در مقابل اشتغال، بیکاری وجود دارد که پدیده ای ویرانگر است و تبعات سنگین و منفی اجتماعی به همراه دارد و یکی از این تبعات توسعه و ترویج اعتیاد در جامعه است. فرد بیکار احساس می کند، فردی زائد در جامعه است که به درد هیچ کار مفیدی نمی خورد و توانایی او برای هیچ کس قابل احترام نیست. او احساس تنهایی می کند و از اینکه نمی تواند برای خانواده خود مفید باشد، احساس شرمساری می نماید. با گذشت زمان امید به زندگی در فرد بیکار کاهش می یابد. زیرا، هر انسانی بطور فطری میل به تشکیل زندگی مستقل، پیشرفت و کسب افتخار دارد، اما فرد بیکار همه این انتظارات را بر باد رفته می بیند. هر چه روزهای بیشتری می گذرد، خوشبختی ها و امیدها به بدبینی و یأس بیشتری تبدیل می شود و در نهایت، نقطه سقوط فرا می رسد. ممکن است فرد دچار سوء تفاهم های روانی شود، در مسیر عصبی بودن قرار گیرد و در نهایت برای نجات خود از وضع موجود و پایان بخشیدن به شرایط ذلت بار کنونی به اعتیاد روی آورد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
فرد می داند که اعتیاد راه نجات او نیست، اما اعتیاد را پناهگاه و سنگری می یابد که می تواند عیب ها و دردهای خود را پشت آن پنهان سازد. با شروع اعتیاد شرایط روزهای اول تشدید می شود و فرد احساس می کند با پیوند دائمی با اعتیاد می تواند از واقعیتهای زندگی فرار کرده و به دنیای مصنوعی و نامعلوم اعتیاد پناه ببرد.
روی آوردن به شادی های مصنوعی و اعتیاد در میان نسل جوان به دلیل روحیه ضعیف این افراد در خصوص شرایط موجود می باشد، که یکی از این شرایط معضل بیکاری است (همان: ۹۵). بسیاری از جوانان دیر یا زود باید واقعیت تلخ آن را بپذیرند، اینکه فردی بیکار و سرگردان در جامعه هستند و همه امیدهای آنها در زندگی نقش بر آب شده است.
جوان بیکار خانه نشین است، هنگامی که به میان جامعه می رود، دیدن فرصت کاری دیگران او را عذاب می دهد و این احساس در وی تقویت می شود که در جامعه عضو مفیدی نیست. او برای فرار از جامعه به خانه پناه می برد و بیشتر زمان خود را با خیالات و توهمات سپری می کند. از دیدار اقوام و خویشاوندان شرمسار است، زیرا بیکاری او یک ضعف عمده برای وی محسوب می شود.
در این صورت جوان بسیار سریع دچار اختلالات روانی شده و عصبی بودن اولین مشخصه محسوب می شود. نسبت به بسیاری از موارد خصوصاً موفقیت دیگران و همسالان خود احساس خشم می کند، اما از طرفی می داند که در برابر این شرایط کاری از او ساخته نیست. معضل عصبی بودن بسیاری از جوانان ایرانی به بیکاری باز می گردد و همین اختلالات روانی مقدمه ای روشن برای ظهور اعتیاد است. زیرا، فرد عصبی و دارای اختلالات روانی نگاهی احساسی و نه منطقی به امور دارد و همین مسأله سبب می شود که در برابر پدیده های مخرب و ویرانگر آسیب پذیری نشان دهد.
در مناطقی که مساله بیکاری حاد است ( مثل حاشیه شهرهای بزرگ و مناطق مرزی کشور )، بیکاری زمینه ای قوی برای اختلالات روانی در میان نسل جوان، بزهکاری و اعتیاد آنها محسوب می شود. غالب جوانان بیکار از حالت عصبی برخوردارند، امید چندانی به زندگی ندارند و احساس مسئولیت اجتماعی آنها بسیار پایین است. آنها می بینند که در جامعه و حرکت روزمره زندگی هیچ جایگاهی ندارد، لذا دستیابی به شادی های مصنوعی و زندگی خیالی و آرامش موقت به اولویت آنها تبدیل می شود، با توجه به اینکه ایران در مسیر ترانزیت مواد مخدر قرار دارد و در همسایگی آن تولید مواد مخدر به صورت انبوه صورت می گیرد، مواد مخدر در ایران از قیمت چندان بالایی برخوردار نیست و همین امر دامی برای جوانان بیکار ایرانی می باشد(علی وردی نیا،پیشین:۱۹۴).
در تحقیقی که توسط صالحی جوئقانی (۱۳۸۱) به صورت مطالعه میدانی در زندان شهرکرد انجام شده است، به بررسی تأثیر عوامل اقتصادی و اجتماعی در بروز پدیده اعتیاد پرداخت. در این تحقیق معنا داری رابطه عوامل اقتصادی به خصوص بیکاری بر بروز پدیده اعتیاد ثابت شد.
د:تبیین رابطه اعتیاد، جرم و انحرافات اجتماعی
جرم و انحراف اجتماعی یکی از مهمترین مسائل و مشکلات اجتماعی جوامع گوناگون در دنیای امروز محسوب میشود. جوامع بشری در طول زمان و به خصوص در قرن حاضر از انواع آسیبهای اجتماعی در رنج بوده و همیشه اندیشمندان در جستجوی علل و عوارض آن و راه حلهایی برای رهایی جامعه از این مسائل بودهاند و تحقیقات فراوانی جهت بررسی عوامل مؤثر بر انحرافات اجتماعی انجام شده است.
از دیدگاه جامعه شناختی کسی از مادر منحرف و کجرو متولد نمیشود بلکه انحراف تحت شرایط خاص اجتماعی به وجود میآید. انسان همواره تحت تأثیر نهادهایی مانند خانواده، آموزش و پرورش، دین، اقتصاد، سیاست و نهادهای فرعی دیگر جامعه خویش قرار دارد. به همین دلیل چگونگی رفتار و شخصیت افراد به چگونگی ساختار این نهادها و محیط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی او بستگی دارد.
به عبارت دیگر اگر عوامل اجتماعی شدن فرد یعنی والدین، خانواده، محیط، اطرافیان، مدرسه، دوستان و وسایل ارتباط جمعی طوری سازمان یافته باشند که در هویت یابی و همانند سازی وی به او کمک کنند، مسائل و مشکلات حاد ایجاد و آشکار نخواهد شد ولی اگر این عوامل به گونهای دیگر شرایط بحرانی ایجاد نمایند فرد به سوی بزهکاری و انحراف اجتماعی سوق داده خواهد شد.
جامعه شناسان این واقعیت را پذیرفتهاند که انحراف اجتماعی یک مسأله اجتماعی است و به حفظ و پیشبرد اهداف بنیادی جامعه لطمه وارد میکند و نظم اجتماعی را تهدید میکند. اگر جامعه را به ارگانیسم و سازمان بدنی انسان تشبیه کنیم، مسائل اجتماعی به مثابه بیماریهای آن جامعه محسوب میشوند و همان طوری که بیماریهای جسمی قابل شناخت و علاج هستند بیماریهای اجتماعی نیز قابل تشخیص و درمان هستند که بدین منظور میبایست علاوه بر شناسایی فرد منحرف و درمان سریع او، انحراف اجتماعی را ریشهیابی کرد و در صدد پیشگیری و از میان بردن عوامل ایجاد کننده آن بود.
براساس مطالعات و تحقیقات انجام شده درخصوص اعتیاد، وقوع رفتارهای بزهکارانه ناشی از این پدیده امری اجتنابناپذیر است و اعمال بزهکارانه معتادان و مرتبطان با دیگر جرایم مواد مخدر از قبیل قاچاق، حمل و نگهداری بسیار زیاد و متنوع است؛ حتی در کشورهایی که دولت خود مواد مخدر را در اختیار معتادان قرار میدهد، باز هم اعمال بزهکارانه کاهش نیافته است.
بنابراین رابطه اعتیاد و بزهکاری یک رابطه دایمی و عمومی غیرقابل اجتناب میباشد (یوسفی،۱۶۴:۱۳۸۸). این رفتار مجرمانه صرفاً جنبه اقتصادی و مادی ندارد و ناشی از ناهنجاریهای رفتاری است.
بر اساس تحقیقات عمدهترین جرمی که مرتبط با اعتیاد به مواد مخدر میباشد، جرم سرقت است که به منظور دسترسی به مواد مخدر صورت میگیرد و گاهی اوقات، علاوه بر سرقت منتهی به جرایم و جنایات خطرناک دیگری میشود (گرشاسبی فخر،پیشین،۴۲۰).
جرمشناسان در طبقهبندی مجرمان معتاد، سه نوع طبقهبندی را بیان میکنند:
فعالیت غیرقانونی در امر تهیه مواد مخدر از طریق سرقت، اقتدار جنایی علیه دیگران و ارتکاب جرم در جهت منافع شخصی و مواردی از قبیل ضرب و جرح، تخریب اموال و قتل.
فعالیت غیرقانونی در امر تهیه مواد مخدر از طریق باجگیری و شرارت، قماربازی، خودفروشی و روسپیگری در زنان و ارتکاب اعمال نامشروع.
دستگیری به سبب ارتکاب جرایم مواد مخدر مانند اعتیاد، خرید و فروش، حمل و نگهداری.
رفتار مجرمانه معتادان ممکن است گاهی به طور مداوم صورت گیرد و گاهی در اثر تغییر شرایط کاهش یا افزایش پیدا کند. به هر صورت جرائم ناشی از اعتیاد به مواد مخدر متنوع هستند و همانطور که اشاره شد، علاوه بر اعتیاد، خرید و فروش و حمل و نگهداری مواد مخدر، سرقت، قمار، باجگیری و اخاذی، خیانت در امانت، جعل اسناد، سوءاستفاده از کودکان و نوجوانان، اخـلال در نـظـم جـامـعـه، جیببری و کیفزنی را دربرمیگیرند.
اعتیاد باعث ارتکاب دو جرم اصلی توسط معتاد می شود. یکی حمل و خرید و فروش مواد مخدر و دیگری سرقت برای تهیه مواد مخدر که هر دو جرم برای دستیابی به مواد مخدر ضروری هستند. تحقیقات نشان داده است که این جرائم عموما به دو دسته تقسیم می شوند یکی مربوط به مواد مخدر و دیگری جرائم جانبی بر اساس این مطالعات میزان جرائم در معتادان بسیار گسترده و پیچیده است و نه فقط نیاز معتادان به مواد مخدر بلکه جرائم و جنایات خطرناک جانبی را نیز در بر میگیرد.
در تحقیقی که توسط بالاهنگ و همکاران (۱۳۷۹) بر روی زندانیان شهرکرد در طی سالهای ۱۳۷۹ – ۱۳۷۸ انجام شده در مورد تأثیر اعتیاد بر جرم به رابطه معناداری دست یافتند.
گفتار سوم: بحران هویت
الف: تعریف هویت
در فرهنگ لغت «معین» آمده است که: «هویت» یعنی آنچه که باعث تشخص فرد میشود. از این مفهوم پیداست که هویت، حقیقت و چیستی و هستی را میرساند. اصل این کلمه، عربی است و از کلمه «هو» به معنی او (ضمیر غایب مفرد مذکر) اخذ شده است و از ضمیر«هو»، لفظ مرکب «هو، هو» ساخته شده است که اسم مرکب الف و لام دار میباشد. معنای این اسم «اتحاد بالذات»یا «انطباق بالذات» است. بنابراین هویت یک پدیده، نشانگر هیئت و ماهیت وجودی آن ذات است. به عبارت دیگر چیستی و حقیقت پدیده مورد نظر، هویت آن را میرساند و میتواند به صورت فردی یا جمعی باشد(جنکیز،۵:۱۳۸۱).
واژه Identity به معنای «هویت» ریشه در زبان لاتین دارد و دارای دو معنای اصلی است:
معنای اول آن بیانگر مفهوم تشابه مطلق است و معنای دوم آن به مفهوم تمایز است که با مرور زمان، سازگاری و تداوم را فرض میگیرد. بنابراین مفهوم هویت (به معنای اصطلاحی آن) میان اشیاء و افراد دو نسبت محتمل را برقرار میسازد: از یک طرف شباهت و از طرف دیگر تفاوت.
هویت، جنبهها، جلوهها و ابعاد متفاوت و متنوعی دارد، بعد فلسفی، بعد روانی، بعد فرهنگی و بعد اجتماعی از ابعاد هویت محسوب میشوند. در میان اقسام هویت در اینجا صرفاً هویت فردی و هویت اجتماعی را مطرح می کنیم.
ب: اقسام هویت
۱- هویت فردی
هویت فردی شامل آن تعریف از جنبه های خود است که ما را از اشخاص دیگر متمایز می سازد. هویت فردی ما از تجربیات منحصر به فرد ما، از ارزش ها، گرایش ها و احساسات ما نشأت می گیرد که اغلب در تجربیات شخص ما ریشه دارد. در واقع هویت فردی هویتی است که به ویژگی های فرد اشاره دارد و فرد به وسیله آن ویژگی ها خود را معرفی می کند. در واقع هویت فردی بیشتر در چارچوب روابط اشخاص جلوه می کند.
به اعتقاد بعضی از جامعه شناسان ـ نظیر گیدنزـ هویت فردی و هویت اجتماعی، از نظر کیفی و نوعی متفاوتند. به این معنا که هویت فردی، ناظر به افراد و هویت جمعی معطوف به جامعه است. به اعتقاد «فریدمن»، دو نوع نظام وجود دارد: یکی هویت اجتماعی ـ فرهنگی و دیگری هویت فردی ـ شخصی.
هویت اجتماعی نسبت به هویت شخصی، واقعی تر بوده و دارای استحکام و دوام بیشتری است، همان طور هویت اجتماعی به هویت فردی تعیّن میبخشد. بارزترین فرق میان هویت فردی و جمعی در این است که هویت فردی بر تفاوت و هویت جمعی بر شباهت تأکید دارد. به هر حال تمایز میان هویت فردی و جمعی بر اساس عقل متعارف (عقل سلیم) روشن است. انسانها آنچه را که از جامعه میگیرند در درون پردازش کرده و درونی میکنند، آنگاه آن را میپذیرند و همین مسئله، هویت فردی آنها را تشکیل میدهد.
هویت اجتماعی
این مفهوم به شیوههایی اشاره دارد که به واسطه آن ها، افراد و گروهها در روابط اجتمــاعی خود از افراد و گروههای دیگر متمایز میشوند. همچنین به برقراری و متمایز ساختن نظام مند نسبتهای شباهت و تفاوت میان افراد، میان گروهها و میان افراد و گروهها اشاره مینماید.
هویت اجتماعی درک ما از این مطلب است که چه کسی هستیم و دیگران کیستند و از آن طرف، دیگران از خودشان و افراد دیگر (از جمله خود ما) چه درکی دارند؟
در این تعریف، دو نکته قابل طرح است: اول آنکه نقش «شناسایی» در فرایند هویت یابی بسیار مهم است؛ به این معنا که چگونه و از چه منظری دو شخص به تشخیص و تعیین هویت دیگران میپردازند. دوم آنکه هویت اجتماعی یک امر ثابت و لایتغیر برای افراد نیست، به عبارت دیگر مانند یک معنا برای یک لفظ، ذاتی افراد نیست، بلکه محصول توافق یا عدم توافق جمعی است و همیشه قابل نقد و ارزیابی است.
هویت دارای ابعاد و جنبههای متفاوتی است، مهمترین بعد هویت، بعد اجتماعی یا جامعهای آن است که بر سایر ابعاد هویت حاکمیت و تأثیر دارد. در واقع هویت به هر شکلی که تجلی کند، آن جلوه، مستقیم یا غیر مستقیم، اجتماعی خواهد بود. برای درک این مفهوم باید به این نکته مهم توجه داشت که هویت اجتماعی در گروه شکل میگیرد.
بدین ترتیب، اولاً: جامعه از روابط افراد و در درون گروههای مختلف (خانوادگی، شغلی، دینی…) تشکیل شده است. ثانیاً: فرد باید به یک خودآگاهی نسبت به نقش و پایگاه و اهمیت خود در میان گروه و نیز به یک آگاهی نسبت به سایر گروهها دست یابد تا هویت جمعی او شکل گیرد. بنابراین عنصر خود آگاهی در بعد اجتماعی هویت، نقش مهمیدارد. البته عوامل مختلفی در تشکیل هویت جمعی مؤثر هستند که برخی از آنها عبارتند از: خانواده؛ زبان؛ دین؛ زادگاه؛ شغل؛ سن؛ جمعیت؛ ایدئولوژی؛ ملیت (قومیت)؛ تاریخ گذشته؛ خودآگاهی و خودیابی.
با عنایت به این عناصر، میتوان هویت گروهی را چنین تعریف کرد: هویت، مجموعه ای از خصوصیات و مشخصات اجتماعی، فرهنگی، روانی، فلسفی، زیستی و تاریخی همسان است که بر یگانگی یا همانندی اعضای آن دلالت میکند و آن را در یک ظرف زمانی و مکانی معین، به طـور مشخص و قـابـل قبـول و آگاهـانه، از سایر گروهها و افراد متعلق به آنها متمایز میسازد (همان:۱۳).
ج: تعریف بحران هویت
بحران به معنی تنش و تضاد یا خروج از حالت تعادل و انحراف از حقیقت است. به عبارت دقیق تر بحران را میتوان موقعیت یا ظرف خاصی دانست که بر اثر آن گروه قومی مورد نظر چه مردان و چه زنان به سبب شرایط خاص تاریخی و یا شرایط نوظهور، از شناخت دقیق حقیقت وجودی و حقوقی خویش و نیز شناساندن آنها به دیگران باز ماندهاند، به شکلی که نه تنهـا این گروه در این رهگذر، بین وهم و واقعیت معلق است، بلکه دیگران نیز از شناختن درست آن، عاجز میباشند.
افراد در وضعیت بحران هویت اجتماعی، نقش خود را در گروه نمیدانند و در سطح کلانتر، جامعه کارکرد خود را از دست میدهد، جامعه دچار سردرگمی و آنومی میگردد، نهادهای اجتماعی از حالت تعادل خارج میشوند و منزلت اجتماعی افراد لطمه میبینند. در مقابل، بحران هویت فردی به معنی عدم توانایی فرد، در قبول نقشی است که جامعه از او انتظار دارد.
د: شاخصه های بحران هویت
از خود بیگانگی یا بحران هویت دارای شاخص های متعددی است از جمله:
احساس بی قدرتی: حالتی که فرد احساس بی اختیاری نموده و قادر به تحت تأثیر قرار دادن محیط اجتماعی خود نیست.
احساس پوچی: احساسی که شخص تصور می کند برای رفتار و باورهای خود خطوط راهنمایی در اختیار ندارد و در واقع کسی که دچار پوچی شده انتظار چندانی از رضایت بخش بودن رفتار خود در آینده ندارد.
احساس بی معیاری: در این حالت فرد احساس می کند برای رسیدن به هدف های ارزنده خود نیاز به وسایل نامشروع دارد و برای رسیدن به اهداف و تأمین نیازهایی که جامعه در او به وجود آورده است دست به تلاش می زند و راههایی را برای رسیدن به اهداف انتخاب می کند که جامعه آنها را تأیید نمی کند در این حالت چون فرد نمی تواند از طریق مشروع به اهداف خود برسد ممکن است مشکل را در خود ببیند و دست به خودکشی بزند و یا به مواد اعتیاد آور پناه ببرد.
جامعه گریزی: حالتی است که فرد احساس می کند با ارزش ها و هنجارهای جامعه بیگانه شده است. چنین فردی اعتقادی به شیوه کارکرد جامعه، روابط و اهداف خرد و کلان حاکم بر آن ندارد و چون فعالانه نمی تواند این روابط و اهداف را نفی کند با گوشه نشینی و انزوا خود را از گزند جامعه به حاشیه می کشاند.
جدایی از خویشتن: حالتی که فرد از خود بیگانه شده و نسبت به احساس واقعی علاقه و باورهای خود بیگانه می شود. اگر چه حکم دادن به اینکه جوانان ما هم اکنون دچار از خود بیگانگی و بحران هویت شده اند مستلزم آزمون دقیق شاخص های از خود بیگانگی در یک تحقیق علمی است اما شواهد نشان می دهد که هم اکنون جوانان جامعه ما که قشر عظیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند با این معضل رو به رو شده اند و این مسأله می رود تا ابعاد گسترده تری به خود بگیرد (ستوده،پیشین،۵۲).
ﻫ: تأثیر بیکاری بر بحران هویت
گذار از مرحله جوانی به بزرگسالی، مرحله خطیر و پر چالشی است. بسیاری از جوانان برای ادغام شدن در جامعه تلاش و تقلای زیادی می کنند اما از جهات گوناگون از آن طرد می شوند. در روزگار گذشته، گذار به بزرگسالی معمولاً در آغاز زندگی شغلی فرد رخ می داد. اکنون بازار کار برای جوانان بی ثبات تر از گذشته است و این مسأله گذار به زندگی مستقل بزرگسالی را دشوارتر می سازد (گیدنز،۴۷۱:۱۳۸۶). در واقع یکی از مهمترین ابزار استقلال یافتن و هویت یابی برای جوانان شغل می باشد.