جونز (۱۹۹۲) [۶۰]پژوهشی تحت عنوان ” طلاق، والدین، تعارض خانوادگی و شبکه روابط دوستانه” انجام داد . نتایج این مطالعه آشکار ساخت که تعارضات خانوادگی بدون توجه به اندازه و حجم شبکه روابط و کیفیت مؤثر روابط دوستانه و تجربه تنهایی را افزایش داد.
طبق گزارش مؤسسه ملی بهداشت روان در مورد پیشگیری ها، کشمکش ها و تعارض های زناشویی مخرب از جمله عوامل خطر ساز اصلی برای بروز بسیاری از اشکال اختلال و آسیب روانی ، به ویژه افسردگی در بزرگسالان و اختلال سلوک در کودکان است(کوی و همکاران، ۱۹۹۳ .به نقل از کیسر[۶۱] و همکاران۱۹۹۸).
مذهب راهنمایی های کلی در اختیار بشر قرار میدهد که اگر انسان ها بدان ها عمل نمایند منجر به استحکام پیوند زناشویی میگردد . این راهنمایی ها شامل قوانینی د ر مورد رابطه ی جنسی ، نقش های جنسیتی ، از خود گذشتگی و حل تعارضات در روابط زناشویی میباشند(ماهونی[۶۲]، ۲۰۰۳).
یکی از دلایلی که نشان میدهد مذهب میتواند دیدگاه فکری زوجین را تحت تاثیر قرار دهد این است که احتمال اینکه افراد مذهبی تر ازدواج خود را دارای کیفیتی معنوی ببینند بیشتر است ، میباشد مطالعه بر روی ۹۷ زوج که نماینده ی تنوع مذهبی زوج های امریکایی بودند ، نشان داد که آن ها مفهوم تقدس را در مورد ازدواج خود به کار میبرند . بدین معنی که غالبا چنین تصور میکردند که ازدواج آن ها محتوایی معنوی دارد(ماهونی، ۲۰۰۵).
گلاسر[۶۳] و گلاسر در اثر خود(۲۰۰۲)، با عنوان به هم رسیدن و با هم ماندن به تفصیل رابطه ی زناشویی را بر اساس نظریه انتخاب تشریح میکنند.در بحث نیاز های اساسی و رابطه ی آن را با ازدواج ، گلاسر رابطه ی زناشویی را مانند دیگر روابط در نظر میگیرد ولی در ازدواج ، علاوه بر ویژگی های دیگر روابط، تعهد نسبت به رابطه ی زناشویی را بیشتر دخیل میداند به نظر وی همین تعهد طرفین را به استفاده از کنترل بیرونی می کشاند (گلاسر و گلاسر،۲۰۰۲).
چندین مطالعه (روس[۶۴]، وستفیلد[۶۵] ،انسلی[۶۶]، ۲۰۰۰)نشان دادند که مورد توجه قرار دادن باور های مذهبی در طی مراحل درمان میتواند در بهبود روابط زن وشوهر مفید باشد. بدین صورت که هر گاه تعارض خانوادگی بر سر موضوعی خاص ، شکل میگیرد، مذهب میتواند از طریق مفاهیم معنوی .و ارزش های مذهبی مشترک ، اختلاف نظر بین افراد را تعدیل کند. تأکید دین بر مفاهیمی مانند تقدس ازدواج میتواند مسیر حل تعارضات زناشویی را هموار سازد(به نقل از لطف آبادی، ۱۳۸۴).
ماهونی و همکاران (۱۹۹۹) معتقدند که درمانگران میتوانند نقش باور های مذهبی و بعد متعالی رابطه ی زناشویی را طی فرایند حل اختلافات زناشویی مورد توجه قرار دهند و از سویی دیگر با بهره گرفتن از روش های مداخله ای مذهبی می توان به حل تعارضات زناشویی کمک نمود.
مسائل اقتصادی که نماینده ی نیاز به بقا میباشد با مشکلات رابطه ی زناشویی ارتباط تنگاتنگی دارد.اگر نیاز به بقا در دونفر در سطح متفاوتی باشند. یکی مقتصد و یکی ولخرج ، بسته به اهمیت اقتصاد برای طرفین می توان انتظار سطحی از تعارض را داشت(گلاسر و گلاسر ،۲۰۰۲)
در مطالعه ای تحت عنوان بررسی رابطه معنویت با کار و نقش های خانوادگی و رضایت از زندگی روی ۹۹ نفر انجام شد نتایج نشان داد که بهزیستی و رضایت زناشویی به طور معناداری با رضایت از زندگی رابطه دارد و شرکت کنندگان گزارش دادند که معنویت بر کار ، ازدواج، فرزند پروری و رضایت از زندگی شان مؤثر است(کیزاک[۶۷]،۲۰۰۶، به نقل از احمدی ۱۳۹۱).
.ویلیامز و لاور (۲۰۰۳) عنوان کردهاند زوج هایی که تجانس مذهبی داشته اند سطح بالاتری از رضایت زناشویی را گزارش کردند.
نتایج پژوهش برتونی [۶۸]، بودنمن[۶۹] (۲۰۱۰) نشان داد که در مقایسه با زوج های ناخشنود ، زوج های خشنود ابعاد مثبت بیشتر و منفی کمتری دارند و سبک های تعارض مناسب (بیشتر مصالحه میکنند و کمتر خشونت ، کناره گیری و توهین )داشته و به علاوه روابط بهتر با خانواده اصلی شان را داشتند ضمنا در ابعاد عشق تغریبا عشق کامل را داشته و از بودن کنار همسر احساس لذت میکردند.
محققان با این فرض که در موضوعات مربوط به عبادت، چندین عامل مرتبط با زوج درمانی وجود دارد مطالعه ای روی ۲۳۰ زوج که مدت ۷سال از ازدواجشان گذشته بود و دارای عقاید مذهبی بودند، انجام دادند. این عوامل عبارت بودند از کاهش منفی بینی، اهانت، خشونت در طی تعارض، کاهش واکنش پذیری هیجانی، افزایش مسئولیت پذیری به منظور مصالحه و حل مسئله، که فرضیه آن ها تأیید شد(باتلر[۷۰]، ۲۰۰۰، به نقل از احمدی ۱۳۹۱).
هیتون و پرات (۲۰۰۴) به این نتیجه رسیدند که همبستگی مثبت و معناداری بین میزان عمل به باور های دینی و میزان صمیمیت ، توافق، صادق بودن، محبت و پایبندی به تعهدات وجود دارد. به این معنا که هر چه میزان عمل به باور های دینی در زوج ها بالاتر باشد آن ها احساس رضایت بیشتری را تجربه میکنند.
هندرسون[۷۱] –کینگ[۷۲] ووروف[۷۳]،(۲۰۰۳) به این نتیجه رسیدند که رضایت از رابطه ی جنسی نقش مهمی در رضایت زناشویی و رابطه زوج ها دارد و نارضایتی در رابطه جنسی در سال های اول ازدواج به اختلاف بین زوج ها و احتمالا جدایی در سال های بعد منجر می شود.
ب: تحقیقات داخلی
در پژوهش براتی (۱۳۷۵) تحت عنوان بررسی تعارضات زناشویی متقابل زن و شوهر هفت مؤلفه کاهش همکاری کاهش رابطه جنسی ، افزایش واکنش های هیجانی ، افزایش جلب حمایت فرزندان ، افزایش رابطه ی فردی با خویشاوندان خود، کاهش همکاری با خویشاوندان همسر و دوستان، جدا کردن امور مالی از یکدیگر مورد بررسی قرار گرفت نتایج مطالعه نشان داد که هفت مقیاس فوق با تعارضات زناشویی رابطه مثبت دارد.
عامری و همکاران (۱۳۸۲) در پژوهش خود در خصوص اختلاف های زناشویی به این نتیجه رسیدند که در مجموع در بین زوج های مراجعه کننده، هفت نوع اصلی اختلافات وجود دارد که شامل مشکلات ارتباطی ، تفاوت های شخصیتی، بی وفایی، مشکلات خانواده مرکب، تعارضات مالی، بدرفتاریو سوء ظن میباشد.
اثر بخشی دینداری در رضایت زناشویی در تحقیقات احمدی، فتحی، آشتیانی و عرب نیا (۱۳۸۵) و حیدری(۱۳۸۷) تأیید شده است
نتایج پژوهشی در زمینه تاثیر جنسیت بر گرایش های مذهبی نشان داد که زنان بیش از مردان به مذهب گرایش دارند(نصیرزاده،رسول زاده، ۱۳۸۸).
پژوهش ها نشان می دهدکه ایمان مذهبی در ارتباط مستقیم با بهداشت و سلامت روان قرار داشته و مکانیسم سازگاری افراد را افزایش داده و بهبودی ناراحتی های ناشی از رویداد های ناگوار و ناگهانی را تسریع میکند(فصیح،۱۳۸۱).
رحمت الهی (۱۳۸۵) در پژوهشی که در زمینه آسیب شناسی زندگی زناشویی انجام داد به این نتیجه رسید که شش حیطه زیر ، از مهمترین عوامل آسیب رسان به زندگی زناشویی محسوب میشوند. این حیطه ها عبارتند از مشکلات رفتاری با همسر/مشکلات عاطفی/تفاوت در ویژگی های شخصیتی زوج ها/مشکلات مربوط به اوات فراغت/ مشکلات ارتباطی / الگو های ارتباطی.
بر اساس یافته های پژوهش خدایاری فرد و همکاران (۱۳۸۵) بین نگرش مذهبی و رضایت زناشویی رابطه ی مثبت و معنادار وجود دارد و خانواده درمانگر ها میتوانند نقش باور های مذهبی را هم در بروز و هم در در حل اختلافات زناشویی به عنوان عاملی مهم در نظر بگیرند. نتایج این پژوهش با یافته های مارگارت [۷۴]و همکاران (۱۹۹۰)، کال و هیتون[۷۵](۱۹۹۷)، سولیوان[۷۶](۲۰۰۱)، هانلر و گنچوز(۲۰۰۵) و اورتینگال[۷۷] و ونستیوگن[۷۸](۲۰۰۶) همسویی دارد.