به طور کلی کیفیت زندگی از واژه هایی است که تعریف مشخص و یکسانی ندارد،اگر چه مردم به شکل غریزی معنای آن را به راحتی درک میکنند ،لیکن این کفهوم برای آن ها یکسان نیست(نجات،۱۳۸۷).
فقدان قابل توجه یک نظریه دارای جزئیات و عدم ثبات روش شناختی در بین رشتههای مربوط به مراقبت از سلامت باعث شده است که کیفیت زندگی معادل با سازههای متفاوتی در نظر گرفته می شود.بسته به تحقیق،کیفیت زندگی ،رضایت از زندگی ،بهزیستی ذهنی،شرایط و وضعیت زندگی عینی ،رویاهای«سالم یا خوب»و…را منعکس میکند(بولینگ[۱۵۴]،۱۹۹۱؛سالک[۱۵۵]،۱۹۹۸؛استوار و کیک[۱۵۶]،۱۹۹۴).
از طرفی از آنجا که مانند سایر متغیرها اندازه گیری کیفیت زندگی مستلزم وجود تعریف جامع و مشخصی از آن خواهد بود،همواره تلاش شده است تا تعریف مناسبی برای آن ارائه گردد(نجات،۱۳۸۷).
نظریات متفاوتی در مورد مفهوم کیفیت زندگی وجود دارد.بعضی از محققین تنها در صورتی که تواما چندین بعد از سلامتی سنجیده شود میتوان آن را کیفیت زندگی نامید.عده ای نیز بر این باورند که یک تعریف واحد که در تمام مراحل یک بیماری یا در جوامع مختلف کاربرد داشته باشد برای این مفهوم وجودندارد.اغلب صاحبنظران در ان زمینه توافق دارند که کیفیت زندگی ،حقایق مثبت و منفی زندگی را در کناریکدیگر در نظر میگیرد و چند بعد دارد.از طرفی آن را یک مفهوم ذهنی[۱۵۷]و پویا[۱۵۸]قلمداد می نمایند.ذهنی به این معنا که حتما باید توسط خود شخص ،بر اساس نظر او و نه فرد جایگزین تعیین گردد و پویا یعنی در طی زمان تغییر خواهد کرد و لذا ضروری است در دوره ای از زمان اندازه گیری گردد(هاجرتی،کومینس و فریس،کومینس۲۰۰۵).
راپلی[۱۵۹](۲۰۰۳)با پایبندی به دیدگاه ذهنی در مورد کیفیت زندگی ویژگی های کلیدی که به اعتقاد او در چند تعریف مورد پذیرش گسترده از کیفیت زندگی ،وجود دارد را خلاصه میکند.او میگوید:«همه این تعاریف تصریح میکنند که کیفیت زندگی برداشت روانشناختی شخص از واقعیت مادی جنبههای مختلف جهان است».بنابرین چنین دیدگاهی قطعا به جای واقعیت عینی مستقل مربوط به وجود افراد ،بر برداشت روانشناختی آن ها مبتنی است.
اگر چه ذهنی بودن دامنه های کیفیت زندگی از نظر برخی دانشمندان کافی نیست به طوری که برخی از صاحبنظران بر این باورند که هر یک از دامنه های کیفیت زندگی باید این قابلیت را داشته باشد که هم به صورت ذهنی و هم به صورت عینی[۱۶۰]قابل اندازه گیری باشد(هاجرتی و همکاران،۲۰۰۱،کومینس،۲۰۰۵).مهم آن است که در هر تحقیق که مرتبط با کیفیت زندگی باشد ،تعریف آن از نظر محقق روشن گردد(فایرسو ماچین،۲۰۰۰،کینگ و هیندز[۱۶۱]،۲۰۰۳)و با آن تعریف بتوان میان این مفهوم و سایر مفاهیم مانند«خوب بودن» ،«وضعیت سلامتی» ،«رضایت زندگی» و«امید»تمایز قائل شد(نجات،۱۳۸۷).
در نتیجه تعاریف و طبقه بندی های متعدد و متفاوت ،پژوهشگران به این توافق رسیده اند که ایده تعریف را کناربگذارند و تعریف سازمان بهداشت جهانی را به عنوان یک تعریف ملاک مورد پذیرش قراردهند و ۴تا ۵حوزه اصلی را به منظور عملیاتی کردن آن در نظر بگیرند.
تعریف ارائه شده توسط گروه کیفیت سازمان بهداشت جهانی عبارت است از:
«کیفیت زندگی عبارت است از برداشت افراد از موقعیت خود در زندگی در بافت فرهنگ و سیستم ارزشی که در آن زندگی میکنند و در ارتباط با اهداف ،انتظارات ،ارزشهاو علایق آن ها ،شامل سلامت جسمی ،حالت روانشناختی ،سطح استقلال ،روابط اجتماعی ،باورها . ارتباط افراد با ویژگی های مهم محیطشان کیفیت زندگی ارزیابی ذهنی از آنچه در بافت فرهنگی ،اجتماعی و محیطی وجود دارد را منعکس میکند»(اسپیلکر،۱۹۹۶،به نقل از صالح زاده،۱۳۸۷).
۲-۴-۳-اندازه گیری کیفیت زندگی
اگر چه برای کیفیت زندگی ابزارهای زیادی طراحی شده است اما این ابزارها بر تفسیرهای متفاوت از کیفیت زندگی مبتنی است(ایورز[۱۶۲]،۲۰۰۳).در واقع پایگاه داده کولید[۱۶۳](پایگاه اطلاعاتی کولید،۲۰۰۴،به نقل از هولمز[۱۶۴]،۲۰۰۵)کپی های متعددی از چنین ابزارهایی در بر دارد که هر کدام بر تعریفی متفاوت از کیفیت زندگی مبتنی است.
علاوه بر این مقیاس های چندزبانه کیفیت زندگی که بر گیجی نظری پیش روی این سازههای مختلف در مقیاس های واحد افزوده است،این وضعیت را بغرنج تر کردهاست(سالک،۱۹۹۸).
از بررسی متون چنین استنباط می شود که فعلا معیارهایی طلایی که بتوان بر اساس آن کیفیت زندگی را ارزیابی نمود،وجود ندارد.محققان سعی کردهاند که با روش های مختلف مبتنی بر نقطه نظرات فلسفی یا ایدئولوژیکی خاص که منعکس کننده تفسیرهای شخصی یا علمی آن ها است،به چنین هدفی دست یابند که البته توافق همگانی کمی در مورد آن ها وجود دارد(هولمز،۲۰۰۵).
کانتریل(۱۹۶۳)چنین مطرح میکند که معیارهایی ذهنی است که در ارزیابی کیفیت زندگی مشکل ایجاد میکند.چون به جای تلاش برای قضاوت درباره کیفیت زندگی افراد بر اساس معیارهای خود ،باید آنچه را که برای آن ها مهم است تعیین کرد.ذالکی و رورک،لویس و اشنایدر[۱۶۵](۱۹۷۲)نیز معتقدند که اگر چه مؤلفه های اساسی کیفیت زندگی برای همه مشترک است اما تاکیدی که افراد روی آن ها دارند(وزنی که به آن ها میدهند)، به علت سبک و سنگین کردنی ،که بین آن ها انجام میدهند،متفاوت است.
۲-۴-۴-ابعاد کیفیت زندگی
جمع آوری داده ها از دامنه گسترده ای از فرهنگ ها این سوال را مطرح ساخته است که آیا در فرهنگ های مختلف ،چیزی جهان شمول درباره جنبههای مختلف زندگی وجود دارد که برکیفیت زندگی کلی مؤثر باشد ؟اگرچه خود اصطلاح «کیفیت زندگی»به همه زبان ها خوب ترجمه نشده است ،اما تحلیل ها در دامنه گسترده ای از فرهنگها نشان میدهد که جنبههای جهان شمولی از این مفهوم وجود دارد که ممکن است به سایر حیطه های جهان شمول از قبیل زبان ،هیجان و ارتباطات اجتماعی تا حد زیادی مرتبط باشد(پاور و دالگلیش[۱۶۶]۱۹۹۷).
علاوه بر تعریف کیفیت زندگی ،ضروری است که ابعاد مورد بررسی آن در مورد آموزش ،پژوهش و طب مشخص گردد.جهت یافتن ابعاد موجود در این مفهوم معمولا با رویکرد استقرایی[۱۶۷]از داده های کسب شده از خود بیمار و با بهره گرفتن از روش های آماری مانند تحلیل عوامل ،قوی ترین تعیین کننده های کیفیت زندگی را به عنوان ابعاد آن در نظر گرفته اند.
اغلب دانشمندان توافق دارند که مفهوم کیفیت زندگی همواره ۵بعد زیرا شامل می شود(نجات،۱۳۸۷).
۱-جسمانی[۱۶۸]:مفاهیمی مانند قدرت ،انرژی ،توانایی انجام فعالیتهای روزمره و مراقبت از خود از این دسته هستند.
۲-روانی[۱۶۹]:اضطراب ،افسردگی و ترس از این زمره اند.
۳-اجتماعی[۱۷۰]:این بعد در مورد رابطه فرد با خانواده ،دوستان و همکاران و در نهایت جامعه است.
۴-معنوی[۱۷۱]:درک فرد از زندگی و هدف و معنای زندگی را در برمی گیرد.نشان داده شده است که بعد معنوی،زیرمجموعه بعد روانی نبوده و یک بعد مهم و مستقل محسوب می شود.
۵-علائم مربوط به بیماری یا تغییرات مربوط به درمان:در این بعد ،مواردی مانند درد ،تهوع و استفراغ را می توان نام برد این بعد بیشتر در ابزارهای اختصاصی مورد توجه واقع می شود.