در ذیل به بیان مطالب میپردازیم:
۱-۱- مفهوم قاعده فقهی
در این قسمت به بیان معنای لغوی و اصطلاحی قاعده میپردازیم.
۱ـ۱ـ۱ معنای لغوی قاعده
قواعد[۱] در لغت جمع قاعده است پایه و اساس چیزی را گویند[۲]، خواه مادی باشد مانند قواعد، پایه های ساختمان و خواه معنوی مانند قواعد دین که بمعنای ارکان و ستونهای دین است و در آیه ۷ سوره مبارکه بقره به همین معنا آمده است.
۱ـ۱ـ۲ معنای اصطلاحی قاعده
در اصطلاح قاعده عبارت است از گزاره و یا حکمی کلی که منطبق بر جزییات خود باشد که مرحوم تهانوی میگوید: امری است کلی که در هنگام شناسایی احکام جزییات آن بر تمامی جزییات خود منطبق باشد و مرحوم جرجانی میر سید شریف در تعریفات باب قاف چنین گفته: البته علما برای معنای اصل قواعد را به معنایی قانون مسئله ضابطه و مقصد نیز بسیار به کار بردهاند که در کتاب[۳] بیان کردهاست.
۱ـ۱ـ۳ معنای قاعده در فقه
میتوان این واژه را در فقه این گونه تعریف کرد:
«قاعده فقهی فرمولی بسیار کلی است که منشا استنباط احکام محدودتر واقع میشود و اختصاص به یک مورد خاص نداردبلکه مبنای احکام مختلف و متعدد قرار میگیرد»[۴].
برخی دیگر مثل مصطفی زرقاء در کتاب المدخل الفقهی العام،ج۲، ص ۹۴۱، موضوعها قواعد فقهی اصول فقهی کلی است با عبارتهای کوتاه واساسی که شامل میشود احکام تشریعی عام را در حوادثی که در موضوعات آن ها داخل است.
۱ـ۲ ضمان و مسقطات آن
یکی از مواردی که در حقوق اسلامی (فقه) از آن به عنوان مسقط ضمان یاد میشود قاعده احسان است از آنجا که بحث اصلی در این تحقیق مقررات مبتنی بر قاعده احسان است لازم است به بررسی اجمالی ضمان بپردازیم.
۱ـ۲ـ۱ مفهوم ضمان
در ابتدا لازم است به معنای لغوی و اصطلاحی ضمان به صورت مجمل بپردازیم.
۱ـ۲ـ۱ـ۱ معنای لغوی ضمان
ضَمان از (ض م ن) گرفته شده است[۵] و در معانی مختلفی به کار رفته است: قراردادن چیزی در شئی به گونهای که آن را پوشش دهد [۶]، کفالت[۷]، التزام[۸]، حفظ نمودن[۹]، بیمار شدن [۱۰].
اما سایر معانی که در کتب لغت به آن اشاره شده است: در قاموس چنین آمده است: تضمین او از من به معنی آن آن است که من او را مدیون نمودم و او را ملتزم به آن شد[۱۱].
در مصباح المنیر آمده است: هرگاه «ضمنت المال» به صورت ثلاثی گفته شود بدان معنی است که گوینده ضامن مال شده و آن را برگردن گرفته است[۱۲].
در لسان العرب ضمانت به معنی حفظ نمودن و در حرز قراردادن نیز آمده است[۱۳].
طریحی (مجمع البحرین) فقط «کفالت» و «التزام» را ذکر کردهاست[۱۴].
۱ـ۲ـ۱ـ۲ معنای اصطلاحی ضمان
واژه ضمان در معانی مختلفی توسط فقها به کار گرفته شده است.ولیکن هیچ کدام از این معانی از معنای لغوی واژه ضمان دور نیست.
فقها بعضا میگویند ضمان در معنای عام یعنی اشتغال ذمهای که به سببی از اسباب شرعی به وجود آمده باشد[۱۵].
غزالی ضمان را به «وجوب استرداد چیزی یا ادای بدل آن اعم از مثل یا قیمت» تعریف کردهاست[۱۶].
شوکانی ضمان را به عنوان پرداخت تاوان مال تلف شده تعریف میکند[۱۷].
شیخ انصاری در تعریف ضمان میگوید: «بودن چیزی و خسارتش بر عهده شخص ضامن»[۱۸].
برخی نیز میگویند: ضمان «داخل شدن چیزی در ذمه است»[۱۹].
لازم به توضیح است که ضمان در اصطلاح فقه امامیه تنها به معنی وجوب پرداخت خسارت و یا بازگرداندن عین مال به مالک نیست، بلکه به مفهوم حکم وضعی[۲۰] عهده داری و مسئولیت مدنی است که از آثار آن وجوب تکلیفی پرداخت خسارت است (یعنی آن چه به طور غیر مستقیم تعلق میگیرد برعهده گرفتن و مسئولیت است که اثر همین مسئولیت و برعهده گرفتن وجوب پرداخت خسارت است)لذا تعریف ضمان به وجوب پرداخت خسارت و امثال آن صحیح بنظر نمیرسد.
با توجه به استعمال کلمه ضمان در مصادیق و موارد مختلف مثل ضمان در غصب، ضمان در عقد فاسد، ضمان در عقد صحیح، ضمان عقدی، ضمان مبیع در مدت خیار، ضمان عین مستاجره، و موارد دیگر و همچنین با توجه به شیوه های مختلف خارج شدن از عهده ضمان مثل استرداد عین، پرداخت قیمت المثل، پرداخت مثل، بدل و موارد دیگر باید ضمان را به گونهای تفسیر کرد که شامل همه موارد بشئد و جامع و مانع باشد.
البته باید اذعان کرد از آن جایی که ضمان در هیچ موردی جز با حدیث یا احادیثی[۲۱] که واژه ضمان در آن به کار رفته و جز مفهوم لغوی چیز دیگری دیده نشده است و به اثبات نرسیده[۲۲] است و از طرف دیگر تفاوت معنی ضمان از اختلاف در ماهیت مضمون(موضوع کلام، معنی) ناشی میشود که در موارد ضمان، ضمان اتلاف، ضمان عقد، معانی تفاوت مییابد، لذا بحث لفظی در مورد کلمه ضمان چندان ثمر بخش نمیباشد.
اما در زبان فارسی (مسئولیت) به معنای ضمانت و تعهد و مواخذه[۲۳] است و مسئولیت به معنای فاعلی (ضامن) با کلماتی چون گردن گرفتن و عهده دار شدن موظف بودن و ملتزم و پایبند بودن مترادف است و به معنی مفعولی (مضمون عنه، مدیون اصلی) با کلماتی چون به گردن او، برعهده او، و در ضمان او به یک معنا است[۲۴].
بنظر میرسد مسئولیت ترجمه کاملی از کلمه عربی ضمان نیست بلکه مسئولیت به لحاظ ماده و مفهوم پرسش که در آن نهفته است و بیشتر به معنی معادل مواخذه میباشد، از آثار ضمان است چرا که وقتی کسی نسبت به مال یا شخص یا شئی معینی ضامن و متعهد شد ناگزیر است نسبت به آن مورد پرسش قرار گیرد و احیانا مواخذه هم میشود ولی این اثر امری خارج از ماهیت تعهد و التزام میباشد[۲۵].
اینکه در زبان فارسی واژه مسئولیت به جای ضمانت به کار میرود از عرف و فرهنگ اسلامی نشأت گرفته که هر نوع تکلیف و تعهدی سرانجام پرسش و مواخذهای به دنبال دارد.
با توجه به بیان تمام معانی به نظر میرسد تعریف دکتر محمد سراج تعریف مناسبی باشد:[۲۶]
«ان الضمان هو شغل الذمه بحق مالی اوجب الشارع ادائه جبرا لضرر لحق بالغیر فی ماله او بدنه او شعوره سواء نشا هذا الضرر بمخالفته العقد او شرط من شروطه او بهارتکاب فعل و او ترک حرمه الشارع ذاتا او مالا».
ضمان اشتغال ذمه است به حق مالی که واجب کردهاست شارع ادای آن را بخاطر جبران ضرر وارد شده به مال یا بدن یا شعور غیر، خواه این ضرر زدن ناشی از مخالفت عقد یا شروط آن باشد، خواه به خاطر ارتکاب فعل یا ترک حرمت شرعی چه این حرمت ذاتی باشد چه تبعی.
۱ـ۲ـ۲ اقسام ضمان
یکی از امور رایج در شاخههای مختلف علوم تقسیم بندی موضوعات است، نیل به احکام گسترده موضوعات مختلف علوم مختلف علوم با توجه به کثرت و تعدد آن ها با به کارگیری دسته بندی و تقسیمبندی این موضوعات سهولت بیشتری مییابد و مقایسه و توجه به تفاوتهای هر شاخه یا قسمت با موارد دیگر خود باعث پیشرفت و دقت در هر علم میشود.