مظاهری و همکاران (۱۳۸۰ ) شیوه های حل مسئله و سازگاری زناشویی را بر زوجها ی نابارور و بارور مطالعه کرد. یافته های او نشان داد که سازگاری زناشویی و شیوه های حل مسئله در زوجین نابارور با زوجه های بارور متفاوت نیست. مقایسه زوجین با یکدیگر نشان داد که زنان نابارور کنترل درونی کمتری نسبت به توانایی خود در حل مشکلات نشان میدهند. طبقه بندی زوجها از نظر سازگاری به دو گروه سازگار و تنیده، نشان دادکه شیوه های حل مسئله درزوجین ناسازگار منفی تر است. در هر دو نشان داده شده که مهارت حل مسئله را به بین فردی و عاطفی و صمیمانه به ویژه در روابط زناشویی نمود زیاد پیدا میکند. همچنین با تحقیقات جانسون و همکاران ۱۹۹۴ در مورد برنامه ی مختلف پربارسازی رابطه زناشویی، بر گسترش مهارتهای ارتباطی تأکید دارند همدلی و اظهار صریح و روشن و احساسات در تحقیق جکسن ۱۹۷۸ وجود رابطه مثبت و در بین همسرانی که از زندگی زناشویشان رضایت داشته مطابقت دارد. تحقیق احمدی و همکاران ۱۳۸۵ مقایسه اثر بخش دوروش مداخله ای تغییر شیوه زندگی و حل مشکل خانوادگی را در روش ناسازگاری زناشویی مطالعه کرد. نتایج حاصل از پژوهش نتایج نشان داد که به کارگیری هر دو روش مداخله ای برای کاهش ناسازگاری زناشویی مؤثر بود. همچنین روش مداخله ای حل مشکل خانوادگی موجب کاهش ناسازگاری هایی می شود که به ترتیب در زمینههای ارتباط دو تایی، حل تعارض، موضوعات شخصیتی و ارتباط با اقوام میباشد و روش مداخله ای تغییر شیوه زندگی موجب کاهش ناسازگاری هایی می شود که به ترتیب در زمینههای موضوعات شخصیتی، مدیریت مالی،توانایی حل تعارض و روابط جنسی میباشد. ( احمدی ، ۱۳۸۹ ).
عوامل مهم بر اثبات در روابط رضایت زناشویی :
۱-سن: قوی ترین عامل پیشبینی کننده تزلزل و عدم ثبات زناشویی ،سن کم به هنگام ازدواج میباشد . و امکان شکست ازدواج در سنین پایین ، زیاد است
نتایج پژوهش های کلیک[۱۳] (۱۹۵۷)و کارتر[۱۴] (۱۹۷۱)نشان دادهاند که ازدواج هایی که قبل از سن ۱۸سالگی واقع میشوند . ۳برابر ازدواج های که بعد از ۱۸سالگی روی میدهند ، احتمال طلاق دارند و ازدواج هایی که سن ۲۰سالگی صورت میگیرد ۲برابر ازدواج هایی که بعد از ۲۰سالگی رخ میدهند احتمال طلاق دارند. به عبارت دیگر هرچه سن ازدواج پایین تر باشد احتمال از هم گسیختگی خانواده بیشتر شود، زیرا در سنین پایین افراد از قابلیت های لازم برای ایفای نقش همسری بی بهره اند.و در عین حال ازدواج ،سنین بالا نیز خطر طلاق را افزایش میدهد.(میراحمدی زاده و همکاران،۱۳۸۲)
۲-تحصیلات: نیومن و نیومن (۱۹۹۱به نقل از کار،۲۰۰۰)یکی از عوامل موثردر رضایت زناشویی را سطح تحصیلات بالا و نیز موقعیت اجتماعی – اقتصادی بالا می دانند،زیرا جایی که این عوامل وجود دارند افراد احتمالاًمهارتهای حل مسئله بهتر و استرس های فرض کمتری در زندگی دارند.
میر احمدی زاده و همکاران(۱۳۸۲)نیز گزارش نمودند که سطح تحصیلات زوج های متقاضی طلاق به طور معنی داری کمتر از سایر زوجهاست.که این یافته موید نتایج حاصل از آن دسته از پژوهش ها است که در طبقات اجتماعی پایین تر و افراد دارای تحصیلات کمتر ،میزان طلاق بیشتر است.
۳-درآمد و شغل: درآمد کم و ناراضی شغلی با رضایت مندی زناشویی پایین همراه است.هنگامی که زوجین دائماً درباره پول نگرانی داشته باشند رضایتمندی زناشویی پایین خواهد بود (ساپینگتون،۱۳۸۳).
بیکاری فیزیکی از عوامل پیشبینی کننده طلاق است(کرووریدلی،۱۳۸۴).بنابرین شغل تاثیر بسزایی در غنی سازی رابطه دارد.
۴-عوامل فرهنگی: ازدواج و روابط مشابه با آنان در داخل یک بافت فرهنگی رخ میدهد.که این بافت چگونگی ازدواج راتعیین میکند (هالفورد،۱۳۸۴).در فرهنگ های مختلف،ازدواج الگوهای فرهنگی خاص خود را دارد . برای مثال ازدواج برای زوج های آمریکایی در مرحله اول ،درگیرشدن در یک رابطه صمیمانه ،در میان گذاشته احساسات به طور آشکار و انجام فعالیت ها به طور مشترک است. زوجی که از نظر زمینه فرهنگی ،قومی و نژادی باهم تفاوت دارند،انتظارات و باورهایشان درمورد روابط زناشویی متفاوت است.این تفاوت ها در پیش فرض ها،مفروضات و باورهای زوجین میتواند منع قدرت یک رابطه باشد.
نقش فشارهای فرهنگی در رضایت زن و شوهر
در بخش هایی از جامعه سنت های مذهبی و اجتماعی به چالش کشیده شده است آزادی و ابتکارات جدید آزادی بیشتر را به همراه آورده است اما از سوی دیگر این آزادی ها در گیری های بین فردی بیشتری را نیز به ارمغان آورده است در جوامع غیر فرهنگی ، قبول فرهنگ های دیگر و شیوه های برخورد آنان با مسائل زندگی از طریق تجارب فردی تلویزیون و وسایل ارتباط جمعی آسان تر شده است ازدواج های بین فرهنگی پیش درآمد یا پیامد تغییر نگرش افراد است. آزادی از تعصبات نژادی و جنسی تغییر در نگرش پیرامون روابط فردی را تشویق کردهاست و جامعه جدایی زن و مرد در صورت شکست روابط زناشویی (طلاق) را پذیرفته است این تغییرات در تمام بخش های جامعه یکسان رخ نداده است و تنش در مقابل این تغییرات در بخش هایی از جامعه به میزان کم و زیاد دیده می شود (مک فرسون،[۱۵] به نقل از موسوی، ۱۳۸۴).
آزادی بیشتر در بخش هایی از جامعه در افراد خانواده و زوج ها ایجاد استرس میکند چون الگوهای رفتاری پذیرفته شده قبلی را در معرض انتقاد قرار میدهد و با استناد از آزادی بیان بیشتر اعضای خانواده یا زوج هرکدام روی جنبههای فرهنگی یا تاریخچه اجتماعی خود تأکید میکنند. در این صورت اعضای مسن تر خانواده با دیدن بی اعتنایی فرزندان نسبت به ارزش ها و اقتدار والدین ناامید میشوند در جایی که تاریخچه زوج ها دو فرهنگی یا چند فرهنگی است این تفاوت های بین نسلی بیشتر نمود پیدا میکند. کودکانی که درانگلستان بزرگ شده اند ممکن است مبنای ازدواج زناشویی را به جای خواستگاری بر عشق قرار دهند. شواهدی وجود ندارد که موفقیت ازدواج خواستگاری یا ازدواج از طریق انتخاب را نشان دهد، اما دو نسل در این مورد نمی توانند به هیچ توافقی برسند و هر نسل روش خود را بهتر میداند . زمانی که یکی از زوج ها تلاش میکند به ارزش های خانوادگی خود توجه بیشتری نشان دهد یا خانواده گسترده سعی میکند عروس یا داماد را تحت فشار قرار دهد تا ارزش های آنان را بپذیرد رابطه زوج دچار تنش زیادی می شود.
تاکنون تحقیقات بسیار کمی در این زمینه پیچیده انجام شده است شواهد به این نکته تأکید دارد که ساختار فرهنگی و مذهبی زن یا شوهر بایستی به خوبی درک شود تا بتوان از فشارهای موجود تجربه شده توسط زوج تصویر بهتری داشت (بوگرا[۱۶]، ۱۹۹۳، بوگر او دی سیلوا،[۱۷] ۱۹۹۲).
مدل ساختاری تعارضات و رضایتمندی زناشویی با واسطه گری رابطه جنسی