پیتر دراکر[۱۰] ، کارآفرینی را منظری برای تغییر میداند که همیشه در جستجوی تغییر است ، نسبت به آن از خود واکنش نشان میدهد ، و آن را یک فرصت و شانس میداند . (کردنائیج ، ۱۳۸۴ ) همچنین وی معتقد است خلاقیت و کارآفرینی آن چنان لازم و ملزوم یکدیگرند که می توان گفت کارآفرینی بدون خلاقیت و نوآوری حاصلی ندارد . ( شکرکن ، ۱۳۸۱) کارآفرینی نقش ضروری در بهبود بهره وری و ترویج رشد اقتصادی را بازی میکند (مونترو سانچز[۱۱] ،۲۰۱۱)تامپسون[۱۲] کارآفرینی را فرآیندی میداند که در آن بتوان با بهره گرفتن از خلاقیت ، عضو جدید را همراه با ارزش جدید با بهره گرفتن از زمان ، منابع ، ریسک و به کارگیری دیگر عوامل به وجود آورد . همچنین چرچیل[۱۳] درباره کارآفرینی با نگاه متفاوتی معتقد است : کارآفرینان باید بر حرکت ها و بهبودهای مستمری متمرکز شوند که به صورت مداوم در پی بهره برداری از ریسک ها و فرصت های قابل کنترل باشد . اما می توان کارآفرینی را به صورت فرایند نیز در نظر گرفت که از درون آن تعریفی از کارآفرینی نیز استخراج شود که سمت و سوی واقع گرایانه تر داشته باشد . حال اگر این فرایند را به شکل زیر تصور کنیم ، این گونه است :
تشخیص فرصت ها غربال ایده امکان سنجی ایده تهیه BP تولید نمونه اولیه تامین مالی نهایی
ایده اولویت بندی ایده انتخاب ایده تامین مالی ایده آزمایش نمونه
شکل ۲-۱ : فرایند کارآفرینی (ناهید ، ۱۳۸۸)
از این رو و بنا به موارد عنوان شده ، کارآفرینی عبارت است از : فرآیندی که با شناسایی خدمت از سوی فردی که معمولاً ریسک پذیر بوده و دارای تفکر و نگاه دوراندیشانه است ، آغاز و پس از طی مراحل مختلف از جماه ایده یابی ، غربال ایده ، امکان سنجی و تدوین طرح کسب و کار و … به تشکیل شرکت منتهی می شود . ( ناهید ، ۱۳۸۸ )
از منظر شرکت های نوآور رشد محور[۱۴] ، یکی از بهترین تعاریف کارآفرینی در دیدگاه رونستات[۱۵] دیده می شود :
کارآفرینی فرایند پویای خلق ثروت تدریجی است . ثروت به وسیله افرادی خلق می شود که ریسک های عمده ای در قالب سهم ، زمان و یا تعهد کارراهه ای[۱۶] یا فراهم کردن ارزش برای برخی از کالاها و خدمات تحمل میکند . کالا و خدمات ممکن است جدید یا منحصر به فرد باشد یا نباشد اما ارزش باید تا حدی از جانب کارآفرین دریافت و تخصیص مهارت ها و منابع ضروری به صورت تدریجی حاصل شود .(دانایی فرد ، ۱۳۸۶ )شرکت هایی که رفتارهای کارآفرینانه را ابراز میکنند ، سودآوری و رشد آن ها بیشتر از شرکت هایی است که سیستم های کارآفرینی را قبول نمی کنند . در نتیجه امروزه کارآفرینی یک روش و رفتار دائمی است که شرکت ها باید توسعه دهند . (فرانکو[۱۷] ، ۲۰۱۳)لغت کارآفرینی نزدیک به ۲۰۰ سال است مورد استفاده قرار میگیرد که مفهوم سنتی تأکید بر تلاشهایی داشت که یک فرد، بینشی را به کسبو کاری موفق تبدیل مینمود. اما اخیراًً کارآفرینی به عنوان فرآیندی که می تواند در سازمان های گوناگون بدون در نظر گرفتن نوع و اندازه رخ دهد، مفهومپردازی شده است (کاظمی ، ۱۳۸۹ )
شومپیتر[۱۸] کارآفرینی را به عنوان نیروی برهم زننده اقتصاد به کار برد و آن را تحت عنوان «تخریب خلاق» نامگذاری کرد . کارآفرینی شومپیتری شامل سه ویژگی اساسی است :
ویژگی اول : کارآفرینی از قبل قابل درک است . اما نمی توان با به کار بردن قوانین معمولی و با استنباط از حقایق موجود به طور عملی آن را پیشبینی کرد ؛
ویژگی دوم : کارآفرینی رویدادها و نتایج بلندمدت را شکل میدهد و برای اینکه موقعیت های مناسبی خلق کند ، موقعیت های اقتصادی و اجتماعی را تغییر میدهد ؛
ویژگی سوم : کثرت و تکرار رویدادهای کارآفرینانه به کیفیت نسبی نیرو ها ، تصمیمات فرد ، اقدامات و الگوهای رفتاری بستگی دارد .
در عدم توازن پویا ، کارآفرینانی خلق میشوند که ترکیب های جدیدی را در تولیدات معرفی میکنند . شومپیتر براین نکته اصرار می ورزد که کارآفرین ، مدیری نیست که فرایند تولید را نظارت میکند ، بلکه او فعالیت های معمولی را بر مبنای تجارب گذشته انجام میدهد ، اما خطر ابهامات را می پذیرد و در فعالیت هایی شرکت میکند که تاکنون انجام نشده اند . به طور خلاصه ، کارآفرین فردی است که « ترکیبات جدیدی » را در تولید معرفی میکند . بنابرین کارآفرین یک نیروی ناپایدار است که فرایند « تخریب خلاق » را که لازمه توسعه اقتصادی است آغاز میکند .(کردنائیج ، ۱۳۸۴ ) شومپیتر میگوید : نیازی نیست که کارآفرینی یک کار فیزیکی خاصی باشد . هر محیط اجتماعی روش خاص خود را برای کارآفرینی دارد (ملک پور ، ۱۳۹۰ ، ۲۶ )
همچنین شومپیتر میگوید شخص کارآفرین کسی است که نوآوری خاص داشته باشد ؛ این نوآوری میتواند نوآوری در تولید ، در فرایند یا در ارائه خدمات ، در رضایت مشتری و … باشد . از سوی دیگر پیتر دراکر از دیگر نظریه پردازان علم مدیریت در مورد شخص کارآفرین معتقد بود کارآفرین فردی است که همیشه در جستجوی تغییر است ، در برابر آن از خود واکنش نشان میدهد و آن را یک فرصت و شانس میداند . از طرف دیگر می توان بیان داشت کارآفرین کسی است که فرصتها را شناسایی و تشخیص داده ، منابع مورد نیاز را جمع آوری کرده ، طراحی و اجرای نقش های عملی را برعهده گرفته ، نتایج به دست آمده را به موقع و با روشی انعطافپذیر و منطقی جمع آوری میکند . (ناهید ، ۱۳۸۸)
۲-۲-۱- سیر تحول تاریخی کارآفرینی :
پیدایش مفاهیم نظری کارآفرینی با گسترش وسیع این اصطلاح همراه بوده است که در زیر به روند تکامل نظری کارآفرینی از ابتدای پیدایش واژه آن می پردازیم : ( ملک پور ، ۱۳۹۱ ، ۱۰۸ و ۱۰۹ )
۲-۲-۱-۱- دوره اول : قرن۱۵ و ۱۶ میلادی « صاحبان پروژه های بزرگ »
اولین تعاریف کارآفرینی در این دوره ارائه شد . این دوره همزمان با دوره قدرتمندی ملاک و حکومت فنودالی در اروپاست . کارآفرین کسی است که مسئولیت اجرای پروژه های بزرگ را بر عهده میگیرد و البته در این راه مخاطره ای را نمی پذیرد زیرا عموماً منابع توسط حکومت محلی تامین می شود او صرفاً مدیریت میکند . نمونه بازار کارآفرینان در این دوره مسئول ساخت کلیساها ، قلعه ها و تأسیسات نظامی هستند .
۲-۲-۱-۲- دوره دوم : قرن ۱۷ میلادی « مخاطره پذیری »
در این دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتی ، بعد جدیدی به کارآفرینی اضافه شد . کانتیلون کارآفرین را اینگونه تعریف میکند: کارآفرین کسی است که منابع را با قیمت مشخص می خرد ، روی آن فرآیندی انجام میدهد و آن را به قیمتی نا مشخص و تضمین نشده می فروشد ، از این رو مخاطره پذیر است . کارآفرین در این دوره شامل بازرگانان ، صنعتگران و دیگر مالکان خصوصی اند .
۲-۲-۱-۳- دوره سوم : قرون ۱۸ ، ۱۹و اوایل قرن بیستم« تمایز کارآفرینان از دیگر بازیگران صحنه اقتصاد »