۲-۲-۲-۲ رویکرد مسلش
مسلش (۲۰۰۸) رویکردی مبتنی بر تحقیق برای فرسودگی اتخاذ کرد و تلاش کرد شرایطی را که منجر به فرسودگی شغلی میشوند، روشن سازد.او به این نتیجه رسید که فرسودگی شغلی یک ساختار چند بعدی است و از سه مؤلفه مربوط به هم، تشکیل یافته است که عبارتند از :
۱٫ تحلیل یا خستگی عاطفی: که این تحلیل منجر به از دست دادن انرژیهای عاطفی شخص می شود و تعادل قبلی شخص که دارای سطح انگیزشی بالا بوده است، در اثر فرسودگی به تدریج از بین می رود و انجام کار برای وی، خسته کننده می شود.
۲٫ تمایل فرد برای ابتلا به عارضه مسخ شخصیت : این پدیده در حرفه های خدمات انسانی و به صورت تمایل درمانگر،پرستار، پزشک و نظایر آن برای تعامل یا برخورد با مردم به عنوان یک شیئ و اغلب به صورت مکانیکی، بروز پیدا میکند.
۳٫ احساس کاهش عملکرد شخصی و یا احساس عدم موفقیت فردی : یعنی فرد احساس میکند عملکرد وی همراه با موفقیت نیست و یا به عبارت دقیق تر موفقیت ادراکی مطرح است نه عملکرد و موفقیت واقعی.
۲-۲-۲-۳ رویکرد تعاملی چرنیس
در مدل چرنیس حرکت به طرف فرسودگی شغلی شامل مراحل زیر است:
۱٫ فشار روانی :
منابع تنش (یا تنیدگی) که علل به وجود آورنده فرسودگی شغلی به شمار میروند متعدد هستند و می توان تنش زاهای فردی (انتظارات و ناکامی ها)، تنش زاهای بین فردی(تماس با مراجعان، روابط با همکاران، مدیران، و سرپرستان) و تنش زاهای سازمانی (تراکم کاری، مقررات اداری و بوروکراتیک و فشار کاری) را نام برد.
۲٫ آشفتگی روانی:
این مرحله با مؤلفه های روان شناختی (عزت نفس پایین و خستگی عاطفی)، جسمانی (سردرد و خستگی) و کاهش رفتاری (استفاده از الکل و بروز اختلافات خانوادگی )، همراه است.
۳٫ مقابله دفاعی:
این مرحله با اثرات فرایند فرسودگی روانی و کاهش کیفیت کار فرد ، همراه است. مقابله دفاعی از طریق یک سری تغییرات در نگرش و رفتار همچون سرزنش کردن مراجعان به خاطر خطاهای خود، فقدان علاقه و همدردی نسبت به مراجعان و متاثر نشدن از درد و آلام آنان، مشخص می شود. برای مثال، اگر درمانگر خود گرفتار فرسودگی شغلی شده باشد، از طریق مقابله دفاعی تلاش میکند که از هدر دادن انرژی هیجانی جلوگیری کند و در نتیجه، با افراد نه به عنوان یک شخصیت انسانی بلکه به صورت یک شیء یا عدد و شماره، برخورد میکند ( چرنیس ،۲۰۱۱) .
مدل چرنیس ، تلاشهای مقابله عملکردی در مواجهه با تنیدگی زاها را در نظر نگرفته است. استراتژیهای مقابله ای عملکردی به فرد اجازه میدهد که با تنیدگی زاها به یک روش واقعی و نه به صورت تغییرات ادراکی در قالب مکانیسم های دفاعی مقابله کنند. چنین مکانیسمهای مقابله ای عملکردی به سه صورت طبقه بندی میشوند:
-
- استراتژیهایی که به وسیله سازمانهای خدمات انسانی فراهم آمده اند. (مانند تهیه مراکز آموزش کارکنان)
-
- استراتژیهای فردی (مانند مرخصی گرفتن)
- استراتژیهایی که به وسیله گروه ها به کار گرفته میشوند(مانند همکاران، خانواده، دوستان، و حمایت اجتماعی)
مدل مذکور متاسفانه نقش شخصیت را به عنوان یک عامل زمینه ساز در نظر نگرفته است(بهرامی و مختاری ، ۱۳۸۷).
۲-۲-۲-۴ مدل کپنر[۳۳]
در مدل کپنر (۱۹۹۳) بین دو متغیر فشارها و آشفتگی روانی، رابطه مثبت وجود دارد. همچنان که چرنیس نیز بر آن تأکید کردهاست، بین متغیر میزان آشفتگی روانی و متغیر درجات و تعداد مکانیسم های مقابله دفاعی و همچنین بین میزان آشفتگی روانی و احساس شکست،رابطه وجود دارد رابطه فوق بین آشفتگی روانی و احساس شکست، تاییدی بر مدل درماندگی آموخته شده سلیگمن و سندرم تطابق عمومی هانس سلیه میباشد. این مدل به این معنی است که هر چقدر میزان فشارها بیشتر باشد فرد دچار آشفتگی روانی بیشتر در محیط کار و به دنبال آن دچار فرسودگی شغلی بیشتر می شود. نکته دیگری که این مدل بر آن تأکید کردهاست این است که افرادی که دارای تیپ شخصیتی A هستند ، میزان فشارهای روانی وارده در محیط کار را بیشتر از افراد فاقد این تیپ احساس میکنند و این باعث می شود بیشتر دچار فرسودگی شغلی شوند و همچنین بین تیپ شخصیت A و حمایت اجتماعی، رابطه منفی وجود دارد یعنی افراد با تیپ شخصیت A از حمایت اجتماعی کمتری برخوردارند و این در حالی است که حمایت اجتماعی به عنوان یک میانجی و واسطه موجب میگردد فشارهای روانی، کمتر باعث فرسودگی شغلی شوند (کپنر،۱۹۹۳، به نقل از حافظی ، احدی ، عنایتی و نجاریان ، ۱۳۸۶) .
۲-۲-۳ سیر و مراحل ایجاد فرسودگی شغلی
- مرحله ی ماه عسل
زمانی است که ما در جایی استخدام میشویم و با شور و شعف خاصی کار خود را شروع میکنیم. این احساسات عبارتند از: تهییج ، اشتیاق ، غرور و چالش . ممکن است زودتر از وقت معمول سر کار حاضر شویم و دیرتر هم محیط کار را ترک میکنیم . شروع به کار ، ذخایر و انرژی ما را خارج میکند . اگر تقویت ، تحسین ، تشویق و رضایت به دنبال کار نباشد، کاهش انرژی آغاز می شود و فرد بدون آن که خودش متوجه باشد، به تدریج از انرژی جسمی و روانی تهی می شود .
- مرحله ی کمبود سوخت
مرحله ای است که فرد احساس کم آوردن انرژی میکند و نارضایتی شغلی و خستگی شروع می شود . در این مرحله فرد نوعی احساس مبهم زوال ، خستگی و گیجی را تجربه میکند. نشانه های این مرحله عبارتند از: نارضایتی شغلی ، عدم کارایی، اختلال در خواب و احساس خستگی . فرد سعی میکند از طریق پناه بردن به مصرف سیگار ، مواد مخدر ، مشروب ، انجام دادن خرید های تفننی ، خوابیدن زیاد و … به نوعی خود را فریب دهد .
- مرحله ی نشانه ی مزمن
این مرحله که با نشانه های فیزیولوژیکی همراه است. در فرد احساس خستگی مزمن ، سردردهای دوره ای، ترش کردن معده ، خشم و افسردگی شدید شدت پیدا میکند.
- مرحله ی بحران
در این مرحله بدبینی عمیق ، شک به تواناییهای شخصی، حساس بودن به بیماری ها ی جسمی ناشی از درماندگی و نا امیدی و بروز ذهنیت فرار و پاسخ گریز از مشکلات پدید میآید. در این مرحله ممکن است بیماری های جسمی فرد که در مرحله قبل وجود داشت به صورت حاد و مزمن نیز جلوه گر شوند .
- برخورد با دیوار(مرحله به بن بست رسیدن )
این مرحله از نشانگان فشار روانی ناشی از فرسودگی شغلی با به پایان رسیدن نیروی فرد برای سازگاری با محیط کار مشخص می شود ، یعنی فرد مستعد خطر از دست دادن شغل می شود با مراجع، همکاران و مدیر در محل کار درگیر می شود در خانه نیز با همسر و فرزندان خود بر خوردهای مکرری نشان میدهد( شوشتری ،تیموری نصب و احرامی ، ۱۳۸۸).