اما مکتب فکری دیگر بیان می کند هنگامی که حاکمیت سهام شرکت در بین عدهی کمی سرمایه گذار (به ویژه سرمایهگذران نهادی) متمرکز باشد، مشکلات جدایی مالکیت و کنترل کاهش مییابد. هنگامی که سهامی که نهادها ،مالک آن هستند ، افزایش یابد،خروج از شرکت؛هزینه بیشتری دارد، زیرا فروشهای عمدهی سهام معمولاً مستلزم تحقیقات عمده است (بلکوکافی،۱۹۹۴).همچنین چون این سهامدران ،ارزش پولی دارند،در صورت غیرفعال ماندن سرمایه گذاران نهادی و یا آگاه نبودن از عملکرد ضعیف شرکتهای موجود در پرتفوی، آنها در معرض زیان بیشتری نسبت به سرمایه گذاری که منافع کمتری در شرکت دارند، قرار میگیرند.
نقش هیئت مدیره درحاکمیت شرکتی
تأکید مبانی اولیه ی حاکمیت شرکتی،بیشتر برموضوع راهبرد شرکتها وحقوق سهامداران قرار داشت و بعدها با طرح دیدگاه های جدیتر، به سمت توجه جدی به حقوق کلیه ذینفعان و اجتماع گرایش یافت. در سالیان اخیر، پیشرفتهای زیادی در زمینه موضوع حاکمیت شرکتی درسطح جهان صورت گرفته است و کشورهای پیش رو در این زمینه ،هم چنان به تقویت نظامهای حاکمیت شرکتی خود ادامه می دهند و در این راستا، به مشارکت کنندگان در حاکمیت شرکتی و موضوعهایی از قبیل سهامداران و روابط آنها، مسئولیت پاسخگویی، بهبود عملکرد هیئت مدیره، کمیته های هیئت مدیره،حسابرسان و نظامهای حسابداری و کنترل داخلی، توجه ویژهای مبذول میدارند. از سوی دیگر ،حسابداران و حسابرسان، سرمایه گذاران جزء ،سایر بازیگران صحنهی پول و سرمایه نیز از فلسفه ی وجودی و ضرورت اصلاح و بهبود مستمر حاکمیت شرکتی آگاه میباشند (حساس یگانه،۱۳۸۴).
بدین ترتیب چنین بر می آید که رمز موفقیت یک شرکت، در گروی هدایت مطلوب آن است ، به گونه ای که میتوان ادعا کرد که راز جاودانگی شرکتهای معروف و خوشنام،در برخورداری آنها ازیک هیئت مدیرهی مؤثر و کارا نهفته است. گرت در کتاب خود به نام ماهی ازسرش فاسد می شود، دیدگاه درونگرانهی منحصر به فرد و جالبی را در زمینه اثر بخشی هیئت مدیره ارائه کردهاست (گرت،۱۹۹۶). وی با اتکا بر تجارب شخصی، حضور در هیئت مدیرهی شرکتهای گوناگون و سوابق علمی خود، ضمن بازگویی مسائل و مشکلات موجود در هیئت مدیرهی شرکتها، توصیه هایی را نیز در زمینه ی بهبود حاکمیت شرکتی در این حوزه مهم، ارائه کردهاست. یکی از انتقادهای او این است که هیئت مدیره زمان زیادی را صرف مدیریت (به عنوان مدیران حرفهای) و زمان بسیار کمی را صرف هدایت امور می کند. در این راستا، گرت هدایت را به عنوان راهنمایی و رهبری تعریف میکنند. از سوی دیگر، روشهای متعددی وجود دارد که با آنها میتوان اثربخشی وظیفهی هدایت هیئت مدیرهی شرکت را افزایش داد. در ادامه به معرفی محرکهایی میپردازیم که به منظور حصول اطمینان از اثربخشی هیئت مدیره، توصیه میشوند.
نقش مدیران غیرمؤظف (غیراجرایی) در حاکمیت شرکتی
فروپاشی شرکت انرون درسال۲۰۰۱،نظرها را به سوی اثر بخشی عملکرد مدیران غیر مؤظف هیئت مدیره جلب کرد. از دیدگاه تئوری نمایندگی،حضور مدیران غیر مؤظف مستقل در هیئت مدیرهی شرکتها و عملکرد نظارتی آنان به عنوان افرادی مستقل به کاهش تضاد منافع موجود بین سهامداران و مدیران شرکت در جلسات هیئت مدیره ،کمک شایان توجهی می کند. البته باید توجه داشت که مدیران اجرایی شرکت ،نقش مهمی را در ایجاد ترکیب مناسبی از مدیران مؤظف و غیر مؤظف در میان اعضای هیئت مدیره ایفا میکنند. وجود چنین ترکیبی از عناصر اصلی یک هیئت مدیره ی کارا و مؤثر محسوب می شود؛زیرادرحالی که مدیران مؤظف ،اطلاعات ارزشمندی درباره فعالیتهای شرکت ارائه میکنند ،مدیران غیر مؤظف با دیدگاهی حرفهای و بی طرفانه، در مورد تصمیم گیریهای مدیران مذکور به قضاوت می نشینند. بدین ترتیب هیئت مدیرهی شرکت با دارا بودن تخصص، استقلال و قدرت قانونی لازم، یک ساز و کار بالقوه توانمند حاکمیت شرکتی به حساب می آید (بیردوهیکمن[۲۱]،۱۹۹۲،۱۹۶).
در راستای تحولات اخیر در مبحث حاکمیت شرکتی ، میتوان به تأثیر قانون سر بینز اکسلی (به عنوان مکانیزم برون سازمانی) در برجسته شدن نقش نظارتی مکانیزم های داخلی اشاره کرد. تفکیک دقیق وظایف مدیریت اجرایی از مدیریت غیر اجرایی ،برجستهتر شدن نقش نظارتی مدیریت غیر اجرایی و تعیین حوزه های مسئولیت آن ها و ضرورت داشتن دانش حسابداری و مالی به عنوان یکی از شرایط احراز پست در مورد حداقل یک نفر از مدیران غیر اجرایی وآگاهی بقیه اعضاء از مسائل حسابداری و مالی،برخی از تحولات اخیر است. افزون بر این،نقش کمیته های هیئت مدیره (شامل مدیران غیراجرایی) درموردکنترلهای داخلی، ارتباط با حسابرسان داخلی و مستقل و . . . بسیار بر جسته شده و از وظایف مدیران اجرایی کاملاً تفکیک گشته است. در ایران، قانون تجارت مصوب۱۳ اردیبهشت ماه۱۳۱۱ ،اساس و چارچوب قانون تجارت موجود را تشکیل میدهد. نظر به قدمت منابع آن که دارای نواقص فراوانی بود ،قانون اصلاح قسمتی ازقانون تجارت مشتمل بر ۳۰۰ ماده پس از تصویب در تاریخ۲۴ اسفندماه ۱۳۷۴ جانشین مواد ۲۱ تا ۹۴ قانون تجارت مصوب ۱۳۱۱ شد. به نظر میرسد که اصلاحیهی مذکور نیز تغییر با اهمیتی در چارچوب اولیه قانون تجارت ایجاد نکرده است. همچنین در قانون پیشین و اصلاحیهی انجام شده به مقوله وظایف هیئت مدیره و تفکیک وظایف توجه چندانی نشده است. امید است در اصلاحیهی قانون تجارت به این مهم توجه شده و مورد عنایت قرار گیرد و افزون بر آن، آئیننامهی حاکمیت شرکتی مورد نظر بورس اوراق بهادار پس از اصلاحات لازم، مورد استفاده شرکتهای پذیرفته شده در بورس قرارگرفته و پس از ارزیابی مجدد اجرای آن برای تمام شرکتهای سهامی الزامی شود.
دوگانگی وظیفه مدیر عامل در موضوع حاکمیت شرکتی
طبق نظر هیئت تدوین استانداردهای حسابداری مالی، تصمیم گیری سرمایه گذاران بر اساس اطلاعات حسابداری، تاثیرات عمدهای در تخصیص بهینه منابع اقتصادی یک کشور دارد. در مدلی که توسط دانیل، هیرش لیفر و سابرامانیام (۱۹۹۸) طراحی گردید، سهامداران به اطلاعات خصوصی شرکتها واکنش بیشتری نسبت به اطلاعات عمومی نشان می دهند.