گفتاردوم:مفهوم سالمند درجرم شناسی
برخی ازجرم شناسان درقلمروجرم شناسی در رابطه با ارتکاب جرایم،دوران زندگی اشخاص راتقسیم بندی نمودند.وخصوصیاتی رابرای بزهکاری درهردوره برشمرده اند،دکتر دوبلینو سن رابه دوره های ززیرتقسیم نموده است:
الف)بچگی؛ که خود به سه مرحله از تولد تاشش سالگی،ازشش سالگی تا۹سالگی،از۹سالگی تا ۱۲سالگی تقسیم میگردد.
ب)نوجوانی؛ که شامل سنین ۱۲تا۱۸ سالگی میگردد.این مرحله،دوران تحول وبلوغ است وشخص ازنظر جسمی وروانی رشدفراوان می کند.
ج)دوران جوانی ناپخته؛ شخص احساسات واختصاصات روحی وروانی جوانی رابه تدریج از دست می دهداین مرحله از۱۸سالگی تا۲۵ سالگی تداوم دارد.
چ)دوران پختگی جوانی؛ ازسن ۲۵سالگی شروع وشخص درخودنیازیک فعالیت وزندگی عاطفی را احساس می کند.
ح)ازسن ۳۵ سالگی؛ فرددرآن سعی درایجاد ثبات شغلی،خانوادگی واجتماعی دارد.این مرحله رادوران پختگی کامل نام نهادند.
خ)دوران سالمندی؛ درآن فعالیت های شخصی بطئی وکند میگردد.این مرحله معمولا از۵۰سالگی شروع می شود.
د)مرحله پیری یاشیخوخیت؛ آخرین دوران و مرحله پیری کامل میباشد.شخص در این زمان عملا به انتهای فعالیت های خود نزدیک می شود.
گرچه این تقسیم بندی مربوط به عاملان ارتکاب جرم و درواقع سن بزهکاری میباشد،امامیتوان ارتباط معناداری بین این تقسیم بندی درخصوص بزه دیدگی نیز برقرار نمود.چراکه واقعیت این است که اگرچه سن شروع بزهکاری به طورکامل مشخص نیست،امابدیهی است که این سن رادرهرسنی تصورکنیم میزان جرایم ارتکابی چه ازجنبه کمی وچه کیفی نسبت به مرحله بعدکمتر میباشد،به این معنا که جرایم ارتکاب یافته دردوران پختگی کمترازنوجوانی و در دوره های جوانی ناپخته،پختگی جوانی وسن ۳۵سالگی وتقسیم بندی فوق الذکر،در بالاترین حد ممکن و مجددا ازمرحله پنج یاهمان سن ۳۵ سالگی به سمت زوال وکاهش پیش می رودکه این وضعیت دربزه دیدگی به نوعی صادق است.
به این ترتیب ازآنجا که بزه دیدگی اطفال به حدی قابل توجه ازنظر میزان بالا می باشدکه نامبردگان راشایسته حمایت کیفری افتراقی نموده است و در دوره های میانه نیزمیزان بزه دیدگی کاهش یافته و مجددا درمراحل آخرکه شروع سالمندی است،جوامع مختلف باجریان بزه دیدگی سالمندان روبرو هستند ازاین رومیتوان گفت که دوره های مختلف زندگی بر اساس معیارسن به دلیل تاثیرات انکارناپذیر آن دروضعیت زیستی وفیزیولوژیکی انسان،برهردوجنبه بزهکاری وبزه دیدگی انسانها سایه افکنده است وازآن تاثیر می پذیرد.بنابرین ازجنبه بزه دیدگی همچنان که اطفال دریک سوی طیف سنی انسانها به دلیل ناتوانی شایسته حمایت افتراقی اند،سالمندان نیز درسوی دیگراین طیف به لحاظ همان ناتوانی،شاید باتفاوت های اندک،شایسته حمایت کیفری افتراقی اند.
لذا میتوان گفت که همین دوره های سنی تفکیک شده درجرم شناسی دربزه دیده شناسی نیز قابل اتکاء است.
مبحث سوم:سالمندان درگذر تاریخ وبرنامه های سازمانهای بینالمللی ومنطقه ای در این زمینه
گفتار اول: سالمندان درگذر تاریخ
در این قسمت سعی خواهیم کردتانگرش جوامع تاریخی رانسبت به سالخوردگان وهمچنین تصاویر وپندارهای متشابهی را که آنان برای خود در این زمینه بوجودآوردند روشن سازیم.ولی قبل از آن یادآور میشویم که سالمندی یک امرنسبی است ودرگذشته متوسط سن افراد درتمام جوامع بسیار پایین ترازاین فاکتور یادرزمان حاضربوده است.در این زمان مهارمرگومیر قبل از زایمان نوزادان وکاهش میزان تولد،بهبود تغذیه ،مراقبت های بهداشتی اساسی ومهاربسیاری ازبیماریهای همه گیرو… باعث افزایش سن انسانها شده است.به طوری که متوسط سن انسانها درعهدبسیارقدیم ۱۸سال بوده استدرحالی که امروز اکثر مردم خصوصاً درکشورهای توسعه یافته بیش از۶۵سال عمر میکنندونیم قرن پیش اغلب مردم قبل از۵۰سالگی می مردند.کشورایران نیزازاین تغییر جمعیتی بی نصیب نبوده است.شاخص های آمار نشان میدهند که روند پیرشدن جمعیت درکشورمانیز آغازشده است وپیش بینی می شود که درفاصله ۲۰سال ۱۳۷۵تا۱۳۹۵ به میانه سنی جمعیت کشور ۱۰سال عمر افزوده شود.[۳]
درعهدباستان جوامع متعددی وجود داشتند که درآنها بزرگ قبیله تجسم الوهیت بود واین الوهیت پس ازمرگ وی دروجود و جانشین اوجای می گرفت ولی هرگاه این خدای مجسم براثرکهنسالی توانایی جسمی خودراازدست میداد،دیگرنمی توانست بطورشایسته به محافظت جامعه خود بپردازدبنابراین لازم بود تا بزرگ قبیله راپیش ازفرارسیدن نزول جسمی ازمیان برداشت.چنین کشتارهایی درمیان قبیله شیلوکز درمنطقه نیل سفید مشاهده شده است که بامشاهده نخستین علامت بیماری وضعف وفتوربزرگ قبیله به مرگ سپرده می شدند.
قوم یهود دراحترام گذاردن به کهنسالان شهرت دارد.بزرگان ومشایخ قوم نقش مهمی درزندگی عمومی جامعه وامورخانواده هابازی میکردند.
زمانآنتیو خوس کبیر(۱۸۱-۲۲۳ پیش از میلاد)تشکیلاتی به نام شورای ریش سپیدان وجود داشت که همان دادگاه عالی قضایی وشورایی است که درفلسطین قدیم به نامسهندرین معروف بود.[۴]
نویسندگان یونانی و رمی اختلاف بین امتیازات سیاسی واقتصادی کهنسالان وتنزیل جسمی آنان راعمیق می دانند. آن ها همراه باعموم مردم ازاین مورد عصبانی بودند که به این انسانهای شکسته وفرتوت حق شعور واندیشه،حق دادرسی و قضاوت،حق اداره امورعمومی وحق حاکمیت برهمه خانواده اعطا میگردد.درنمایشنامه پلوتوس،پیرمردانی که برای تعیین سرنوشت جمهوری به شورا میروند تقریبا همه ناتوان ازراه رفتن طبیعی هستند.
از سده چهارم به بعد کلیسا سهم مثبتی به عهده داشت وبراجرای قوانین الهی که بر اساس آن افراد به نگهداری و حرمت والدین ملزوم بودند تأکید داشت وبه ساختن بیمارستانها وموسسه های خیریه ای که درآنها ازپیران نگهداری می شد،اقدام کرده [۵]به طورکلی آن طور که ازآثاربه جامانده استنباط می شود ازمصر کهن تادوره نوزایی(رنسانس)موضوع کهنسالی تقریبأ همواره به روشی جالبی موردتوجه بوده است.[۶]