۲- اگر فکر می کنید که گرفتار مواد مخدر شده اید اما قادر نیستید که آن را به عنوان یک مشکل مشاهده کنید در آن صورت از نیروی برتر خود ، طوری که آن را درک می کنید ، بخواهید به شما در شناخت این واقعیت کمک کند. ما مدت هاست که به خود و دیگران در باره شدت اعتیاد خود دروغ گفته ایم به حدی که اکنون خود نیز به دروغ هایی که در این باره گفته ایم، باور داریم و نمیتوانیم راست و دروغ را از یکدیگر تشخیص دهیم. اما با درخواست صادقانۀ کمک از یک نیرویی که در خارج از وجود شما قرار دارد، نشان خواهید داد که شما به مرحله تواضع و فروتنی رسیده اید و می خواهید از وضعیتی که در آن گرفتار شده اید ، رها شوید.
۳- برداشتن قدم اول ” ما اگر اقرار کردیم که در برابر اعتیادمان عاجز هستیم و زندگیمان غیر قابل اداره شدن است”، میتواند به ما در دست کشیدن ازانکار کمک کند. قدرت و توانی که از اعتراف به درک این واقعیت که اعتیاد یک بیماری است و نه یک ضعف اخلاقی، به ما کمک خواهد کرد تا واقعیت شرایطی را که در آن به سر می بریم را بپذیریم نه اینکه خود را از آن پنهان کنیم.
۴- متأسفانه بسیاری از ما تنها زمانی به واقعیت اعتیاد خود تن در میدهیم که به پایان خط یا عجز رسیده باشیم. پایان خط و اوج درماندگی بدترین و دردناکترین شرایطی است که یک انسان گرفتار آن می شود و عمق و ژرفای این درماندگی درانسان های مختلف، متفاوت است. برخی از ما زمانی به این مرحله سیاه و ناامیدی میرسیم که هر آنچه را که داشته ایم، از دست داده ایم و در این مرحله است که برخی از معتادان مرگ را چاره کار می دانند. برخی دیگر از ما زمانی که خانه، خانواده، کار و سلامت خود را از دست میدهیم، خود را در چنین ورطه ای احساس میکنیم. شرایط هر چه که باشد پایان خط یا اوج درماندگی، مرحله ای است که ما از خواب غفلت اعتیاد که زندگی ما را ویران میسازد، بیدار میشویم. اما لازم نیست که ما به پایان خط برسیم و آن وقت از انکار دست برداریم. بسیاری از ما که درحال بهبودیم کسانی هستیم که دیده ایم مواد مخدر ما را به کجا می کشاند و پیش از آنکه کلیه داشته هایمان را از دست بدهیم، قطع مصرف کرده و مسیر بهبودی را انتخاب کرده ایم.
۵- جلسات انجمن های ۱۲ قدمی مکان های ارزشمندی برای مقابله با انکار و غلبه بر آن میباشند. قرار گرفتن در میان کسانی که از بیماری مشابهی رنج میبرند به کاستن از میزان احساس شرمساری و گناه که ممکن است درباره خود داشته باشیم ،کمک میکند. دیدن کسانی که از بیماری اعتیاد بهبود یافته اند، میتواند به ما قوت قلب بدهد و به ما کمک کند تا با سهولت بیشتری بر انکار خود غلبه کنیم و بپذیریم که از یک بیماری رنج می بریم و در برابر آن عاجز هستیم.
۶- گرچه بسیار دشوار به نظر میرسد اما تلاش کنید تا طرز فکر خود درباره مصرف مواد مخدر را به سؤال بگیرید. سعی کنید توجیه و بهانه را که برای مصرف مواد مخدر به آن متوسل می شوید، کنار بگذارید و با دیدی انتقادی به واقعیت اعتیاد خود نگاه کنید. از خود بپرسید هر بار که مواد مصرف کردم چه اتقاقی افتاد؟ کارتان به کجاکشیده شده است؟ همین که بدانید و بپذیرید که مصرف مواد مخدر چه بلایی بر سر زندگی شماآورده است ،خود دستاورد و پیشرفت بزرگی است. بهر حال فراموش نکنید که شما تنها نیستید. برنامه ۱۲ قدم برای بیماری شما راه حل ارائه میدهد؛ شما می توانید درمان شوید. با وجود خداوند و دیگرانی که در این برنامه به شما کمک میکنند، می توانید سفر خود به سوی یک زندگی جدید و آزاد را آغاز کنید.
۷- توجه داشته باشید که بیرون آمدن ازانکار یک فرایند است. در انجمن های ۱۲ قدمی ضرب المثلی وجود دارد که میگوید: ما یک شبه معتاد نشدیم و به همین علت نیز نمی توانیم یک شبه بهبود پیدا کنیم.اعتیاد یک بیماری پیچیده و بغرنج است و بهبودی یافتن از آن نیز فرایندی طولانی است. برخی از نشانه های دیوانگی و مکانیزم های دفاعی ما حتی مدت ها پس از ترک مواد مخدر نیز ما رارها نمیکنند.
بیماری جسمی :
بر اثر مصرف طولانی مدت مواد مخدر، درساختار و فعالیت مغز دو تغییر عمده رخ میدهد. این تغییرات عبارتند از:
۱- تحریک بیش از اندازه مدار پاداش مغز
دوپامین[۲۱] ماده ای است شیمیایی که به طور طبیعی در مغز تولید می شود و احساس رضایت و لذت را در انسان به وجود می آورد. برای مثال، ورزش جدی و مداوم تولید میزان دوپامین را در مغز افزایش میدهد و انسان احساس شادی و تندرستی میکند. مواد مخدر سبب می شود تا بدن انسان به گونه ای غیر طبیعی مقادر زیادی دوپامین تولید کند و به همین علت است که احساس سرخوشی و نشئه بودن به انسان دست میدهد. اما از آنجا که برای احساس لذت یا رضایت خاطر مواد شیمیایی بیرونی
( مواد مخدر) به مغز داده می شود، مغز به تدریج و به آهستگی به طور طبیعی قدرت و قابلیت تولید دوپامین را برای احساس لذت و سرخوشی از دست میدهد.مدار پاداش مغز بر اثر مصرف مواد مخدر به دو شیوه تحت تأثیر قرار میگیرد:
اولین تأثیر:مغز پس از چندین بار احساس نشئگی و لذت ناشی از مصرف مواد مخدر، توانایی خود را برای لذت بردن از فعالیت های عادی از دست میدهد. برای مثال؛ مردم از رفتن به سینما لذت میبرند اما معتاد به علت احساس لذت شدید از مصرف مواد مخدر از کسب لذت های ساده در زندگی محروم میشود.
دومین تأثیر: مغز همواره خود را با دریافت مواد شیمیایی بیرونی سازگار میسازد و برای اینکه فعالیت و عملکردی عادی داشته باشد به مصرف هرچه بیشتر مواد مخدر نیاز پیدا میکند.
۲- مختل شدن فعالیت پیام رسان های شیمیایی طبیعی مغز :
دومین تأثیر مواد مخدربر روی مغز مختل ساختن سیسم ارتباطات مغز است که با دو نشانه همراه است.
الف- پدیدۀ ویار:
این پدیده زمانی در فرد معتاد ایجاد می شود که مغز به گونه ای فیزیکی نیاز شدیدی را برای مصرف مواد مخدر ایجاد میکند. داشتن ویارهمانند خاطراتی است که با تأثیر مواد مخدر بر فعالیت سیستم عصبی مغز ارتباط دارد. مثلاً ممکن است با مشاهده مصرف مواد مخدر از سوی دیگران مغز ما تحریک شده و عکس العمل فیزیکی از خود نشان دهد ، عکس العملی که ما را به مصرف مواد تشویق میکند. اگر ما در این مقطع مواد مصرفی مورد نیاز بدن را به آن نرسانیم ، عکس العمل بدنمان را به صورت خماری تجربه خواهیم نمود. خماری روشی است که توسط آن بدن وابستگی خود به مواد مخدر را نشان میدهد. احساس خماری شبیه مجازات کردن ما به وسیله بدنمان است تا مواد مخدر مورد نیاز را برایش فراهم کنیم. خماری میتواند هم روانی و هم جسمی باشد.
ب- نشانه های خماری روانی عبارتند از :
اضطراب، بی قراری، بی خوابی، سردرد، عدم تمرکز وافسردگی.
-نشانه های خماری جسمی عبارتند از: عرق کردن شدید، افزاش ضربان قلب ، اسهال، نفس تنگی، لرزه، دل پیچه ، تهوع ، درد عضلانی و احساس فشار در ناحیه قفسه سینه.
-خماری کشیدن برای ما معتادان بسیار هولناک است و همین وحشت از خماری است که میتواند ما را از تلاش برای پاک شدن باز دارد.