۲-۵- نظریه تغییر رفتار
لویتن۱۹۸۹[۹]،طبق نظریه تغییر رفتار، همه ابعاد روانی – اجتماعی ساختار الگویی دارند و به طور یکپارچه رفتار ها و مکانیسم های مقابله ای مثبت را باعث میشوند. از نظر روانشناسان، ویژگی های شخصیتی اساس الگو های رفتاری افراد میباشد. آلپورت شخصیت را سازمانی پویا از نظام های روانی و جسمانی میداند که در درون فرد قرار دارندو تا اندازه ای قابل پیشبینی هستند که بر عواطف و الگو های رفتاری انسان تاثیر میگذارند(کدیور و جوادی،۱۳۹۲).
۱- آیزنک
از نظر آیزنک ترکیب شرایط محیط و عوامل نورولوژیکی و شخصیتی باعث به وجود آمدن ویژگی های شخصیتی مختلف می شود. بر اساس این فرضیه برخی شخصیت ها نسبت به انجام برخی رفتار ها مستعد هستند. آیزنک درون گرایی- برونگرایی، روان رنجوری و روان نژندی را عوامل اصلی شخصیت میداند که هر کدام ساختار زیستی معینی دارند و از ترکیب مختلف این عوامل تفاوت های فردی به وجود میآید. گرای با دید دیگری به نظریه آیزنک دو نظام متمایز مغزی فعال سازی/ بازداری رفتاری را توصیف میکند که به پاداش و تنبیه های احتمالی حساس است. افرادی که نظام فعال سازی رفتاری قوی تری دارند وقتی با احتمال تنبیه مواجه میشوند از آن می گریزند و از رفتاری که منجر به پیامد های ناخوشایند شود دوری کنند. نظام فعال سازی رفتاری صرفا برای دست یابی به نتایجی که برای فرد پاداش دهنده است عمل میکند و موجب عدم توجه و تنبیه می شود(عبدی و همکاران، ۱۳۸۸).
۲- الگو های زیستی
الگو های زیستی بر عوامل ژنتیک، تاثیرات هورمونی و رویداد های دوران بلوغ در پیدایش و بروز رفتار های پر خطر توجه کردهاند(کیمبرلی [۱۰]و همکاران، ۲۰۰۵). رویکرد رشدی دیگر، بر تحولات زمینههای زیستی، روانی و اجتماعی نوجوانی اشاره دارد و معتقد است رفتار های پر خطر شیوه ای برای مقابله با حوادث طبیعی دوران رشد است. اما از سوی دیگر، از جمله ویژگی های شخصیتی مرتبط با رفتار های پر خطر، هیجان خواهی است که همراه با ویژگی های دیگری چون خود نظم دهی ضعیف، تکانشی بودن، نوجویی و عاطفه منفی بالا، ادراک خطر پایین(رولیسون و شرمن[۱۱]، ۲۰۰۲)و کانون کنترل(زاکرمن و همکاران[۱۲]، ۱۹۷۸) در بروز رفتار های پر خطر دخیل قلمداد شده اند.
۲-۶- گرایش به اعتیاد به عنوان رفتار پرخطر در نوجوانان
تعداد قابل توجهی از افراد را می توان یافت که از نظر شخصیتی مستعد اعتیاد به مواد مخدر هستند. بعضی از افراد در معرض خطر جدی اعتیاد به یکی از مواد مخدر قرار دارند. بی تردید افرادی که مستعد اعتیاد شناخته میشوند، بیش از دیگران در معرض خطر وابستگی قرار دارند؛ گرچه مطالعاتی که در این زمینه انجام گرفته است از جهت پیشگیری، بینهایت سودمند است؛ باید توجه داشت که تنها این عده نیستند که به اعتیاد گرایش پیدا میکنند؛ البته شرایط عاطفی شخصی برای سوق دادن فرد به اعتیاد شرط کافی است، اما به هیچوجه شرط لازم به حساب نمیآید. افرادی که بیش از دیگران مستعد اعتیاد هستند، شخصیتهایی هستند باز، غیر قراردادی، اجتماعی و مخالف خوان یا شخصیتهایی بسته، گوشه گیر و بیحوصله (برژره، ۱۹۸۶، به نقل از گرگانی، ۱۳۷۸).
همچنین بین افراد معتاد و افراد غیر معتاد، تفاوتهای معناداری در شیوه های مقابله وجود دارد. افراد معتاد، در شیوه های مقابلهای خود، از خوشتن داری، باز برآورد مثبت،جستجوی حمایت اجتماعی، حل مدبرانه مسئله و مسئولیتپذیری کمتر برخوردارند. مقابله آن ها بیشتر به صورت شیوه های دوری جویی، اجتناب و گریز از رویارویی میباشد. آن ها بیشتر از سبکهای حل مسئله نا کارآمد و اجتناب استفاده میکنند و از سبکهای حل مسئله و فعالیت اعتماد در حل مسئله و تقرب، کمتر سود میجویند. و با توجه به الگوی مقابلهای و سبک حل مسئله معتادان که برای رویارویی با مسائل ریز و درشت زندگی طبیعی، روش های ناکارآمد و ضعیفی دارند، به نظر میرسد این الگوها، زمینه گرایش به اعتیاد، مشکلات اجتماعی و روانشناختی فرد را افزایش داده و دور باطلی را به وجود میآورد (عبدی،۱۳۸۰).
تا چند سال پیش، اکثر معتادان متعلق به چند محیط اجتماعی محدود بودند؛ این افراد اغلب مردمانی مرفه و هنرمند یا جوانانی بیکار و یا فرزندان خانواده های محترم یا روشنفکران افسردهای بودند که در جستجوی وسیلهای به اصطلاح لوکس[۱۳]برای منحرف شدن از اضطرابهایشان بر میآمدند؛ اما دنیای کارگران و نوجوانان بندرت آلوده بود؛ ولی امروزه، افسردگی شخصی و گروهی ناشی از شکست مواضع اصلی فلسفی و ایدئولوژیکی، هرروز بیش از پیش جوانانی را که در جستجوی نوعی فلسفه باطنی و در حقیقت در جستجوی الگوهای دست نیافتنی برای الگوبرداری از والدین شان هستند تهدید میکند. همراه با نبود امکان الگوبرداری، ناتوانی جوانان برای حل خشونت، با ریشه ای مشترک در دوران کودکی، تحول عاطفی و ارتباطی ناپخته تری نیز به چشم میخورد. اینان قادر نیستند این خشونت را در راه های خلاق تری به کار گیرند؛ خشونتی که به صورت کاملا مستقل هنوز در رفتار بسیاری از معاصران ما دیده میشود.در واقع دنیای معتادان دیگر محدود به یک طبقه اجتماعی یا فرهنگی خاص یا مربوط به سهولت تهیه مواد مخدر یا حتی نوعی عادت که تصادفی پدید آمده باشد، نیست (برژره، ۱۹۸۶، به نقل از گرگانی،۱۳۶۸).
درمورد اعتیاد میتوان به سه قطبی بودن مشکلات ناشی از انواع اعتیاد اشاره کرد: نقش ماده مورد مصرف، مشکلات عاطفی فرد معتاد پیش از اعتیاد و اثر محیطهای مختلفی که معتاد با آن ها برخورد میکند( باوی، ۱۳۸۸). وابستگی به مواد شامل عوامل متعددی است که میتواند به طور همزمان و یا به دنبال هم در مورد یک فرد وجود داشته باشد؛ اما اینکه چه عاملی منجر به پدیدآیی قطعی وابستگی به مواد میشود و چه عواملی احیانا پس از وابستگی باعث تداوم و ثبات آن میشود، اتفاق نظر کاملی وجود ندارد (گلپرور و همکاران، ۱۳۸۱).با این حال به طور کلی میتوان علل گرایش به اعتیاد را در تقسیم بندی زیر نشان داد:
۱-عوامل فردی: عوامل فردی یا عواملی که با خود فرد ارتباط دارد به دو بخش عوامل جسمانی و عوامل روانی تقسیم می شود: