با توجه به تجربیات سازمانهای پیشرفته در زمینه مدیریت دانش، ترکیب مدلهای شبکه، فلسفی و انجمنی به همراه استفاده از مدل شناختی، ترکیبی مناسب برای مدیریت دانش در سازمان است و محرکهای اصلی در این راستا، ارتباطات و روابط، اعتماد، همدلی، انجمن، گفتگوی دو جانبه عمیق و تکنولوژی برای دستیابی به گفتگو و برقراری ارتباط با ثبات هستند.
گروهبندی از منظر نوع دانش ( ضمنی/ آشکار)
چنانکه ذکر شد، به طور کلی دانش را به دو دسته، آشکار و ضمنی تقسیم کردهاند:
دانش آشکار به راحتی مورد تجزیه و تحلیل و طبقهبندی قرار میگیرد. اما دانش ضمنی، در روحیه، روان و درک انسانها نهفته است، از این رو تجزیه و تحلیل و طبقهبندی آن دارای دشواریهای خاص خود است. با توجه به اهمیت و نقش هر یک از این دو نوع دانش، عدهای از این منظر، روشهای به کارگیری مدیریت دانش در سازمان را به چهار دسته : دینامیک ، انسان محور، سیستم محور و منفعل تقسیم کردهاند.
در این دستهبندی ، سطح دانش آشکار، بستگی به درجه کد گذاری و نگهداری اطلاعات مورد نیاز یک فرد و سطح دانش ضمنی نیز به سطح تقسیم دانش از طریق نحوه روابط میان افراد بستگی دارد در شکل زیر جایگاه این روشها با توجه به نوع و سطح دانش ضمنی و آشکار، نمایش داده شده است.
پویا
نظام محور
انسان محور
منفعل
کم
زیاد
تمرکز بر سطح آشکاری
کم
زیاد
تمرکز بر سطح ناآشکاری
شکل۲- ۵ ارتباط نوع مدیریت دانش و نوع دانش (Egbu et al, 2005)
روش منفعل: سازمانهایی که ازاین روش استفاده میکنند، تمایل کمی به مدیریت دانش دارند و به صورت روشی نظاممند اداره نمیشوند. در این سازمانها، تعریف مناسبی از دانش وجود ندارد، از این رو، اثربخشی در سازمانهای فوق در طول مدت زمان کاهش مییابد.
روش نظام محور: سازمانهایی که از روش نام برده استفاده میکنند. تأکید بیشتری بر کدگذاری و استفاده دوباره از دانش (آشکار) دارند به این ترتیب، تأثیرپذیری خود را از طریق فناوری اطلاعات افزایش و در مقابل، پیچیدگیهای دسترسی به اطلاعات و استفاده از آن را کاهش میدهند. بنابرین در این روش، هزینه اندک تبادل اطلاعات و جواب سریعتر به مشتری امکانپذیرتر است و معمولاً دانش آشکار بهتر تقسیم میشودونیز میتوان از استفاده دوباره اطلاعات کدگذاری شده به سطح مناسبتری از دانش دست یافت. همچنین برنامه های آموزشی استاندارد و گروهی این روش، تواناییهای سازمانها را بالا برده، نیاز به داشتن اطلاعات گسترده را در میان اعضای یک سازمان کاهش میدهد.
روش انسانی محور:تأکید بر روش انسانمحور، بر پایه تقسیم دانشهای ضمنی است. در این روش، اطلاعات از راه شبکه های فردی غیررسمی توزیع میشود و افراد میتوانند. روشهای مناسبتری را شناسایی کنند. چرا که روش مذبور در ارتباط میان اعضای یک سازمان بسیار با ارزش است.
روش پویا: سازمانهایی که از روش دینامیک استفاده میکنند. از هر دو نوع دانش ضمنی و آشکار، بهره میگیرند و آن ها را به بهترین نحو، مورد توجه و استفاده قرار میدهند (Wallace et al, 2011).
نتایج بررسیهای انجام شده بر روی سازمانهایی که روشهایی نامبرده را به کار بردهاند. نشان میدهد که روش دینامیک، نسبت به دیگر روشها، کارآمدی بیشتر دارد. زیرا به هر دو نوع از دانش (ضمنی و آشکار) توجه دارد.
با توجه به نکات بالا و از نگاهی دیگر، میتوان چنین نتیجه گرفته که روشهای مطرح در مدیریت دانش، شامل سه گروه زیر است.
روشهای مبتنی بر رمزگذاری: استفاده دوباره از دانشها، تبالد مستندات دانش بر پایه تکنولوژی تمرکز بر فناوری اطلاعات و ارتباطات.
روشهای مبتنی بر مبنای فرد: بر پایه کار فردی- تبادل دانش بین فردی و در نتیجه تمرکز بر مدیریت منابع انسانی.
روشهای مبتنی بر اجتماعی نمودن: بر پایه سازمان، تبالد و تولید دانش از طریق ارتباطات، سازماندهی دوباره و در نتیجه تمرکز بر ساختار.
همچنین میتوان چنین جمعبندی کرد که در اصل، باید هر سه روش در کنار یکدیگر به کار گرفته شوند، تا اثربخشی بهتری به دستاید. چرا که تاکنون بسیاری از سازمانهایی که فقط یکی از این روشها را با توجه به تعریف و برداشتشان از مدیریت دانش و فرهنگ سازمانی خود محور قرار دادهاند. نتوانستهاند به خوبی مدیریت دانش را در سازمانشان به کار گیرند، اما برعکس سازمانهایی که ترکیبی از این سه روش را به کار گرفتهاند، مدیریت دانش موفقی را در سازمان خود تجربه کردهاند (جعفری مقدم، ۱۳۸۲).
۲-۱۱-۱- گروهبندی دانش بر مبنای استراتژی دانش
در ادامه به مرور برخی از مدلهای مهم استراتژی مدیریت دانش پرداخته میشود.
۲-۱۱-۲- مدل کلی ساختار نظامهای مدیریت دانش
این مدل نمای گستردهای از نظامهای مدیریت دانش ارائه و نشاندهنده وابستگی بالای اینگونه نظامها بر تعاملات بین افراد است. بر اساس این مدل نظامهای مدیریت دانش به وسیله استراتژی سازمان شکل میگیرد. و در نتیجه چگونگی تبدیل این استراتژیها به دانش سازمانی را تسهیل میکند. کاربران دانش خود را به ناظم میافزایند و در مقابل با تقویت دانش خود، از این نظام منتفع میشوند. علاوه بر این، نظامهای مزوبر با در اختیار گذاردن امکان دسترسی به دانش، این مهم را برای کاربران فراهم میکنند که دسترسی به نظامهای فنی نیز فراهم شود. دیگر نظامهای مرتبط با سیستم مدیریت دانش، از عملکردهای مهم سازمانی مانند نظامهای مالی و منابع انسانی بر گرفته میشوند در چنین نظامهایی از مدیریت دانش، محتویات و اطلاعاتی که وارد نظام میشوند، مورد بررسی قرار میگیرند تا از صحت، امنیت و قابلیت دسترسی آن ها اطمینان حاصل شود. لذا آخرین خروجی و کاربرد نهایی نظامهای مدیریت دانش، حمایت کارآمد و اثربخشی از گروه دانش[۳۷] است (Debowski, 2006). این گروه دانش عبارت است از کاربران نهایی نظام و اولویتهای کلی دانش سازمان. مهمتر از هر چیز اینکه، نظامهای مدیریت دانش بدون توجه به جایگاه سازمانی افراد، ارتباط تنگاتنگی بین آن ها ایجاد میکند. شکل زیر ساختار کلی ناظمهای مدیریت دانش را در این مدل نشان میدهد.
شکل۲- ۶ مدل ساختاری مدیریت دانش
۲-۱۱-۳- مدل استراتژی مدیریت دانش میلتون
مدل میلتون[۳۸] بر اساس دو نگرش نسبت به مدیریت دانش شکل گرفته است: برقراری ارتباط[۳۹] و جمع کردن[۴۰]. این دو نگرش مکمل هم بوده و ارزش آن ها در به کارگیری متعادل و موازی آن ها با یکدیگر است (Milton, 2002).
برقراری ارتباط: برقراری ارتباط، به معنی مرتبط کردن افراد با یکدیگر و ایجاد شبکه هایی در سازمان و با دیگر سازمانهاست. به طوری که افراد بتوانند دانش خود را دیگران تسهیم کنند.