۳-۳ فرضیه های تحقیق
جنسن و مکلینگ ( ۱۹۷۶ ) مبانی تئوری نمایندگی را مطرح نموده و مدیران را به عنوان کارگزار و سهامداران را به عنوان کارگمار تعریف نموده اند. تصمیم گیری های روزمره به مدیران تفویض می شود ، اما آن ها لزوماًً در جهت منافع مالکان حرکت نمی کنند. یکی از فرضیه های تئوری نمایندگی ، وجود تضاد منافع بین مدیر و مالک است. این تضاد از متفاوت بودن اهداف آن ها ناشی می شود. اصولاً عملکرد با هدف رابطه مستقیم دارد. فرض وجود تضاد منافع بین صاحبکار و نماینده موجب می شود که هریک سعی در بهینه و حداکثر نمودن منافع خویش داشته باشند. بنابرین می توان از طریق محرک های انگیزشی نظیر پاداش ، اولویت های مدیران را تحت تأثیر قرار داد.
این تحقیق بر آن است تا رابطه بین ارزیابی عملکرد نسبی در تعیین میزان پاداش مدیران و سطوح فرصت های رشد را مورد بررسی قرار دهد.
فرضیههای تحقیق به شرح زیر میباشد:
بین میزان ارزیابی عملکرد نسبی در تعیین پاداش مدیران و سطوح پایین فرصت های رشد رابطه معناداری وجود دارد.
بین میزان ارزیابی عملکرد نسبی در تعیین پاداش مدیران و سطوح بالای فرصت های رشد رابطه معناداری وجود دارد.
۳-۴ متغیر های تحقیق و نحوه اندازه گیری آ نها
فرصت های رشد
به منظور محاسبه سطوح فرصت های رشد از سه نماینده استفاده میکنیم که عبارتند از :
۱٫ ارزش بازار به ارزش دفتری دارایی ها ،
۲٫ هزینه تحقیق و توسعه به ارزش دفتری دارایی ها و
۳٫ حاصل جمع سه نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری دارایی ها ، هزینه تحقیق و توسعه به ارزش دفتری دارایی ها و هزینه تبلیغات به ارزش دفتری دارایی ها.
سپس مدل رگرسیونی ذیل را برای همه شرکت های موجود در نمونه محاسبه میکنیم (آلبوکرک،۲۰۱۴ ) :
مدل ( ۱ ) :
Wit = α+β۱Retit + β۲Retit×GOit + β۳Retpt + β۴Retpt×GOit
+ β۵Retit×IdVarit + β۶Retit×CEOTenureit + β۷Retit×HerfindahlIndexit
+β۸Retpt×Correlationit+β۹Retpt×IdVarit+β۱۰Retpt×CEOTenureit+β۱۱Retpt×HerfindahlIndexit + ControlVariablesit-1 +εit.
هریک از متغیرهای مورد استفاده در این تحقیق به ترتیب عبارتند از:
Wt : پاداش مدیران در سال t که با بهره گرفتن از لگاریتم طبیعی کل پاداش محاسبه می شود.
Retit : عملکرد شرکت در سال t که با بازده سالانه سهام شرکت اندازه گیری می شود. برای محاسبه بازده از رابطه زیر استفاده می شود.
Retpt : عملکرد شرکت های مشابه در سال t که از طریق بازده سالانه سهام شرکت های در یک صنعت اندازه گیری می شود.
GOit : سطوح فرصت های رشد شرکت در سال t که از سه نماینده برای اندازه گیری سطوح فرصت های رشد استفاده می شود:
۱٫ ارزش بازار به ارزش دفتری دارایی ها
۲٫ هزینه های تحقیق و توسعه به ارزش دارایی ها
۳٫ حاصل جمع سه نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری دارایی ها، هزینه های تحقیق و توسعه به ارزش دفتری دارایی ها و هزینه های تبلیغات به ارزش دفتری دارایی ها
جهت تعیین سطوح فرصت های رشد شرکتها، ابتدا شرکتها را بر اساس فرصتهای رشدشان مرتب میکنیم و سپس به دو سطح مساوی ( بر اساس میانه ) تقسیم بندی میکنیم.
Correlationit : همبستگی بازده شرکت و بازده سهام
IdVarit : ریسک غیر سیستماتیک : ریسک غیر سیستماتیک ریسکی است که ناشی از خصوصیات خاص شرکت از جمله نوع محصول ساختار سرمایه سهامداران عمده و غیره میباشد.
که در این فرمول n : تعداد دوره
ri : بازده سهام و
E ®2 : بازده مورد انتظار میباشد.
HerfindahlIndexit : شاخص هرفیندال یک سنجهی آماری برای ارزیابی درجه تمرکز است. این شاخص با تلفیق کردن اندازه نسبی ( یعنی سهم بازار ) تمامی بنگاه هایی که در بازار فعال هستند ، تعداد و همچنین تمرکز آن ها را مورد توجه قرار میدهد. برای محاسبه این شاخص باید مجذور سهم هر یک از بنگاه ها را به دست آورد و حاصل جمع تمام آن ها را محاسبه نمود. فرمول کلی آن را می توان به صورت ذیل نوشت :
HHI =
در این فرمول MS : سهم بنگاه i در بازاری که n بنگاه در آن فعالیت دارند. برای این منظور نسبت فروش شرکت به فروش کل صنعت را به عنوان سهم بازار شرکت در نظر می گیریم.
CEOTenureit : برابر است با تعداد سال هایی که از زمان تصدی فرد به عنوان مدیر عامل می گذرد .
ControlVariables ( متغیرهای کنترل ) شامل:
Size ( اندازه شرکت ) : که از طریق محاسبه لگاریتم طبیعی فروش شرکت یه دست میآید.
Corporate Governance ( حاکمیت شرکت ) : این متغیر یک متغیر دو ارزشی میباشد. به این صورت که اگر مدیر شرکت یکی از اعضای هیئت مدیره باشد این متغیر ارزش یک را به خود اختصاص میدهد و در غیر این صورت ارزش صفر را به خود اختصاص میدهد.
به منظور بررسی معنادار بودن کل معادله رگرسیون باید از آماره F استفاده نمود. چنانچه P مقدار این آماره کمتر از ۵ درصد باشد، میتوان نتیجهگیری نمود که معادله در نظر گرفته شده برای انجام آزمون فرضیه ما مناسب است. محاسبه و بررسی شاخصهای مربوط به مناسبت مدل میتواند این موضوع را روشن نماید که مدل در نظر گرفته شده تا چه حد میتواند تغییرات متغیر وابسته که در اینجا پاداش مدیران است ، را توضیح دهد.
ارزیابی عملکرد نسبی
جهت محاسبه ارزیابی عملکرد نسبی از فرمول ذیل استفاده می نماییم ( آلبوکرک،۲۰۱۴ ) :
مدل ( ۲ ) :
RPE = α۲it / α۱it
که در این فرمول ۱itα و ۲itα ، به شرح زیر محاسبه میشوند:
α۱ = β۱ + β۲GO + β۵Id.Var + β۶CEOTenure + β۷HerfindahlIndex
α۲ = β۳ + β۴GO + β۸Correlation + β۹Id.Var + β۱۰CEOTenure + β۱۱HerfindahlIndex
در این فرمول ها
GO : سطوح فرصت های رشد شرکت
IdVar : ریسک غیر سیستماتیک : ریسک غیر سیستماتیک ریسکی است که ناشی از خصوصیات خاص شرکت از جمله نوع محصول ساختار سرمایه سهامداران عمده و غیره میباشد.
CEOTenure : برابر است با تعداد سال هایی که از زمان تصدی فرد به عنوان مدیر عامل می گذرد.
HerfindahlIndex : شاخص هرفیندال یک سنجه آماری برای ارزیابی درجه تمرکز است. این شاخص با تلفیق کردن اندازه نسبی ( یعنی سهم بازار ) تمامی بنگاه هایی که در بازار فعال هستند ، تعداد و همچنین تمرکز آن ها را مورد توجه قرار میدهد.
ضرایب متغیرهای این دو فرمول برگرفته شده از نتایج حاصل از مدل ( ۱ ) میباشد.
برای انجام آزمون فرضیه مدل رگرسیونی ذیل را تخمین می زنیم:
مدل ( ۳ )
در این فرمول:
RPE : ارزیابی عملکرد نسبی
GO : سطوح فرصت های رشد
چنانچه سطح معنادار بودن ضریب ( P مقدار متغیر) کمتر از۵ درصد باشد، آزمون فرضیه یعنی ارتباط معنا دار بین سطوح ارزیابی عملکرد نسبی استفاده شده در قراردادهای پاداش مدیران و سطوح فرصتهای رشد تأیید می شود.
۳-۵ قلمرو تحقیق
۳-۵-۱ قلمرو موضوعی
این تحقیق به بررسی مباحث ارزیابی عملکرد و فرصت های رشد و رابطه بین ارزیابی عملکرد نسبی و سطوح فرصت های رشد شرکت ها می پردازد.
۳-۵-۲ قلمرو مکانی
قلمرو مکانی این تحقیق شـامل کلیـه شـرکـت های تولیدی پذیرفته شده در بورس اوراق بهـادار تهـران میباشد.