۲-۲۳ تعاریف امیدواری
اسنایدر (۱۹۹۴)، امید را به عنوان حالت انگیزشی مثبتی می دانند که بر اساس مقابل حس موفقیت، عامل فعال (انرژی هدف گرایی) و مسیر (برنامه ریزی رسیدن به هدف) عمل میکند.
چون و نیکولای جوک[۱۴۰] (۱۹۹۸) امید را با هفت مؤلفه مشخص میکنند که در زبان انگلیسی با «C» شروع می شود و شامل کنارآیی و اقدام، شادی، اجرا، ارتباط، خلق و جمع گرایی است. امید، معمولاً به عنوان متغیر محلی در سازگاری، شرایط مبهم و رنج بردن است (به نقل از، هرت و کات کلیف[۱۴۱]، ۲۰۰۲).
اسنایدر و همکاران (۲۰۰۰) امید را که سازه ای بسیار نزدیک به خوش بینی است، به عنوان سازه ای شامل دو مؤلفه ای، مفهوم سازی کردهاست: ۱- توانایی گذرگاه هایی به سوی هدف های مطلوب به رغم موانع موجود؛ ۲- کارگزار انگیزش برای استفاده از این گذرگاه ها، امید در واقع مجموع این دو مؤلفه است. بر اساس این مفهوم سازی، امید هنگامی نیرومند است که هدف های ارزشمندی را در برگیرد و با داشتن موانع چالش انگیز، ولی نه برطرف نشدنی، احتمال دستیابی به آن ها در میان مدت وجود داشته باشد. وقتی که ما برای رسیدن هدف ها اطمینان داریم، امید غیرضروری است، جایی که مطمئن هستیم به هدف نخواهیم رسید، در این صورت نومید میشویم. بر اساس این مفهوم سازی هیجان های مثبت و منفی محصول جنبی تفکر هدفمند امید و ناامیدی هستند.
داودی (۱۳۸۳) بیان میدارد که امید یک حالت روحی و روانی، و برانگیزاننده انسان به کار و فعالیت است. به طور طبیعی، امید موجب انگیزه بشر در کارهای اختیاری و مانع ترس از زیان است. امید انسان را به حرکت وا میدارد تا به هدف خویش برسد. امید که از معرفت و شناخت حاصل می شود، اساس همه تلاش های مفید و پرثمر انسانی است.
بیلی[۱۴۲] و اسنایدر (۲۰۰۷) معتقدند که امید یک حالت انگیزشی مثبت با در نظر گزفتن اهداف روشن برای زندگی است. در امید، از یک سو انگیزۀ خواستن به اراده برای حرکت به سوی اهداف و از طرف دیگر، بررسی راه های مناسب برای حصول اهداف نهفته است. بنابرین، کارکرد امید در زندگی به عنوان یک مکانیزم حمایتی است و باعث رشد و پیشرفت کیفیت زندگی انسان می شود.
۲-۲۴ نظریۀ امید
زیربنای فکری نظریۀ امید[۱۴۳]، به آثار ارائه شده از سوی کاتلین و چان[۱۴۴] (۱۹۹۰) و استوتلند[۱۴۵] (۱۹۶۹) بر میگردد که در آن، امید به عنوان انتظار فرد برای موفقیت در دستیابی به هدف، تعریف شده است (خدابخشی، ۱۳۸۳). از نظر اسنایدر، بنیانگذار نظریۀ امید در روان شناسی، امید عبارت است از: ظرفیت اراک شده برای تولید مسیرهایی به سمت اهداف مطلوب و انگیزۀ ادراک شده برای حرکت در این مسیرها. از این رو، امید یعنی انتظار مثبت برای دستیابی به اهداف و انتظار مثبت، خود دارای ابعاد گذرگاه و عامل است (عامل + گذرگاه= امید) (اسنایدر، ۲۰۰۰). در حقیقت، اسنایدر امید را به عنوان سازه ای شامل دو بعد، مفهوم سازی کردهاست: توانایی طراحی گذرگاه هایی بسوی هدف های مطلوب، به رغم موانع موجود و توانایی ایجاد انگیزه برای شروع و تداوم حرکت در این گذرگاه ها. امید، مجموع این دو بعد است (کار، ۱۳۸۵). همان طور که در این تعریف مشخص می شود، نظریه امید، اساساً یک نظریه شناختی است. به دیگر بیان، امید یک فرایند شناختی در نظر گرفته شده است که دارای تبعات هیجانی است. بنابرین، طبق نظریه اسنایدر، امید یک هیجان انفعالی نیست که تنها در لحظات تاریک زندگی پدیدار شود، بلکه یک فرایند شناختی است که افراد به وسیلۀ آن، فعالانه اهداف خود را دنبال میکنند. از نظر وی، امید فرآیندی است که طی آن فرد: ۱) اهداف خود را تعیین میکند، ۲) سپس راهکارهایی برای رسیدن به آن اهداف میسازد و ۳) انگیزه لازم برای به اجرا درآوردن این راهکارها ایجاد کرده و در طول مسیر حفظ میکند (اسنایدر، ۱۹۹۵).
۲-۲۵ ابعاد امیدواری از منظر نظریه امیدواری اشنایدر
نظریه امید اشنایدر بر سه مؤلفه مرکزی بنیان گذاشته شده است: اهداف، گذرگاه ها و عامل که در ادامه به توضیح تک تک این ابعاد پرداخته می شود.
الف) تفکر هدف[۱۴۶]: اساس نظریۀ امید، بر مبنای اهمیت و ضرورت اهداف بنا شده است. در واقع اهداف، یکی از ابعاد کلیدی نظریۀ امید است که می توانند کوتاه مدت یا بلند مدت باشند و از نظر اهمیت طبقه بندی میشوند. تقریباً تمامی آنچه که یک فرد انجام میدهد، به سمت دستیابی به یک هدف است. هدف، شامل هر چیزی است که خود فرد مایل است به آن دست یابد و آن را انجام دهد یا آن را تجربه و یا ایجاد کند. اهداف، نیروی محرک هر رفتاری هستند و میتوانند در دامنۀ یک حرکت ساده برای بیدار شدن به هنگام شنیدن زنگ ساعت تا تعمیر بخشی از یک هواپیما و گاهی به پیچیدگی کسب یک مدرک دانشگاهی داشته باشند (علاالدینی، ۱۳۸۷). از طرفی در نظریۀ امید، اهداف، منبع اصلی هیجان هستند. هیجان مثبت، ناشی از دستیابی به هدف یا تصور نزدیک شدن به آن است، در حالی که هیجان منفی، ناشی از شکست در دستیابی به هدف یا تصور دور شدن از آن است (اسنایدر، ۲۰۰۲). با توجه به وجود این پیوند بین دستیابی به هدف و عاطفه مثبت، ممکن است چنین به نظر میرسد که بهترین راهکار، تعیین اهداف آسان و قابل دستیابی است، اما افراد دارای امید بالا، معمولاً به دنبال اهدافی هستند که دارای میزانی از عدم قطیعت و یا سطح دشواری متوسط باشند، یعنی اهدافی که اندکی دشوارتر از اهداف دست یافتۀ قبلی باشند (اسنایدر، ۱۹۹۴). اهداف، باید ارزش کافی داشته باشند تا تفکر هوشیار فرد را اشغال کنند. اهداف امیدوارانه، دارای مقداری از عدم قطیعت هستند و اهدافی که احتمال دستیابی به آن ها صددر صد باشد، مستلزم امید نیستند. همچنین اهدافی که احتمال دستیابی به آن ها نیز، صفر باشد مستلزم امید نیستند (اسنایدر، ۲۰۰۰). بنابرین، طبق این نظریه، بهترین اهداف، اهدافی هستند که انگیزه فرد را افزایش دهند و پایدار باشند، یعنی اهدافی که به صورت دقیق و عینی، مشخص میشوند، میزان دشواری متوسط دارند ور درآینده ای نزدیک، به وقوع می پیوندند (علاالدینی، ۱۳۸۷).
ب) تفکرات گذرگاه[۱۴۷] (مسیرهای رسیدن به هدف): تفکر گذرگاه، تواناییهای ادراک شده فرد برای شاسایی و ایجاد مسیرهایی به سمت هدف است. تفکر گذرگاه اغلب قابل مشاهده در گفتار درونی از قبیل «من راهی برای انجام این کار پیدا خواهم کرد» میباشد. اگرچه تفکر گذرگاه خواستار تنها یک گذرگاه قابل استفاده به هدف خواسته شده است، اما افراد دارای سطوح امید بالاتر اغلب قادر به تصور چندین گذرگاه هستند و از تفکر واگرا استفاده میکنند. این راه های متناوب هنگامی که فرد مجبور به مقابله با مانع یا مشکل در رسیدن موفقیتآمیز به اهداف می شود، تعیین کننده هستند (اشنایدر، ۱۹۹۴) از آنجا که برخی از طرحها و نقشهها ممکن است با شکست مواجه شوند، افراد دارای امید بالا، به منظور مقابله با موانع احتمالی، چندین گذرگاه را در نظرمیگیرند (علاالدینی، ۱۳۸۷). لازم به ذکر است که آثار سودمند امید، تنها ناشی از توانایی واقعی در ایجاد گذرگاهها نیست، بلکه ناشی از این ادراک است که چنین گذرگاههایی در صورت لزوم می توانند تولید شوند (اسنایدر، ۱۹۹۴).