جامعه انسانی بدون ارتباط، یعنی بدون فرهنگ، بدون هویت و بدون معنا. هر قدر ارتباط بین فردی افراد زیادتر باشد و گسترده تعامل اجتماعی آنان فزونی یابد، گسترهی شناخت افراد آن جامعه از خود بیشتر میگردد. به عبارتی دیگر گسترهی تحول هر کسی بستگی به گسترهی شناختی است که از هویت دیگران دارد. (کریمی، ۱۳۸۷، ۵۳، ص۵۳)
ارتباط یک فرایند است. در این فرایند با فعالیت در حال جریان در یک محیط متغیر، اجزاء مختلفی دخالت دارند. برای شناخت بیشتر فرایند ارتباط، دانشمندان از قدم الایام به تجزیه موقعیتهای ارتباطی به عوامل یا اجزاء تشکیل دهنده آن پرداختهاند. اولین کسی که ارتباط را به صورت یک مدل ارائه داد ارسطو بود. ارسطو هر ارتباطی را دارای سه جزء میدانست. گوینده، گفتار و مخاطب. (احدیان،۱۳۷۴، ۳ ، ص۱۰)
به تدریج مدلهای دیگری توسط سایر اندیشمندان مطرح شد که مجموعا در دو دسته قابل طرح میباشند:
مدلهای انتقالی: مدلی که شنن[۱۱] و ویور[۱۲] به وجود آوردند، بسیار مکانیکی بود. این دو نفر با کمک یکدیگر به میزان بسیار زیادی بر نظریه ارتباطات تاثیر گذاشتند. مدل تاریخی این دو – که مدل اصلی بود، عوامل زیر را برداشت منبع اطلاعات یا فرستنده پیام، کانال یا وسیله انتقالدهنده، دریافتکننده یا گیرنده پیام، هدف و مقصود) (ذوفن، لطفیپور، ۱۳۸۷، ۲۹، ص۲۳) (Shannon, Weaver, 1949, 87)
منبع اطلاعات
انتقال دهنده
کانال (وسیله انتقال)
دریافت کننده
مقصد
موانع ارتباطی
بیشتر مطالعات مربوط به ارتباطات به پیروی از «مدل انتقالی» ارتباط انجام گرفته است. این مدل بر اصول روانشناسی محرک- پاسخ مبتنی بود و در شروع این قرن بسیار رواج داشت. در آن زمان، اعتقاد براین بود که پیام فرستنده (محرک) سبب ایجاد یک عکس العمل مشابه (پاسخ) درگیرنده میشود. یکی از تعاریفی که بر اساس مدلهای انتقالی از ارتباط ارائه شده عبارت است از: «فرایند عمل انتقال پیام است از فرستنده به گیرنده، از طریق کانال ارتباطی و با امکان وجود منابع ارتباطی.»
مدلهای تعاملی: ویلبر شرام[۱۳] به دنبال مدلی بود که بتواند در شرایط گوناگون ارتباطی از آن استفاده کند.
شرام متوجه شد که در هنگام ایجاد ارتباط، افراد درگیر در جریان، مدام در حال فرستادن پیام به یکدیگر و دریافت پیام هستند. این از نخستین قدمها در جهت مدل تعاملی ارتباط است.
در مدلهای قبلی، فرایند ارتباط به صورت خطی مستقیم تصور میشد که در آن هر قدم، قدم بعدی را سبب میگشت. (ذوفن، لطفیپور، ۱۳۸۷، ۲۹، ص ۲۵)
امروزه هنوز هم مدلهای انتقالی مورد توجه هستند اما در بعضی جوامع، نظریه دیگری نیز خود را نشان میدهد و آن نظریه تعاملی یا کنش متقابل است. تعریف زیر از فرایند ارتباط نشان میدهند که طبق این نظریه، ارتباط اصولاً تعاملی است و مفهوم آن تنها انتقال عقاید و اطلاعات به دیگران نیست. «فرایندی که افراد بشر شرکت کنده در آن برای دستیابی به یک تفاهم متقابل و مشترک، اطلاعاتی را فراهم میکنند و با یکدیگر در میان میگذارند.» (راجرز ۱۹۸۱) (Rogers, 1981, p 63, 85)
با در نظر داشتن نظریه های فعال ارتباطی و نیز با تکیه بر نظریه های جدید جهت فعال ساختن دانشآموزان در فرایند یادگیری، موارد زیر به معلمان پیشنهاد میشود.
۱- فرایند ارتباط در کلاس درس فرایند پویا و فعال است که هرگز نمیتوان آن را با مدل خطی ارتباط توجیه و تفسیر کرد. نقش اصلی معلمان در کلاس درس، ایجاد محیطی سازنده برای دانشآموزان جهت کاوش و اکتشاف (تحقیق و بررسی)، کار مشترک و گروهی و بررسی منتقدانهی اطلاعات موجود است.
۲- با توجه به تغییرات بنیادینی که در عصر اطلاعات و به دلیل دسترسی سریع به انبوه اطلاعات جهانی از طریق فناوریهای جدید از قبیل «اینترنت[۱۴]» و «وب[۱۵]» در تمام جوامع دنیا ایجاد شده، بسیار ضروری است که فرایند آموزش و یادگیری در کلاسهای درس به طور مداوم بازنگری و بررسی شود.
۳- کوشش باید در جهت ایجاد محیط ارتباطی در کلاس باشد که دانشآموزان را به اندیشندن و تفکر، حل مشکل (مشکلگشایی)، کار با دیگران و یافتن راه حل های خلاق وادار میکند.
۴- معلم خود به عنوان نمونه یک یادگیرنده مطرح شود. (www.Technologist. blogfa.com, 102)
۲- مهندسی سیستمها یا نگرش سیستمی
سیستمهای انسان ساخته معمولاً برای رسیدن به هدف معینی به وجود میآیند، پس میتوان آن ها را «مجموعه سازمان یافتهای از اجزاء متعامل و مرتبط که عمداً به وجود آمده تا به شکل وحدت یافتهای هدفهای معینی را متحقق سازد دانست. مطابق این تعریف در هر سیستم اجزایی وجود دارند که به هم مرتب هستند و به طور دائم با یکدیگر در حال کنش متقابل یا تعامل هستند. این اجزاء محتوای سیستم هستند اجزاء کارهایی را انجام میدهند که به هر کدام از آن کارها با فعالیتها فرایند گفته میشود. انجام این کارها یا فرایندها برای رسیدن به یک هدف معین است. (احدیان،۱۳۷۴، ۳ ، ص۱۰)
اعمال نگرش سیستمی در حیطه برنامهریزی آموزشی شامل فعالیتهایی است، مانند تعیین هدفهای کلی و غایی یک سیستم آموزشی و سپس تجزیه و تحلیل این هدفها و تعیین بهترین راه های وصول به هر یک از هدفهای تعیین شده و سرانجام ارزشیابی مداوم و مستمر سیستم آموزشی به منظور یافتن نواقص و اشکالات و اقدام برای رفع آن نواقص. از دیدگاه سیستمی، آموزش، یک فراگرد و یک سیستم تلقی میشود که خود دارای زیرمجموعههای متعددی است و تعامل بین این اجزا و زیر مجموعه ها، فراگرد آموزش را شکل میدهد. هدفها و عنصر ارزشیابی دائمی نیز از جمله عواملی است که در هر زمان سیستم آموزشی را با واقعیات خارج و سیستمهای برتر ارتباط میدهد. نفوذ نگرش سیستمی در تکنولوژی آموزشی و برنامهریزی و تهیه برنامه های آموزشی به ارائه الگوهای متعدد و متنوع آموزشی منجر شد؛ از جمله این الگوها میتوان از الگوی کمپ[۱۶]، الگوی انستیتوی توسعه آموزشی (IDI)[17] ، الگوی روش تهیه برنامه های آموزشی ضمن خدمت[۱۸]، الگوی آموزشی ملاکی[۱۹] و الگوی تهیه نظامهای آموزشی[۲۰] نام برد. (فردانش،۱۳۷۲، ۵۰، صص ۲۵-۲۶)
مهندسی سیستمها به رشد فنآوری آموزش بسیار کمک کردهاست. روش مهندسی یک سیستم، شامل تجربه و تحلیل مشکلات و منابع و امکانات موجود و یافتن راهحل است بنابرین نظریه های ارتباطات و یادگیری و هم چنین مهندسی سیستمها به کمک یکدیگر به تبدیل و تحول فناوری آموزشی به یک فرایند نظامدار (سیستماتیک) منجر میشوند. این فرایند درجهت ایجاد راه حل های قابل تکثیر در شرایط گوناگون برای حل مسائل مختلف، انتقال دانش، ارزشها و مهارتها حرکت میکند. (ذوفن، لطفیپور، ۱۳۸۷، ۲۹، ص۱۲)
۳- نظریات یادگیری
اصولاً هر فعالیتی یک مبنای نظری دارد که منتج از یک سری تحقیقات و تابع یک اصول و شناخت کلیت یافتهای است .
نظریه به معنای وسیع عبارت است از تعبیر و تفسیر حوزه ای از شناخت . در نتیجه بر اساس این تعریف، نظریه های یادگیری اصول کلیت یافتهای هستند در زمینه یادگیری و شرایط آن . یعنی نظریه های یادگیری در واقع تحلیل کننده شرایط یادگیری است. (http:www2.irib.iramouzes, 88)