بهطورکلی هر انسان رفتار خود را بهتناسب عقاید خویش انجام میدهد و هیچکس بدون عقیده کار نمیکند. به عبارتی عمل هر انسان فرع بر عقیده اوست. لیکن عقیده هر کس نسبت به مسائل مختلف جهان متفرع بر علم و شناخت او نسبت به آن مسائل است(محسنیان راد،۱۳۷۵: ۲۸).
رابطه فوق به صورت زیر نمایش داده میشود (جوادی عاملی،۱۳۷۲):
باورها(عقاید)
رفتارها(اقدامات)
نگرشها(تمایل به)
بنابرین لازم است در سازمان ابتدا جنبههای عقیدتی و باورهای کارکنان تقویت شود. سپس نگرشها و اخلاقیات موردتوجه قرار بگیرد. درنهایت رفتار کارکنان با آموزشهای کاربردی اصلاح شود و زمینه رشد معنویت فراهم گردد.
– تعلیم معنویات توسط عناصر فرهنگی: امروز روحانیون ازجمله هنجار فرستان جامعه به شمار میروند. نقش روحانیت در حفظ ارزشهای فرهنگی و سازمانی، نقشی بیبدیل و تاثیر گذار است. مقام معظم رهبری در این خصوص میفرماید:
“برادران عزیز روحانی … این مسئولیت عظیم را بر دوش دارند که مضاف بر عقاید و احکام، معنویات اسلام را تعلیم بدهند و اخلاق را متذکر شوند… معارفشان را بالا ببرند و قدرت تحلیل سیاسی بدهند”(محسنی،۱۳۷۹: ۲۲).
– جوشش معنویت از مسئولین: انسانها تحت تاثیر محیط اجتماعی و همنوعان خویش قرار دارند شخص ، محیط، و رفتار شخص بر هم تاثیر و تاثر متقابل دارند و هیچکدام از این سه جزء را نمیتوان جدا از اجزای دیگر به عنوان تعیینکننده رفتار انسان بهحساب آورد. در نظریه یادگیری اجتماعی ، گفتهشده است که یادگیرنده از طریق مشاهده رفتار دیگران به یادگیری میپردازد. به طور خلاصه، در یادگیری از راه مشاهده چهار مرحله یا چهار فرایند وجود دارد: ۱٫ توجه، که در آن یادگیرنده یا مشاهدهکننده به الگو یا سرمشق که معمولا یک انسان زنده در حال انجام عمل است توجه می کند. ۲٫ به یادسپاری، که در آن یادگیرنده رفتار مورد مشاهده را به طور شناختی بازنمایی میکند، یعنی آن را به حافظه میسپارد. ۳٫ بازآفرینی حرکتی، یعنی اینکه اگر یادگیرنده تواناییهای لازم را داشته باشد رفتار مورد مشاهده را تولید و اصلاح میکند. ۴٫ انگیزش، یعنی در شرایط مناسب انگیزشی و تشویقی یادگیرنده رفتاری را که مشاهده کردهاست به عملکرد تبدیل میکند(سیف،۱۳۷۹: ۲۸۱و۲۸۵).
مطابق نظریه یادگیری اجتماعی بندورا، هرچه کارکنان بیشتر در معرض مشاهده، تقلید و الگو گیری از رفتارها و افرادی باشند که ازنظر معنویت در سطح بالاتری قرار دارند، حالات معنوی در بین آن ها بیشتر ظهور پیدا میکند. به عبارت دیگر تعامل با افراد معنوی در رشد معنویت افراد مؤثر است. مقام معظم رهبری در این خصوص میفرماید:
“شما مسئولین میتوانید این توجه به معنویت را مثل آبشاری… در مجموعه خودتان بریزید . از شما باید سرریز بشود. اگر خداینکرده شما نجوشید، دوروبر شما فیض نخواهد گرفت، این را بدانید. باید از قله بجوشد و پایین بیاید… باید در محیط کار خودتان، از این موقعیت استفاده کنید. از شما باید معنویت بجوشد تا از شما سرریز و لبریز شود و به دیگران بریزد“(خامنهای،۱۳۷۶).
– الگو گیری از سیره ائمه معصومین(ع): ائمه معصومین (ع) انسانهای کاملی هستند که منش و رفتار آن ها، الگوی تمام نمایی برای عموم مسلمانان و خصوصاً اندیشمندان آنهاست. قرآن کریم درباره رسول خدا میفرماید:
“قطعا برای شما در( اقتدار به) رسول خدا سرمشقی نیکوست برای آنکس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد میکند“.
در این زمینه لازم است احادیث ائمه و معصومین (ع) به صورت شکیل در معرض دید کارکنان قرار گیرد و شخصیت و سیره عملی آن ها آموزش داده شود.
– توجه به نیازهای کارکنان: ازجمله عوامل مؤثر بر معنویت انسان، توجه به نیازها، خصوصاً نیازهای معنوی است. شهید مطهری معتقد است که اگر نیازها و میلها و انگیزه های انسان بهخوبی و درستی شناخته و ارضا شوند، سلامت و تعالی و کمال را در پی دارد. او در ابتدا نیازهای انسانی را به دو گروه اولی و ثانوی تقسیمبندی میکند:
نیازمندیها بر دو گونه است نیازمندیهای اولی و نیازمندیهای ثانوی، نیازمندیهای اولی از عمق ساختمان جسمی و روحی بشر و از طبیعت زندگی سرچشمه میگیرد. تا انسان، انسان است و تا زندگی وی، زندگی اجتماعی است، آن نوع نیازمندیها هست. این نیازمندیها یا جسمی است یا روحی است یا اجتماعی. نیازمندیهای جسمی از قبیل خوراک، پوشاک، مسکن، همسر و غیره. نیازمندیهای روحی از قبیل علم، زیبایی، نیکی، پرستش، احترام و تربیت. نیازمندیهای اجتماعی از قبیل معاشرت، مبادله، تعاون، عدالت، آزادی و مساوات
ایشان در مورد نیازهای دسته دوم یا ثانوی نیز که از نیازهای اولی پدید میآیند مینویسد:
نیازمندی به انواع آلات و وسایل زندگی که در عصر و زمانی با عصر و زمان دیگر فرق میکند، از این نوع است. ایشان سپس به نقش نیازهای اولی و ثانوی اشاره میکند:
نیازمندیهای اولی، محرک بشر به سوی توسعه و کمال زندگی است. اما نیازمندیهای ثانوی ناشی از توسعه و کمال زندگی است و درعینحال محرک به سوی توسعه بیشتر و کمال بالاتر(مجموعه آثار، جلد سوم: ۱۸۳و۱۸۴).
مزلو در نظریه روانشناختیاش، نیازهای انسان را به نیازهای پایه و نیازهای برتر تقسیم میکند؛ نیازهای پایه به بقای جسمانی ما مربوط میشوند و شامل نیاز ما به غذا، سرپناه، امنیت و روابط اجتماعی هستند. نیازهای برتر به “ارزشهای وجود” مربوط میشوند که شامل نیاز ما به حقیقت، زیبایی، خیر و عشق است. با محروم شدن از این ارزشهای متعالی به دام همان چیزی خواهیم افتاد که مزلو آن را “فرا آسیب” مینامد، یعنی آسیبی که پیامد مستقیم محرومیت در ساحت روحانی- معنوی است. بهترین درمان برای این عارضه ارتباط نوبه نو با قلمرو وجود است که تجارب اوج مسیر عالیای است که بدان منتهی میشود. مزلو اذعان داشت که ما نمیتوانیم به خواست خودمان تجارب اوج داشته باشیم، باوجوداین معتقد بود که آموختن آنچه او”معرفت وجود”(فهم هستی) مینامید امکانپذیر است. معرفت وجود یعنی استعداد گشودن قلب به روی قداست تجارب روزانه یا ظرفیت نگریستن به همسر، فرزندان، دوستان و زندگی روزمره در پرتو جنبه سرمدی عالم(دیوید،۱۳۸۵: به نقل از سلیمانی و احمدی،۱۳۹۰).
از دیدگاه شهید مطهری هراندازه جامعه متکاملتر گردد نیازهای معنوی ارزش و تقدم بیشتری مییابند و به صورت هدف انسانی درمیآیند و نیازهای مادی را تحتالشعاع قرار داده و در حد وسیله تنزل میدهند(مجموعه آثار، جلد دوم: ۳۹۶).