با تأسیس روز افزون مدارس ابتدایی و متوسطه،ایجاد مدارسی در سطوح عالیه اجتناب ناپذیر می نمود،که به همین لحاظ نیم قرن پس از تأسیس دارالفنون با صدور فرمانی مدرسه عالی علوم سیاسی تأسیس شد(۱۲۷۷ ه.ش.)(سایت راسخون،۱۳۸۹).
به همین ترتیب در سال ۱۲۹۹ ه.ش، وزیر عدلیه به تشکیل مدرسه حقوق اقدام نمود.دوره مدرسه علوم سیاسی چهار سال و دوره مدرسه حقوق سه سال بود و در پایان دوره به فارغ التحصیلان این مدارس مدرک تحصیلی لیسانس داده می شد. وابستگی مدارس مذکور به وزارت خارجه و وزارت عدلیه دیری نپائید،تا آنجا که مدرسه علوم سیاسی در سال ۱۳۰۵ و مدرسه حقوق در سال ۱۳۰۶ تحت نظر وزارت معارف قرار گرفتند که با ادغام مدارس مذبور توسط شورای عالی معارف (۱۳۰۶ ه. ش.) مدرسه حقوق و علوم سیاسی موجودیت یافت(سایت راسخون،۱۳۸۹).
۲-۱۰-۳- مدرسه طب
با تأسیس دارالفنون تدریس طب جدید در ایران رسمیت یافت.در همین ارتباط شاگردان طب قسمت های عملی را در مطب پزشکان معروف و معلمان مدرسه می دیدند و حتی به همراه آنان به عیادت بیماران می رفتند تا به رموز طبابت آشنا شوند. ضمن اینکه نخستین بیمارستان دولتی بر مبنای طب جدید نیز یک سال پس از تأسیس دارالفنون ساخته شد(سایت راسخون،۱۳۸۹).
در سال ۱۲۹۷ رشته پزشکی از دارالفنون مجزا و مدرسه طب به صورت مستقل تأسیس شد و با تصویب اساسنامه مدرسه مذبور دوره مدرسه طب ۵ سال تعیین گردید.
در سال ۱۳۰۹ با تصویب شورای عالی معارف، تأسیس مدرسه داروسازی و متعاقب آن تأسیس مدرسه عالی دندانسازی به انجام رسید،اما اداره این دو مدرسه همچنان زیر نظر رئیس مدرسه طب باقی ماند(همان منبع).
۲-۱۰-۴- تأسيس دانشگاه تهران
تأسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ نقطه عطفی در تاریخ آموزش جدید در ایران محسوب است.در این سال،به موجب « قانون اجازه تأسیس دانشگاه در تهران » به وزارت معارف اجازه داده شد که در تهران « مؤسسه ای به نام دانشگاه برای تعلیم درجات عالیه و فنون و ادبیات و فلسفه» تأسیس نماید(سایت راسخون،۱۳۸۹).در این قانون برای دانشگاه ۶ دانشکده:«علوم معقول و منقول»،«علوم طبیعی و ریاضی»،«ادبیات، فلسفه و علوم تربیتی»،«طب و شعب و فروع آن»،«حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی»و« فنی»در نظر گرفته شده بود،با این تأکید که با تأسیس دانشگاه تهران بخشی از اختیارات وزارت معارف یا شورای عالی معارف به شورای دانشگاه تهران محول گردید و با تشکیل دانشگاه های شهرستان ها (۱۲۲۸ ه.ش) این اختیارات به دانشگاه های جدید التأسیس نیز تعمیم یافت.جالب توجه اینکه هر یک از این موارد بعد ها به عنوان نقطه آغازی بر توسعه و تحول آموزش عالی در ایران محسوب گردید(سایت راسخون،۱۳۸۹).
۲-۱۰-۵- تأسيس وزارت علوم و آموزش عالی
توسعه تدریجی دانشگاه ها طی ۳۰ سال پس از تأسیس دانشگاه تهران به تشکیل« شورای مرکزی دانشگاه ها»در سال ۱۳۴۴ منجر شد که این تأسیس با هدف «رسیدگی به امور دانشگاه های ایران و کلیه مؤسسات آموزش عالی و ایجاد هماهنگی بین آن ها»صورت گرفت(سایت راسخون،۱۳۸۹).
دو سال پس از تأسیس شورای مرکزی دانشگاه ها، وزارت علوم و آموزش عالی تأسیس شد (۱۳۴۶) و به موجب قانون مربوط«تعیین هدف های علمی و تحقیقاتی و آموزشی و تهیه و تنظیم برنامه های مربوط به علوم و پژوهش های علمی و آموزش عالی»، « تعیین خط مشی آموزشی کشور…»،« نظارت بر امور دانشگاه ها و دانشکده ها و مؤسسات آموزش عالی و صدور اجازه تأسیس یا توسعه آن ها…» از جمله وظایف وزارت جدید اعلام شد(همان منبع).به دنبال آن در سال ۱۳۴۸ برای کمک به اجرای قانون تأسیس وزارت علوم و آموزش عالی «شورای مرکزی آموزش کشور» و پس از آن «شورای توسعه آموزش عالی»(۱۳۴۹)،«شورای ارزشیابی مدارک تحصیلی خارجی»(۱۳۵۰)،«شورای توسعه و تشویق پژوهش های علمی کشور(۱۳۵۰)،« شورای انتشاراتی و امور چاپی وزارت علوم و آموزش عالی»(۱۳۵۱) و« شورای آموزش پزشکی و تخصصی رشتههای پزشکی»(۱۳۵۲) در وزارت علوم و آموزش عالی تشکیل گردید(سایت راسخون،۱۳۸۹).
در تیر ماه ۱۳۵۴ قانون اداره امور مؤسسات آموزش عالی غیر دولتی به تصویب رسید و به موجب آن به وزارت علوم و آموزش عالی اجازه داده شد« با تصویب شورای گسترش آموزش عالی،اداره مؤسسات آموزش عالی غیر دولتی را بر عهده گیرد.»(سایت راسخون،۱۳۸۹).
۲-۱۱- انقلاب اسلامی و ساخت سازمانی جدید
با پیروزی انقلاب اسلامی،آموزش عالی به سمت تمرکز هر جه بیشتر سوق یافت.از جنبه ستادی در ابتدا وزارت فرهنگ و هنر در وزارت علوم و آموزش عالی ادغام شد و به دنبال آن ” سازمان میراث فرهنگی” به تشکیلات جدید وزارت افزوده شد و به تبع آن وظیفه حفظ و احیای میراث فرهنگی کشور نیز بر عهده وزارت فرهنگ و آموزش عالی قرار گرفت(سایت راسخون،۱۳۸۹).
با تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی در خرداد ماه ۱۳۵۹ مرجع قانونگذاری نظام جدید آموزش عالی به شیوه متمرکز موجودیت یافت و به دنبال آن علاوه بر گزینش دانشجو- که پیش از این به صورت متمرکز انجام می شد – گزینش اعضای هیئت علمی،تدوین برنامه های درسی و مقررات آموزشی نیز به شیوه متمرکز و از طریق آن ستاد دنبال شد.مبتنی بر این نظم جدید، کلیه دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی به اجرای برنامه درسی واحد برای یک رشته معین موظف شدند،علاوه بر این مقررات آموزشی یکسانی در مجموعه دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی به اجرا گذاشته شد.(سایت راسخون،۱۳۸۹).تحول دیگری که در این فرصت انجام شد،تأسیس دانشگاه تربیت مدرس در سال ۱۳۶۲ بود که با هدف تأمین عضو هیئت علمی برای دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی صورت گرفت.تصویب قانون انتزاع آموزش پزشکی از وزارت فرهنگ و آموزش عالی و تشکیل وزارت بهداشت،درمان و آموزش پزشکی در مرداد ماه ۱۳۶۴ تحول مهم دیگری بود که آموزش عالی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی با آن مواجه گردید(همان منبع). با تصویب این قانون وظایف و مسئولیت های وزارت فرهنگ و آموزش عالی در آموزش پزشکی به وزارت جدید انتقال یافت و به تبع آن دانشکده های گروه پزشکی از دانشگاه ها جدا و به دانشگاه های علوم پزشکی تبدیل شدند(سایت راسخون،۱۳۸۹).به این ترتیب گرایش به عدم تمرکز،حداقل در حوزه های ستادی،بروز و ظهور یافت،هر چند که در حوزه سیاست گذاری همچنان راهبرد تمرکز نفوذ داشت و اینهمه در شرایطی بود که تحت تأثیر تقاضای اجتماعی از سال ۱۳۶۲،دانشگاه آزاد اسلامی _ به عنوان مؤسسه ای غیر انتفاعی_ تأسیس شد و در اندک مدتی با تأسیس شعبه های خود در شهرستان ها و ایجاد دوره ها و رشتههای تحصیلی متنوع،توسعه یافت و به این ترتیب راه برای همکاری بخش خصوصی در آموزش عالی هموار گردید.ضمن اینکه به موازات این فعالیت ها دستگاه های اجرایی مختلف نیز به تأسیس مؤسسات آموزش عالی وابسته اقدام کردند(سایت راسخون،۱۳۸۹).