجه مشخص در شرایط معین اطلاق می شود. هر چه این باور و اعتقاد بیشتر باشد افراد راحت تر به کارهای سخت نزدیک تر میشوند(بندورا[۸۵]،۱۹۸۲). همچنین خودکارآمدی به عنوان یک عامل واسطه برای رفتار فعال و تغییر رفتار صرف نظر از سطح توانایی است(بندورا،۱۹۷۷). خودکارآمدی، اعتقاد یک فرد به توانایی خود برای موفق شدن در یک وضعیت خاص است. به عقیده ی بندورا این اعتقاد، عامل تعیین کنند ه ی چگونگی تفکر، رفتار و احساس افراد است. در واقع باورهای خودکارآمدی دارای قدرت انگیزشی بسیار بالایی هستند زیرا انتظارات پیامدی افراد در رابطه با موفقیت را تحت تاثیر قر ار میدهند و تعیین کننده میزان تلاش و پایداری فرد هستند(افکلید[۸۶]،۲۰۱۱) و به اعتقاد آجزن میتواند تحت تأثیر انتخاب فعالیتها، آمادهسازی برای انجام فعالیت، تلاش صورت گرفته برای عمل به فعالیت و همچنین الگوهای فکری و واکنشهای عاطفی باشد (آجزن، ۱۹۹۱). خودکارآمدی و کنترل رفتاری درک شده تقریبا مترادف هم دیده میشوند با این حال، خود کارآمدی دقیق تر به صلاحیت و شایستگی فرد و رفتار آینده مرتبط است(اسچوارز و لاسزینکا[۸۷]،۲۰۰۶).
۲-۲-۲۳-۲ نتیجه انتظارات[۸۸]