جدول (۲-۲): تفاوت بین مدیریت اطلاعات و مدیریت دانش ۳۱
جدول (۳-۱): پایایی متغیرهای تحقیق ۷۲
جدول (۴-۱): توزیع فراوانی و درصد پاسخهای نمونه آماری به سؤال جنسیت ۷۵
جدول (۴-۲): توزیع فراوانی و درصد پاسخهای نمونه آماری به سؤال میزان تحصیلات ۷۶
جدول (۴-۳): توزیع فراوانی و درصد پاسخهای نمونه آماری به سؤال سابقه اجرایی ۷۷
جدول (۴-۴): توصیف آماری متغیر مدیریت دانش ۷۸
جدول (۴-۵): توصیف آماری مؤلفههای مربوط به یادگیری سازمانی ۷۸
جدول (۴-۶): توصیف آماری مؤلفههای مربوط به خلاقیت سازمانی ۷۹
جدول (۴-۷): نتایج آزمون کولموگوروف ـ اسمیرنوف برای نرمال بودن متغیرهای تحقیق ۸۰
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
جدول (۴-۸): آزمون فرضیه اول ۸۱
جدول (۴-۹): آزمون فرضیه دوم ۸۲
جدول (۴-۱۰): آزمون فرضیه سوم ۸۳
فهرست نمودارها
عنوان صفحه
نمودار ( ۴-۱): توزیع فراوانی و درصد پاسخهای نمونه آماری به سؤال جنسیت ۷۵
نمودار (۴-۲): توزیع فراوانی و درصد پاسخهای نمونه آماری به سؤال میزان تحصیلات ۷۶
نمودار (۴-۳): توزیع فراوانی و درصد پاسخهای نمونه آماری به سؤال سابقه اجرایی ۷۷
فهرست تصاویر
عنوان صفحه
شکل (۲-۱): فرایند خلق (ایجاد) دانش ۳۵
بررسی تأثیر مدیریت دانش بر یادگیری و خلاقیت سازمانی از دیدگاه مدیران دستگاه های اجرایی استان اردبیل
چکیده
مدیریت دانش یکی از دستاوردهای عصر اطلاعات و دانش است و با توجه به ویژگیهای آن، امروزه سازمانهای با جدیت به دنبال بهرهمندی از نتایج آن هستند. تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر مدیریت دانش بر یادگیری و خلاقیت سازمانی دستگاه های اجرایی استان اردبیل انجام پذیرفته است. جامعه آماری تحقیق حاضر، مدیران دستگاه های اجرایی استان اردبیل بوده که نمونهای به حجم ۱۲۹ نفر به شیوه تصادفی ساده انتخاب گردید. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه بوده و برای تجزیه و تحلیل دادهها از تحلیل همبستگی و ضریب رگرسیون چندگانه استفاده شده است. نتایج حاصل از تحلیل همبستگی و ضریب رگرسیون چندگانه بین متغیرهای تحقیق نشان داد که مدیریت دانش بر یادگیری سازمانی و خلاقیت سازمانی تأثیر معناداری دارد. همچنین یافتههای تحقیق به وضوح نشان داد که یادگیری سازمانی حلقه رابط بین مدیریت دانش و خلاقیت سازمانی بوده و از این طریق موجبات ارتقاء سطح خلاقیت را فراهم می کند.
واژههای کلیدی: مدیریت دانش، یادگیری سازمانی، خلاقیت سازمانی
فصـــل اول
کلیــات تـحقیق
۱ـ ۱) مقدمه
سازمانها اصولاً به منظور نیل به اهدافی ایجاد گردیدهاند که میزان موفقیت در نیل به اهداف سازمانی در ارتباط مستقیم با نحوه عملکرد نیروی انسانی مشغول به کار در سازمانها است. بنابراین ارزشیابی کارکنان و عملکرد آنها در مدیریت منابع انسانی از جایگاه مهمی برخوردار است. امروزه دانش به عنوان دارایی رقابتی کلیدی و ارزشمندی شناخته شده که مبنای رشد پایدار و رمز حفظ مزیت رقابتی ماندگار یک سازمان به شمار میرود. فرایند نوآوری شدیداً به دانش وابسته بوده و مدیریت دانش و سرمایه انسانی باید عنوان یک عامل اساسی در هر نوع تجارتی مدنظر قرار گیرد. مدیریت دانش و نوآوری هر دو میتوانند برای سازمان خلق ارزش کرده و عملکرد سازمانی را بهبود بخشند. شناخت رابطه بین مدیریت دانش و نوآوری و تأثیر آن بر عملکرد سازمانی میتواند تضمین کننده رشد، کارایی و اثر بخشی بالاتر بوده و نهایتاً رشد اقتصادی کشور را به دنبال داشته باشد. یک سازمان با مدیریت دانش از منابع خود به صورت کاراتر استفاده نموده و در نتیجه نوآورتر بوده و عملکرد بهتری خواهد داشت (حکمت، ۱۳۹۲).
افزون بر موارد فوق با توجه به فرایند تولید و تشکیل دانش، مشخص میشود که دانش ابتدا در ذهن افراد تولید و با به اشتراکگذاری آن میتواند به دانش سازمانی تبدیل شود و دانش سازمانی خود منشأیی برای تولید دانش فردی خواهد بود. بنابراین، سرمایههای سازمانی به طور عمده در اذهان افراد نهفته است. این دانش حیاتی و مهم هنگامی در اختیار سازمان قرار میگیرد که کارکنان تمایل به همکاری و اشتراک دانش داشته باشند و علاوه بر آن تمهیدات و سازوکارهای مؤثری نیز توسط سازمان در این رابطه فراهم شده باشد. با تغییر شغل و پست سازمانی، همچنین بازنشستگی برخی از کارکنان، دانش ارزشمندی که حاصل سالها تجربه کاری بوده به سادگی از بین خواهد رفت و سازمان توانایی بهرهگیری از آن را در صورت استفاده نکردن از شیوههای مؤثر اشتراک دانش نخواهد داشت. از دیدگاه «نوناکا و تاکوچی» چنانچه دانش فردی با دیگران به اشتراک گذاشته نشود، تأثیری بر رشد و گسترش دانش موجود در سازمان نخواهد داشت و دانش جدیدی نیز تولید نخواهد شد (آهلاندر و همکاران، ۲۰۰۷)
۱ـ۲) بیان مساله
شناخت رو به رشدی در حوزه تجارت در رابطه با اهمیت دانش به عنوان یک منبع حیاتی برای سازمانها وجود دارد. دراقتصاد جدید، افراد و سازمانها بر نگهداری و ارتقاء سرمایه دانشی خویش جهت ابتکار و خلاقیت تأکید بسیاری دارند. مدیریت دانش اگر چه مفهومی نسبتاً قدیمی است، اما بانزدیک شدن به اواسط دهه ۱۹۸۰ و آشکار شدن اهمیت دانش و تأثیر آن بر حفظ قدرت رقابتی در بازارهای اقتصادی مدیریت دانش اهمیت ویژهای یافت. در این دهه بود که نظامهای مبتنی بر هوش مصنوعی و نظامهای هوشمند برای مدیرت دانش بکار گرفته شد و مفاهیمی چون «فراهم آوردن[۱]»،«مهندسی مجدد[۲]»، «نظامهای دانشمدار[۳]» و مانند آنها رواج پیدا کرد (لطفیان و امیری، ۱۳۹۱). از طرفی یکی از ویژگیهای بارز سازمانهای پیشرو اعم از دولتی یا خصوصی، عملکرد خلاق به منظور دستیابی به بینش و قضاوت صحیح نسبت به کارایی و اثربخشی برنامهها، فرآیندها و افراد آنهاست. با این وجود، سازمانهای متعالی در گردآوری و تحلیل اطلاعات مربوط به عملکرد متوقف نمیمانند، بلکه با بهره گرفتن از مدیریت خلاقیت سازمانی، بهسازی را هدایت کرده و استراتژیها را به طور موفقیتآمیزی به اقدامهایی مشخص تبدیل و ترجمه میکنند (پرویزراد، ۱۳۸۸). امروزه سازمانها دریافتهاند که هیچ چیز به اندازه دانش و دانایی نمیتواند آنها را در دنیای رقابتی مطلوب قرار دهد. لذا بیش از هر چیز کارکنان سازمان به عنوان صاحبان دانایی و مهمترین سرمایه سازمان مورد توجه قرار گرفتهاند و مدیریت دانایی به عنوان ابزاری که میتواند دانایی موجود را گردآوری و نظم و پویایی بخشیده و در کل سازمان اشاعه دهد، اهمیت یافته است. اما تجربه بسیاری از شرکتها در مورد یادگیری سازمانی به شکست انجامیده است و این به آن جهت است که به یادگیری سازمانی به عنوان یک امر موقت زودگذر نگریسته شده است که این نوع تفکر در تمامی سطوح سازمانی رسوخ یافته و منجر به شکست برنامههای یادگیری سازمانی و مدیریت دانش در سازمانها گردیده است (حبیبی، ۱۳۹۲). در حالی که امروزه ضرورت توجه به یادگیری سازمانی به عنوان ابزاری استراتژیک جهت پیشبرد منابع سازمان و موقعیت در عرصه رقابت مطرح است. این امر بیانگر این است که بدون توجه به اصل یادگیری سازمانی و شناخت سازمان نسبت به آن نمیتوان از آن در سازمان بهره گرفت. لذا باید توجه داشت که یادگیری سازمانی یک امر پایانناپذیر است که همواره سازمان را در تغییرات یاری میکند و نیازمند پشتیبانی و توجه دائمی است (صیف و کرمی، ۱۳۸۶).
در حالت کلی میتون چنین اذعان نمود که با بررسی و تحلیل دانایی و اهمیت ویژگیهای آن در حیطه عملکرد سازمانها میتوان دریافت که برخورداری از دانایی و اطلاعات روزآمد برای ادامه حیات سازمانها به یک ضرورت انکارناپذیر تبدیل شده است که به صورت انفعالی بر تمامی ابعاد و سطوح سازمانی تأثیر میگذارد. به خصوص اگر روند تغییر و تحولات دانایی در جامعه به دقت مورد ارزیابی واقع شود (ورا و ماری، ۲۰۱۲). این نتیجه هم حاصل میشود که جامعه فراصنعتی امروز، جامعهای اطلاعاتی است که در آن به تدریج فناوریهای نیروافزا جای خود را به فناوریهای دانشافزا میدهندو در محیط پویا و پیچیده امروزی برای سازمانها ضروری است که به طور مداوم دانایی جدید را به شکل ایجاد، اعتباربخشی و کاربرد در محصولات و خدمات خود به کار گیرند. بنابراین، مدیریت سازمانها باید با تکیه بر خلاقیت و دانایی برتر اتخاذ تصمیمات معقولتر در موضوعهای مهم و بهبود عملکردهای مبتنی بر خلاقیت و دانایی را پیدا کنند تا بدین وسیله دانش سازمانی بصورت منسجم و یکپارچه در تمامی سطوح سازمان مدیریت گردد (ممیشی، ۱۳۹۲). از این رو، مدیریت دانش مقولهای مهم محســوب میشود که در سازمانها به دنبال آن است تا نحوه چگونگی تبدیل اطلاعات و دانستههای فردی و سازمانی را به دانایی و مهارتهای فردی و گروهی تبیین و روشن سازد. از این رو، ایجاد محیطی برای اشتراک، انتقال و تقابل دانایی در میان اعضای سازمان از اهداف اولیهای است که بدین منظور ضروری به نظر میرسد، چرا که مدیریت دانایی میتواند گسترهای از ویژگیهای عملکرد سازمانی را با قادر ساختن شرکت به عملکرد هوشمندانهتر بهبود بخشد (دیبایت، ۱۳۸۷). لذا با توجه به ضرورتهای اشاره شده در بالا، تحقیق حاضر به دنبال یافتن پاسخ مناسبی به این سؤال است که آیا مدیریت دانش بر یادگیری و خلاقیت سازمانی از دیدگاه مدیران دستگاه های اجرایی استان اردبیل تأثیر معناداری دارد؟
۱ ـ ۳) اهمیت و ضرورت تحقیق
اکثر مؤلفان، مدیریت دانش را فرایندی تعریف کردهاند که اطلاعات ارزشمند را پیدا و آن را به دانش لازم و ضروری برای تصمیمگیری و عمل تبدیل میکند. لاتی و بیرلین (۲۰۰۰) مطرح میکنند که تنها مزیت رقابتی ماندگار برای هر شرکت ارزشی است که آن شرکت برای مشتریانش ایجاد میکند. منشأ این ارزش ایجاد و انتقال اطلاعات مهم از کارکنانی است که با مشتریان در ارتباط مستقیم هستند به کارکنانی که توانایی خلق اطلاعات جدید و مهم را دارند و مجدداً از این کارکنان به کارکنان گروه اول برای عمل است. غالباً اطلاعات جدید مستلزم خلاقیت است و از این رو مدیریت خلاقیت برای اکثر شرکتها از اهمیت زیادی برخوردار است. خلاقیت یک فرایند در حال تکوین است که در آن سازمانها مشکلات را ایجاد و تعریف میکنند و آنگاه دانش جدیدی برای حل آنها میآفـرینند. تـولید و تـرکیب پـیوسته دانش جمعی سـازمانی تـوانایی خاصی را بـه یـک شـرکت مـیدهد تـا بـتواند در بـازار بـهتر از دیگران عمل کند (ون بویرن، ۲۰۰۴). دانش به یک عامل حیاتی تعیینکننـــده برای رقابتپذیری در بخش دولتی تبـــدیل شده است که دستگاه های اجرایی مورد مطالعه در این تحقیق با مدیریت دانش کارکنان خود در سطوح سازمانی، رقابتپذیری خود را در محیط آشوبناک فعلی بهبود میدهد. از طرفی خدماترسانی و سیاستگذاری در راستای چشمانداز کشور دو فعالیت اصلی سازمانهای دولتی هستند. در یک اقتصاد دانـــشمحور، دستگاه های اجرایی به شدت در هر دو زمینه با رقــابت ملی مواجه شدهاند. در دستگاه های اجرایی دولتی، سرمایــــهها آنقدر که در بخش خصوصی دارای اهمیت هستند، مهم شمرده نمیشوند، بلکه این دانش است که به عنوان مهمترین فاکتور رقابتی شناخته میشود. دانش مهمترین فاکتور رقابت و منبع اصلی و مرکزی دستگاه های اجرایی است. کارکرد اثربخش دستگاه های اجرایی در گرو انتشار دقیق و مؤثر دانش و سمتدهی صحیح یادگیری سازمانی به سوی اهداف و عملکرد اصلی سازمانی است. بازنشسته شدن کارمندان دستگاه های اجرایی و همچنین انتقال آنها بین بخشهای مختلف، چالش جدیدی برای ابقای دانش و حفظ حافظه سازمانی و متعاقب آن آموزش کارکنان جدید ایجاد میکند. به مرور زمان کارمندان فعلی دستگاه های اجرایی تا چند سال آینده بازنشسته خواهند شد. این به عنوان یک مشکل اصلی پیش روی بسیاری از دستگاه های اجرایی کشور از جمله دستگاه های اجرایی مورد مطالعه در این تحقیق است که در این بینآنها نیازمند این هستند که با ابتکار عمل، دانش کارکنان ارشد را حفظ، و زمینه انتقال دانش و یادگیری آنها را به سایر کارکنان فراهم نمایند. زیرا در غیراین صورت خلأ دانش در سطوح افراد رخ داده و هزینههای آموزش و بهسازی نیروی انسانی را برای دستگاه های اجرایی تحمیل خواهد نمود.
بنابراین، کسب دانش از کارکنان ارشد و سپس انتقال آن به سایر کارکنان و همچنین روزآمد کردن آموختهها (یادگیری سازمانی) طی زمان امری بسیار حیاتی برای دستگاه های اجراییاست. علاوه بر موارد فوق افزایش روزافزون شهروندان دانشمدار، دستگاه های اجرایی را مجبور میکند تا در رأس دانشهای ایجاد شده و به روز قرار گیرد. مدیریت دانش بیان میکند که مهمترین منابع ارزشمند دستگاه های اجرایی، دانش کارکنان آن است. این تأکید و تمرکز با توجه به شتاب روزافزون تغییرات در سازمان و در کل جامعه انجام میگیرد. در حالت کلی مدیریت دانش بیان میکند که امروزه تقریباً تمامی امور مستلزم انجام کار دانشمحور هستند و لذا تمامی کارکنان باید به نوعی به کارکنان دانشمحور تبدیل شوند. این بدین معناست که خلق، تسهیم و استفاده از دانش یکی از مهمترین فعالیتهای هر فرد در هر سازمان در راستای بهبود عملکرد دستگاه های اجرایی مورد مطالعه است.
۱ـ ۴) چارچوب نظری تحقیق
مدیریت دانش، توانایی یک سازمان در استفاده از سرمایه معنوی (تجربه و دانش فردی نزد هر فرد) و دانش دسته جمعی به منظور دستیابی به اهداف خود از طریق فرایندی شامل تولید دانش، تسهیم دانش و استفاده از آن به کمک فناوری. اصول مدیریت دانش شامل توسعه، اجرا و نگهداری زیرساختهای فنی و سازمانی به عنوان بستر و الزام انتشار دانش و انتخاب فناوریهای خاص است. در هر سازمان، دانش از تمام منابع موجود از قبیل پرسنل، سیستمها، بانکهای اطلاعاتی، مستندات روی میزها و پروندههای بایگانی جمع آوری میشود. تمام دانش جمع آوری شده در ساختارهای مناسبی دستهبندی میشوند. این دانش به سرعت و به راه های مختلف بین آنهایی که در سازمان به آن نیاز دارند قابل توزیع است. دانش مناسب و صحیح نزد افراد یا سیستم مناسب و در زمان مناسب قرار میگیرد. پس مدیریت دانش فرایندی است که به سازمانها یاری میکند اطلاعات مهم را بیابند، گزینش و سازماندهی و منتشر کنند و تخصصی است که برای فعالیتهایی چون درک مشکلات، آموختن پویا و تصمیمگیری ضروری است. مدیریت دانش این امکان را به سـازمان میدهد که دانایی جدید را به شکل ایجاد، اعتبار و بخش کاربرد به خدمت بگیرند و بدین ترتیب گسترهای از ویژگیهای سازمانی را با قادر ساختن شرکت به عملکرد هوشمندانهتر بهبود بخشد. از سویی تمامی رویکردهای مدیریتی در اجرا اهدافی را به دنبال دارند که معمولاً اساسیترین هدف رسیدن به نتــایج دلخواه بر اسـاس برنامهریزیهای قبلی برنامهریزان در سازمان است. عواملی چون تغییر سریع، کسری بودجه، کوچک شدن و ساختاردهی مجدد و فشارهای اجتماعی برای پاسخگویی بیشتر سازمانها نسبت به عملکردشان، موجب تأکید بیشتر بر مدیریت عملکرد شده است. عملکرد سازمانی عبارت است از مجموعهای از اقدامات به هم پیوستهای از سیاستها و رویهها و اقداماتی که روی دستیابی اهداف از طریق تمرکز روی عملکرد ابعاد سازمانی تأکید دارد. به بیان بهتر فرایندی است مبتنی بر یک سری فعالیتها و به نحوی بنا شده است که باید از طریق تضمین بهبود مستمر عملکرد افراد و گروه ها در جهت اهداف راهبردی و اثربخشی سازمانی طراحی شود. واژه «یادگیری سازمانی» اغلب با واژه «سازمان یادگیرنده» به جای هم به کار میروند. تسانگ (۱۹۹۷) تفاوت آنها را بدین صورت بیان میکند: یادگیری سازمانی مفهومی است که برای انواع مشخصی از فعالیتها که درون سازمان اتفاق میافتد، به کار میرود؛ در حالی که سازمان یادگیرنده به نوع خاصی از سازمان اشاره دارد که یادگیری سازمانی را درون خود دارد. با این حال رابطه سادهای بین این دو وجود دارد، یک سازمان یادگیرنده سازمانی است که در یادگیری بخوبی عمل میکند.تفاوت مهمتر، تفاوت بین این دو واژه در ارتباط با کسانی است که از آنها استفاده میکنند. بطور خلاصه فرایند یادگیری سازمانی شامل تولید دانش جدید، مهارتها و رفتارها میشود و به وسیله تسهیم میان کارکردی و یادگیری همکارانه، تقویت میشود. نتایج این دو اصل، خلق فرهنگ یادگیری و فرهنگ مشترک در میان همه کارکنان است. به اعتقاد آگریس هدف اولیه هر برنامه مدیریت دانش در سازمانها نظاممندسازی یادگیری سازمانی و حمایت از کسب اهداف راهبردهای تجاری و بهبود خلاقیت سازمانی است. به عبارت دیگر، نقطه شروع برای بهبود مستمر عملکرد سازمانی، فهم دانش و یادگیری موجود سازمانی و ارتقاء سطح خلاقیت سازمانی است. بکارگیری مدیریت دانش در سازمان به افزایش یادگیری و جامعیتبخشی به آن و ارتقاء سطح آگاهیهای کارکنان و نیز غنیتر شدن محتوای مشاغل کمک زیادی کرده و در نهایت دانش کارکنان سازمان موجب تسلط حرفهای آنها بر فعالیتهای سازمانی شده و اگر این جمله معروف «دانش، توانایی است» را بپذیریم، آنگاه میتوانیم ادعا کنیم در سازمانهایی که مدیریت دانش در آنها بکار گرفته میشود، کارکنان از قدرت، مهارت و توانایی خلاقیت بیشتری برخوردارند. از طرفی بکارگیری مدیریت دانش علاوه بر اینکه روی محیط کار تأثیر میگذارد، موجب به وجود آمدن مزیت رقابتی برای سازمان شده و موجبات توسعه و بهینهسازی عملیات داخلی سازمانها و کاهش هزینههای داخلی و تسریع در انجام کارها و در نهایت منجر به بهبود عملکرد سازمانی را فراهم می کند.
۱ ـ ۵) مدل تحقیق
برمبنای مطالعه پیشینه تحقیقات انجام شده و چارچوب نظری تحقیق، ضمن تبیین اهمیت و مؤلفههای مدیریت دانش، یادگیری سازمانی و خلاقیت سازمانی مدل مفهومی تحقیق حاضر مطابق شکل زیر تدوین گردیده که مؤلفههای فوق از تحقیق صورت گرفته توسط لیائو و وو (۲۰۱۳) استخراج شده است.
مدیریت دانش
خلق دانش
ذخیره دانش
اشتراک دانش
بکارگیری دانش
یادگیری سازمانی