به او گفتم : مالم را فورا فدایش کن و به یادش آواز بخوان و ترانه سر کن .
ای پیک محبوب بی آنکه خود بدانی آنچه را که من آرزو کرده ام آورده ای .
پرستاران بخش خاصـی از غزل طوقان را بـه خـود اختصاص داده اند . و او از همان کودکی
کـه درد و رنج بیماری را در وجودش احساس کرد و به خاطر آن مجبور به بستری شدن در
بیمارستان شد با این تیمارگران آشنا شد ومحبت و عاطفه بی ریای آنها ،او را تحت تأثیر قرار
داد. ملاقات این سفید پوشان فداکار برای ابراهیم تجلی گراوان کودکی و بازیهای کودکانه اش
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
با کبوتران اطراف برکه کوچک حیاط خانه اش در نابلس بود .
این احساس دردرون ابراهیم ، هنگامی که سال دوم دانشگاه بود وبیماری اورا مجبوربه ماندن
طولانیش بر تخت بیمارستان کرد، به اوج رسید و با سرودن قصیده « ملائکه الرحمه » هنر
شاعری خود را با عاطفه ای سرشار وخیالی بدیع، به دنیای ادب عرضه داشت . ( فدوی طوقان،
۲۰۰۵م ، ص ۲۵ )
ابیاتی از این قصیده مشهور :
بیضُ الحمائمِ حسبهنَّه أن أردّ ِدَ سجعهنّـه
رمزُ السلامهِ وَ الوداعهِ منذ بـدءِ الخلقِ هُنـّه
فی کلِّ روضٍ فوقَ دانیهِ القطوف لهـنّ أنّـه
وَ یملنَ وَ الأغصانَ ما خَطرَ النسیـمُ بروضهنـّه
فإذا صلاهنَّ الهجیرُ هببنَ نحـوَ غدیرهنّــه
یهبطن بعدَ الحوم مثـل الوحـی ، لا تدری بهنّـه
فإذا وَقعن علی الغدیرِ ترَتبَـت أسرابُهنّـه
صفَّین طولَ الضَّفتین تعرّجـا بوقوعهنّـه
کلّ ٌ تقبّلُ رسمَها فی الماء ساعه شربهنـّـه …
* * *
المحسناتُ إلی المریض غدونَ أشباهاً لهنّـه
الرّوضُ کالمستشفیات ، دواءُها إیناسهنّه
یشفی العلیلَ عناؤهنّ وَ عطفهنّ و لطفهنّه
مُرُّ الدواءِ بفیک حلوٌ مِن عذوبه نطقهنّه
مهلاً فعندی فارقٌ بینَ الحمام وَ بینهنّه
فلربما انقطعَ الحمائمُ فی الدّجی عن شدوهنّه
أمّا جمیلُ المحسنات ففی النهار وَ فی الدُجُنّه ( ابراهــیــم ط .،
۲۰۰۵م ، ۴۲۸)
کبوتران سفید را همین بس که من آواز آنها را تکرار می کنم .
از آغاز خلقت ، این کبوتران سنبل سلامت و آرامش بوده اند .
ناله و فغان آنها در هر باغ و بر هر شاخه فرو افتاده ای به گوش می رسد .
و با هر نسیم ملایمی در باغ با شاخساران خم می شوند .
و چون گرمای نیمروز حرارت بدن آنها را بالا برد ، به سوی آبگیرشان به حرکت در می آیند.
بعد از پرپر زدن مانند وحی آرام می گیرند و بیتوته می کنند ، آنچنان که تو به وجود آنها پی نمی بری .
و چون بر آبگیر فرود آیند ، دسته هایش مرتب شکل می گیرند .
و بر کرانه آب در دو صف ، ناموزون نشسته اند .
و به هنگام نوشیدن آب هر کدام تصویر خود را می بوسند …
* * *
پرستاران مهربان در حق بیمار شبیه این کبوتران زیبایند ،
و بیمارستان باغ آنها ، و داروی آن مهر تیمارگرانش .
توجه و مهر و محبت آنها بیماران را شفا می بخشد .
و از شیرینی کلام آنها ، داروی تلخ به کامت گوارا می شود .
صبر کن ، چرا که بین این زحمت کشان و کبوتران تفاوتی می بینم .
کبوترها در تاریکی شب از نغمه سرایی باز می ایستند.
ولی رفتار نیک پرستاران روز و شب نمی شناسد .
ابراهیم قصیده دیگری به طورخاص در وصف یک پرستار روسی می سراید .
یا حلوه العینین یا قاسیه سرعانَ ما أصبحتِ لی ناسیه
أما أنا فلستُ أنسَی یداً ناعمه تجودُ بالعافیهً
لئن شفَی الطبُ ضنیً عارضاً فمُهجتی أنتِ لها شافیه
وَ إبرهُ الآسی علی نفعِها أفعلُ مِنها نظره ساجیه…