-
-
- لزوم تحصیل اجازه مقدماتی برای طرح دعوای پژوهش یا ابطال از دادگاه صالح، مانند آنچه در بند دو ماده ۶۹ قانون داوری ۱۹۹۶ انگلستان دیده میشود و نیز حتی مشروط کردن این اجازه به شرایط مقتضی دیگر توسط دادگاه از قبیل پرداخت وجهالضمان یا اجرای قسمتی از حکم که در همین قانون نیز آمده است، و همچنین سلب اثر تعلیقی درخواست ابطال جهت کاستن از انگیزه طرح آن؛
-
- انصراف ارادی و قراردادی از حق پژوهش یا دعوی ابطال.[۶۲]
۲-۴-۲-۱- مبانی ابطال
الف) مبانی مشترک
مبانی مشترک نظارت قضائی در کشور مبدأ که نقض آن ها در همه نظامهای حقوقی از موجبات ابطال رأی داوری است، اجمالاً به قرار ذیل است:
– رعایت حدود اختیارات قضائی: داور باید عناصر اساسی و چارچوب مأموریتی را که به وی واگذار شده است، محترم بشمارد و از حدود اختیاراتی که طرفین برای او در نظر گرفتهاند، فراتر نرود. چه، عدالت داوری بر قرارداد داوری بنیان نهاده شده است. بنابرین، اولاً ، باید قرارداد معتبری که به داور تفویض اختیار کند، وجود داشته باشد و ثانیاًً ، باید قلمرو این قرارداد لحاظ گردد و نقض نشود.
– رعایت اصول یک رسیدگی ترافعی: داور باید حقوق طرفین و خصوصاًً حقوق خوانده دعوی را محترم برشمارد و اصول یک رسیدگی ترافعی را رعایت کند. دادرسان دادگاهها، به رأی داوری که بدون توجه به قواعد اساسی عدالت دادرسی مثل اصل بی طرفی و رفتار مساوی با طرفین؛ اصل ابلاغ به موقع؛ و اصل رعایت حق دفاع و دادن فرصت کافی به هر طرف جهت طرح ادعاها و مواضع خویش، صادر شده باشد، وقعی نخواهند گذاشت.
– رعایت قواعد نظم عمومی: بالاخره دادرسان دادگاههای ملی، همیشه از لحاظ ماهوی، بر رأی صادره به هدف اطمینان از احترام به قواعد نظم عمومی نظارت میکنند و در صورت نقض این قواعد، تردیدی در بی اعتبار نمودن رأی به خود راه نمیدهند.[۶۳]
ب) مبانی اختصاصی
با توجه به اینکه مبانی اختصاصی ابطال، در نظامهای حقوقی مختلف متفاوت است، طرفین باید در انتخاب محل داوری دقت و احتیاط کافی را بکنند تا با قواعد و شرایط خاص و نا منتظری که تخطی از آن ها میتواند موجب ابطال رأی داوری شود، مواجه نشوند.
در مورد مبانی اختصاصی موجود در برخی از کشورهای تابع حقوق روم، علاوه بر مبانی مشترک ابطال، در محور اساسی جلب توجه میکند:
-
- دادرس مأمور رسیدگی به دعوای ابطال، معمولاً به دنبال آن است که از رعایت قواعد رسیدگی داوریهای محلی اطمینان حاصل کند. او به ویژه، بر رعایت این قواعد در مورد تعداد داورها و شکل رأی داوری (مسأله تعلیل و توجیه رأی و امضاء و … ) نظارت میکند؛
- در صورت تحصیل رأی داوری از طریق تقلب یا کشف مدارکی دال بر تقلب بعد از اعلام رأی داوری، امکان درخواست تجدیدنظر یا فسخ و ابطال رأی وجود دارد.[۶۴]
۲-۴-۲-۲- اثر دادرسی ابطال
الف) ردّ دادرسی ابطال به عنوان مبنای عدم اجرا
بررسی برخی از دعاوی نکات مهم و در عین حال ظریفی را در این بحث بر ما آشکار میسازد:
در دعوای یک شرکت هنگکنگی (اس.پی. پی) علیه جمهوری عربی مصر دیوان داوری اتاق بازرگانی، رایی به نفع خواهان در پاریس صادر نمود. یک ماه بعد، مصر ابطال رأی را از دادگاه فرانسوی خواست، در حالی که شرکت هنگکنگی (اس. پی. پی.) درخواست اجرای آن را از رئیس دادگاه ناحیهای آمستردام نمود. مصر بر مبانی مختلفی، از جمله الزام آور نبودن رأی به دلیل جریان دادرسی ابطال، نسبت به اجرای آن در هلند اعتراض کرد. دادگاه هلندی رأی را الزام آور دانست، زیرا، راه پژوهش خواهی نسبت به ماهیت آن نزد دادگاه یا دیوان داوری دیگر باز نبوده است. به نظر دادگاه «صرف شروع دعوای ابطال … مستلزم الزام آور تلقی نشدن رأی داوری نیست» در غیر این صورت، اخذ تأیید دادگاه کشور محل صدور، در مورد رأی داوری ضروری بود، حال آنکه چنین نیست، زیرا، این ادعا بیان مجدد دستور اجرای دوگانه است، چیزی که در کنوانسیون نیویورک حذف شده است.[۶۵]
اظهار نظر دادگاه هلندی نشان میدهد آنچه مانع از الزام آور گردیدن رأی است، باز بودن طرق عادی اعتراض به رأی و امکان تجدیدنظر در ماهیت آن است، مانند امکان پژوهش خواهی از رأی نزد دادگاه دولتی یا دادگاه داوری دیگر، نه صرف امکان اعتراض به رأی از یک طرف فوقالعاده مانند درخواست ابطال رأی در معنای اخص. نکته ظریف و بسیار مهم دیگری که به هنگام مطالعه برخی از این آرای جلب توجه میکند، ترتیب اثر ندادن دادگاههای محل اجرا به تعلیق قهری رأی داوری است: یعنی تعلیقی که بر اساس مقررات نظام حقوقی کشور محل صدور رأی، به صرف ثبت دعوای ابطال و جریان دادرسی آن، بدون نیاز به تصمیم مقام قضائی بر رأی عارض میشود.
دادگاه هلندی در دعوای اس.پی.پی علیه جمهوری عربی مصر، دفاع دیگر مصر، مبنی برعدم امکان اجرای رأی به دلیل تعلیق خود به خود آن به موجب حقوق فرانسه (م ۱۵۰۶ ق.آ.د.م جدید فرانسه) به واسطه طرح دعوای ابطال را ردّ کرد و استدلال نمود، تعلیق خود به خود رأی به موجب حقوق فرانسه، مبنایی برای امتناع از اجرای آن بر اساس کنوانسیون نیویورک نیست.
ب) امکان توقیف اجرا به علت دادرسی ابطال
تا آنجا که به اسناد و کنوانسیونهای بینالمللی مربوط میشود، دادگاههای کشور محل درخواست اجرا، دست کم، مجاز در به کار گیری راه حل دوم هستند و میتوانند رسیدگیهای اجرایی را تا تعیین تکلیف دادرسی ابطال توقیف نمایند. مثلاً ماده شش کنوانسیون نیویورک، به مرجعی که در مقابل آن به رأی داوری استناد شده، اجازه داده است که چنانچه مناسب و مقتضی بداند، تصمیم به اجرای رأی را به تعویق اندازد. همچنین مرجع مذبور میتواند در صورت درخواست خواهان اجرای رأی، به طرف دیگر دستور دهد که تأمین مناسب تودیع کند.[۶۶]
کنوانسیون واشنگتن ۱۹۶۵ نیز در بند چهار ماده ۵۱ و بند پنج ماده ۵۲، موارد توقیف اجباری و اختیاری اجرای رأی را برشمرده است. مطابق این کنوانسیون، در مواردی که تقاضای بازنگری یا ابطال رأی مطرح شود، دیوان، چنانچه تشخیص دهد که اوضاع و احوال پرونده اقتضاء میکند، میتواند اجرای رأی تحت رسیدگی را موقوف سازد. ولی اگر خواهان، تقاضای توقیف اجرای رأی را در درخواست خود ذکر کرده باشد، توقیف اجرا موقتاً تا هنگام صدور حکم نسبت به درخواست، اجباری است.
از لحاظ نظامهای حقوق ملی، محققان معتقدند بهتر است برای این پرسش، پاسخ ثابتی به دست ندهیم و این امر را به دادگاه مأمور رسیدگی به درخواست اجرا بسپریم. بدین توضیح که اگر دادگاه مذبور احساس میکند اعتراض مطروحه در خارج، جهت اطاله دادرسی مطرح شده و یا اینکه ابطال احتمالی، در کشور او مورد پذیرش و شناسایی قرار نخواهد گرفت، بتواند دستور اجرا را اعلام کند. قانون گذاران برخی از کشورها به اختیار دادگاه در این زمینه تصریح کردهاند. مثلاً، مقنن هلندی به دادرس مأمور صدور دستور اجرا، اختیار داده که با توجه به میزان مناسبت و مصلحت توقیف یا اجرای رأی، به طور خاص و موردی نسبت به موضوع اتخاذ تصمیم نماید.
ج) اثر حکم ابطال