پس نسبت به موصی له قبول و رد وصیت بعداز فوت متوفی معتبر است. یعنی اگه موصی له قبل از فوت موصی مورد وصیت را رد کند بعداز درگذشت فرد، میتواند آن را قبول کندواگربعداز فوت موصی آن را قبول کردوآن را قبض کرد دیگر نمی تواند آن را رد کند. با قبول قبل از فوت موصی قبول ثانوی بعداز فوت ضرورت ندارد.
وصیت برای منافع عام المنفعه مانند:وصیت به فقرا ومساکین باشد قبول وصیت از طرف آن ها شرط نیست.وهمچنین وصیت برفرد صغیرومجنون باشد رد و قبول وصیت برعهده ولی او خواهدبود.باید فراموش نشود تا مادامی که موصی له وصیت را قبول نکرده و در مورد آن دچار تردید شده ورثه متوفی نمی تواندتصرفی در اموال نمایند.زمانی که تصمیم موصی له طولانی وباعث ضرر بر اموال وراث می شود حاکم شرع موصی له برای تعجیل تصمیم فرا میخواند.که هرچه سریع تر قبول یا رد خود را اعلام کند(لنگرودیف ۱۳۹۰، ص۵۷).
۱-۲-۲-۲- وصیت عهدی
وصیت عهدی: عبارت است از اینکه شخصی یک یا چند نفر را برای انجام امر یا اموری یا تصرفات دیگری مأمور نماید(کاتوزیان، ۱۳۸۵، ص۵۰۴).
۱-۲-۳- سوم ارکان وصیت
۱-۲-۳-۱- موصی
به شخص وصیت کننده “موصی” میگویند. موصی نمی تواند نسبت به کل اموال خود به هر طریقی که مایل است وصیت کند. مثلا به بعضی از وراث خود کمتر و به بعضی دیگر بیشتر ببخشد یا یک یا چند تن از وراث خود را از ارث محروم کند.اگر چنین وصیت نامه ای تنظیم شود، وصیت متوفی تنها نسبت به یک سوم اموالش نافذ است و در صورت مخالفت سایر ورثه با مفاد وصیت نامه، آثار حقوقی وصیت بر دو سوم باقی مانده مترتب نیست. چنین قاعده ای بر موصی بلاوارث نیز حاکم است.مگر آنکه موضوع وصیت امور خیریه باشد که در این صورت شخص بلاوارث میتواند وصیت کند که کل اموالش صرف امور خیریه شود(همان، ص۵۰۶).
وصیت کننده به طور قطع یقین باید اهلیت داشته و مجاز به تصرف در اموال خودباشد. موصی میتواند درهر صورت از وصیت خود برگردد. ووصیت دومی بر وصیت اول خود صادر نماید. در این صورت وصیت دوم مورد پذیرش وبه اجراء در میآید.پس اگر وصی یک یا چندورثه را از ارث محروم کند وصیت غیرنافذ میباشد. برطبق ماده ۸۳۶ قانون مدنی هرگاه فرد دست به خودکشی بزند یا اعمالی که باعث جراحت وازبین رفتن خودشود و بعد از آن وصیت نماید اگه ازبین برود وصیت باطل میگردد ودرصورتی که زنده بماند وصیت موصی نافذ میباشد(قانون مدنی، ماده ۸۳۷ و ۸۳۶).
۱-۲-۳-۲- موصی به
موصی بهابتداء باید مالیت و منفعت عقلائی داشته باشد.قابلیت نقل وانتقال و در ملکیت موصی بوده و همچنین نباید متعلق به شخص ثالث باشد(قاسم زاده، ۱۳۹۱، ص۱۰۰).
همچنین اموالی که موصی از آن وصیت میکند باید دارای خصوصیاتی باشد تا وصیت نسبت به آن صحیح اعمال شود.وصیت کردن بر مال نامشروع باطل میباشد و وجهه قانونی ندارد.موصی به حتما باید ملک طلق وصیت کننده باشد،وموصی نمی تواند وصیت بر مال دیگری کند حتی اگر از خود مالک اجازه داشته باشد.این وصیت باطل است.ودیگراینکه وصیت کردن بر چیزی که بعدا موجود می شود صحیح است.به عبارتی وصیت کردن برحمل که به تبع موجود می شود صحیح است. مثلاوصیت کردن بر فرزندی که در شکم مادر وجود دارد به شرط زنده به دنیا آمدن صحیح میباشد. موصی فقط تا میزان یک سوم ترکه میتواند وصیت کند وبیش از یک سوم آن باید با اجازه ورثه باشد،که اگر وارثی بیش از یک سوم را تنفیذکند فقط نسبت به سهم او نافذ میباشد،واگر مالی معینی را تقویم نمود وقیمت آن بیش از یک سوم باشد مازاد آن متعلق به ورثه میباشد لازم به ذکر است میزان ثلث به اعتبار دارایی وصیت کننده در هنگام فوت موصی مورد نظرمی باشد نه به اعتبار دارایی در هنگام وصیت(بنی اسد، ۱۳۸۹، ص۲۰). اگرموصی دراثروقوع جرمی مرده باشد ضرروزیان ناشی ازجرم جزء حقوق ورثه است ودرزمره اموال در نمی آید.درحالی که بنظر میرسد که دیه جزء ترکه است ودرتعیین دارایی به حساب میآید،مطالبات غیرقابل وصول رانیز نباید درشمارترکه آورد.مگر اینکه مدیون وارث باشدوطلب ازحصه اوقابل وصول بنظر برسد.یا مانند بیمه عمردرصورتی که ذینفع معین داشته باشد.جزء ترکه نمی آیدهرچندکه وارثان باشند،ولی تعیین میزان ثلث بایددارایی خالص متوفی پس ازکسردیون وهزینه کفن ودفن وواجبات مالی درنظرگرفته می شود.لزومی ندارد فرد انتخاب شده از حد بالا باشد، ولی فردی که دردید عرف معیب است نبایدبرگزیده شود.
حق انتخاب موصی ممکن است به شخص ثالث یا وصی داده شود درصورتی هم که دادن مال کلی به موصی له درزمره تعهدهای موصی له دیگرباشدانتخاب فردبا متعهداست وبه ورثه ارتباطی ندارد.هرگاه ورثه درانتخاب فردبه توافق نرسند نظرهریک از وارثان نسبت به سهم خوداوموثراست مگراینکه پراکنده شدن حق موصی له درچندفردباهدف از وصیت و اراده موصی مخالف باشدکه چاره ای جزتوسل به قرعه باقی نمی ماند. ولازمه شرکت موصی له باورثه این است که اونیزبتوانددرشماربازماندگان متوفی تقسیم ترکه وتعیین حصه خودراازدادگاه بخواهدوورثه حق ندارد بدون رضای موصی له سهم اورا تعیین کنند.برخی اختلاف درتاریخ تنظیم وصیت نامه را لازمه تقدم درانشاء دانسته اندوازآن نتیجه گرفته اند.که اگرچندوصیت ضمن یک وصیت نامه انشاء شود.درموردکسرنسبی زایدبرثلث قابل اجراء است،ولی مشهوربراین نظرتکیه داردکه بایدبه اراده موصی دربیان ترتیب وصایا توجه کرد ولزومی ندارد که وصیت مقدم دروصیت نامه دیگری پیش ازآن انشاء شود(کاتوزیان، ۱۳۸۲، ص۳۲۳).
۱-۲-۳-۳- موصی له
موصی له :کسی که برای او وصیت شده است، باید موجود باشد تا مالک منافع وعینی شود که به او وصیت شده. مثلا حمل باید زنده بدنیا آید تا بتواند مالک اموال موصی شود اگر حمل براثر جنایت سقط شود اموال به ورثه او خواهد رسید. به شرطی که جرم انجام شده مانع از به ارث رسیدن ورثه نباشد یعنی ورثه از روی عمد، حمل را ازبین ببرد برای به دست آوردن اموال، پس اموال در صورتی که ورثه متعدد باشد به مساوات بین شان تقسیم می شود مگر اینکه موصی در وصیت نامه چیز دیگری مقرر کرده باشد(حمینی واقف، ۱۳۹۰، ص۵۷).