تمرکز بازار
تمرکز بازار یا به عبارت دیگر درجه تمرکز فروشندگان عنصر مهمی از ساختار بازار است که نقش مهمی در تعیین رفتار بنگاه دارد. در مطالعات تجربی پیرامون ساختار بازارها برای قضاوت راجع به درجه رقابت و انحصار در هر بازار معمولا از مفهوم تمرکز استفاده می شود.
منظور از تمرکز بازار وضعیتی است که در آن یک صنعت یا بازار به وسیله تعداد محدودی از تولیدکنندگان بزرگی که درآن صنعت فعال هستند، کنترل می شود.
می توان گفت تمرکز، چگونگی و نحوه تقسیم بازار بین بنگاه ها را اندازه گیری میکند. در اندازه گیری تمرکز با اندازه نسبی بنگاه ها سرو کار داریم. محققین علاقمند هستند بدانند بازار چگونه بین بنگاه های موجود توزیع شده است و سهم هریک از آن ها چقدر است. تمرکز بیشتر، موجب رفتار انحصاری بیشتر و تمرکز کمتر، موجب رفتار رقابتی تر می شود. هرچه بازار ناعادلانه تر بین بنگاه ها توزیع شده باشد، تمرکز بیشتر و در صورت ثابت بودن تمامی شرایط هر چه تعداد بنگاه ها بیشتر باشد تمرکز کمتر خواهد بود. بنابرین اندازه تمرکز ارتباط معکوس با تعداد بنگاه ها و ارتباط مستقیم با عدم عدالت در توزیع سهم بازار دارد.
از نظر کمی، تمرکز نشان میدهد که چه مقدار مبادله توسط چه تعدادی از بنگاه ها انجام می شود. ازنظرکیفی بازار متمرکز دارای خصوصیات رفتاری و ساختاری است که به صورت بازار انحصار چند جانبه فروش مطرح می شود. بررسی رفتار بنگاه در بازار نیازمند اندازه گیری تمرکز بازار است. اقتصاد صنعتی شاخص های کمی متعددی را برای این منظور فراهم ساخته است.
اولین اقدام در اندازه گیری تمرکز مشخص کردن حدود بازاری است که قصد اندازه گیری تمرکز آن را داریم. ثانیاً باید متغیری که بر حسب آن تمرکز را محاسبه میکنیم، مشخص نماییم. تمرکز بازار را می توان بر حسب فروش، دارایی، اشتغال، اوراق سهام و ارزش بازاری آن ها اندازه گیری کرد.
شاخص های اندازه گیری تمرکز
سنجش اندازه تمرکز و ریسک تقسیم کلی از طریق دو معیار صورت میگیرد:
- معیار نسبی ۲- معیار مطلق.
شاخص های مربوط به این دو معیار در جدول زیر نشان داده شده است:
جدول (۲-۱)
روش اندازه گیری تمرکز بازار
نسبت تمرکز CR
اندازه گیری مطلق تمرکز
اندازه گیری نسبی تمرکز
لگاریتم واریانس اندازه بنگاه
ضریب جینی
شاخص پاپاندرو
شاخص بین
شاخص آنتروپی
شاخص هرفیندال-هرشمن
شاخص هانا و کای
در این پژوهش برای اندازه گیری تمرکز از شاخص هرفیندال – هرشمن استفاده شده است.
شاخص هرفیندال – هرشمن
این شاخص یکی از شاخص های مهم و کاربردی برای بیان مفهوم تمرکز میباشد. این شاخص را شاخص اطلاعات کامل مینامند زیرا در ساختن آن اطلاعات مربوط به تمامی بنگاه های صنعت در نظر گرفته می شود.
برای به دست آوردن این شاخص از مجموع مربع سهم اندازه های تولید، فروش، نیروی کار و. . . تمام بنگاه ها در صنعت یا بازار استفاده می شود. در واقع این شاخص به هر بنگاه به اندازه سهم آن در بازار وزن میدهد :
(۲-۱)
: مربع سهم بازار بنگاه i ام.
:n تعداد بنگاه های موجود در صنعت یا بازار.
اگر به صفر نزدیک شود، به این معنی است که بنگاه کوچک است و سهمی در بازار ندارد. به عبارت دیگر وجود تعداد زیادی بنگاه با سهم مساوی در بازار، این شاخص را به صفر نزدیک میکند و عدد ١ بیانگر وجود حالت انحصاری است.
بررسی رابطه ساختار بازار و هزینه سرمایه
وجوه یا سرمایه مورد نیاز برای تامین مالی یک فعالیت تجاری یا پروژه سرمایه گذاری توسط گروههای متفاوتی تهیه می شود که هر گروه نرخ بازده معینی را از سرمایه عرضه شده به بنگاه انتظار دارند. چون سرمایه گذاران قادر به سرمایه گذاری وجوه خود در پروژه های سرمایه گذاری با ریسک مشابه هستند، نرخ بازده مورد انتظار آن ها در واقع هزینه فرصت وجوه عرضه شده توسط آن ها است. بنابرین می توان گفت هزینه سرمایه یک بنگاه حداقل نرخ بازده مورد انتظار است که پروژه باید داشته باشد تا سرمایه گذاران را ترغیب به ارائه وجوه خود به واحد اقتصادی نماید.
از طرف دیگر شرکتها درصدد هستند تا هزینه کلیه داده ها از جمله هزینه سرمایه را حداقل کنند. بنابرین هزینه سرمایه هم از دید سرمایه گذاران و هم از دید شرکتها یک مفهوم اساسی و با اهمیت تلقی می شود.
یکی از مباحثی که در ادبیات اقتصاد مالی بسیار مورد قرار میگیرد، بحث ساختار بازار است. در واقع اگر بتوان رابطه معناداری بین هزینه سرمایه و ساختار بازار مشاهده کرد، شاید بتوان از این طریق ترکیب بهینه منابع را برای حداقل کردن هزینه سرمایه به کار برد و بدین ترتیب باعث افزایش ثروت سهامداران شد.
تعریف هزینه سرمایه
وجوه مورد نیاز برای تامین مالی یک پروژه سرمایه گذازی توسط گروه ها و منابع مختلفی که ادعاهای متفاوتی دارند تامین می شود. سرمایه پولی مورد نیاز برای اجرای پروژه ممکن است از طریق سود تقسیم نشده، فروش سهام جدید، دریافت وام یا ترکیبی از موارد فوق تامین شود. در واقع هرگروه از سرمایه گذاران برای سرمایه عرضه شده به بنگاه نرخ بازده معینی که با درجات متفاوتی از عدم اطمینان مواجه است، انتظار دارند. با توجه به توانایی سهامداران در اعمال کنترل به بنگاه،ذآنها قادر به رد یا پذیرش یک پروژه سرمایه گذاری میباشند. بنابرین بدون توجه به شیوه تامین مالی آن ها یک پروژه سرمایه گذاری را در صورتی خواهند پذیرفت که آن پروژه ثروت مورد انتظار آن ها را افزایش دهد.
بدین ترتیب می توان هزینه سرمایه را حداقل نرخ بازده مورد لزومی دانست که پروژه باید داشته باشد تا از نظر سهامداران فعلی مورد پذیرش قرار بگیرد.
در چنین تعریفی از هزینه سرمایه مسئله نرخ سر به سر مورد توجه قرار میگیرد. اگر بازده شرکت کمتر از هزینه سرمایه باشد، ارزش اوراق بهادار شرکت کاهش خواهد یافت و برعکس اگر نرخ بازده شرکت از هزینه سرمایه بیشتر باشد، ارزش بازار شرکت افزایش خواهد یافت.
مفهوم هزینه سرمایه به جایگاهی مهم در تئوری های مدیریت مالی به عنوان معیاری جهت تعیین ساختار سرمایه دارد. این مفهوم به صورت قابل ملاحظه ای در سال های اخیر مورد توجه افراد قرار گرفته است. هزینه سرمایه به عنوان هزینه تامین مالی شرکت ها تلقی می شود. شرکتها با هدف به حداکثر رساندن ثروت سهامداران برای توسعه تداوم فعالیت به منابع مالی نیاز دارند که دارای هزینه است. بنابرین تاثیر هزینه مالی در ساختار مالی آشکار می شود.