گردشگری در عصر حاضر نه به عنوان یک مسافرت ، سیاحت ، تفنن و … بلکه به یک فعالیت عظیم اقتصادی بدل گشته است.آنچه در این مقوله از اهمیت اساسی برخوردار است ، آن است که گردشگری با تمامی انواع و اشکالش در حال تبدیل به فعالیت اقتصادی پیشتاز جهان در ربع اول قرن ۲۱ و مهم ترین وسودآورترین تجارت جهان است ( پاپلی یزدی و سقایی، ۱۳۸۶).
نگاره شماره ۴: نمودار پیشبینی تعداد گردشگران برای سال ۲۰۲۰ میلادی در مناطق مختلف جهان
منبع: سازمان جهانی گردشگری،۲۰۱۰
نگاره شماره۵ : جدول پیشبینی رشد سالانه گردشگری در مناطق مختلف جهان
سال پایه
۱۹۹۵
پیشبینی
درصد سهم بازار
میانگین رشد سالانه
۲۰۱۰
۲۰۲۰
میلیون
۱۹۹۵
۲۰۲۰
۲۰۲۰-۱۹۹۵
جهان
۵۶۵
۱۰۰۶
۱۵۶۱
۱۰۰
۱۰۰
۴٫۱
آفریقا
۲۰
۴۷
۷۷
۳٫۶
۵٫۰
۵٫۵
آمریکا
۱۱۰
۱۹۰
۲۸۲
۱۹٫۳
۱۸٫۱
۳٫۸
آسیای شرقی و منطقه اقیانوس آرام
۸۱
۱۹۵
۳۹۷
۱۴٫۴
۲۵٫۴
۶٫۵
اروپا
۱۳۶
۵۲۷
۷۱۷
۵۹٫۸
۴۵٫۴
۳٫۱
خاورمیانه
۱۴
۳۶
۶۹
۲٫۲
۴٫۴
۶٫۷
آسیایی جنوبی
۴
۱۱
۱۹
۰٫۷
۱٫۲
۶٫۲
منبع: سازمان جهانی گردشگری،۲۰۱۰
پس از مرور کلی تعاریف و اهمیت موضوع گردشگری، در این بخش مرحله ی قبل از مسافرت را شرح میدهیم که چگونه گردشگران تصویر ذهنیشان را از مقصد به وسیله ی چند عنصر شکل میدهند .این عناصر ترکیبی از: مسایل مربوط به جمعیت شناختی ،تجربیات گذشته ،انگیزه ها،و منابع اطلاعاتی هستند.
۲-۱۰ شناخت تئوری انگیزش در بازارهای هدف گردشگری
جذب گردشگران در ساختار بازاریابی نوین بر پایه جلب مشارکتهای مردمی و با همکاری بخش های خصوصی، عمومی و دولتی امکان پذیر است.در حقیقت ارائه محصول نو در بازارهای هدف و جذب مشتریان جدید و قدیمی در یک فرایند سیستمی، نیازمند شناخت انگیزه های روحی و روانی گردشگران است . اینکه چرا مردم به مسافرت میروند ؟ و اینکه چه عواملی موجب ایجاد انگیزه می شود که مردم به مکان مشخصی بروند ؟ دو مقوله متفاوت است . در پرسش نخست ؛ درک روانی مسافر مطرح است در حالی که در پرسش دوم جنبههای جذابیت و کشش مقصد مورد نظراست .بنابرین با هدف ارضای خواسته ها و نیازهای انگیزشی مسافران و جذب آنان درمحل های خاص باید به دو عامل انگیزشی رانشی[۷] و عامل انگیزشی کششی[۸] توجه نمود(چاک و سولا[۹]،۱۳۸۸).
مسافران و گردشگران با انگیزه ها و علل گوناگونی مسافرت می نمایند . مقاصد گردشگری ـ بازارهای هدف ـ شامل عناصری است که با هم ترکیب می شوندتا گردشگر را به اقامت در یک محل تشویق نمایند. جاذبه های ممتاز ، بناهای موجود ، عرضه خدمات ، شرایط مثبت حاکم بر محیط ، آب وهوا و فرهنگ از جمله عوامل اصلی جذب در مقاصد گردشگری اند، اما در کنار این عوامل توجه به انگیزه های مسافران و فراهم آوردن امکانات ملموس و نا ملموس مورد نیاز ، راحتی سفر ، گستردگی راه ها ، امنیت ، آرامش ، آزادی و بهداشت از جمله شاخص های بازاریابی در بازارهای هدف محسوب میشوند ( لومسدن ،۱۳۹۰).
در بعد فردی نیاز به امنیت روحی و جسمی و خود شکوفایی شخصیتی و روانی و در بعد اجتماعی اعمال سیاست های اجتماعی مطلوب ، جلب مشارکت های مردمی ( در پرتو حرمت گذاشتن به آزادی های فردی و اصالت فرهنگ ها ) ، شناخت ، احترام و فهم یکدیگر از جمله زیر ساخت های پایداری بازار های گردشگری است.
بنابرین به منظور توسعه سیاست های گردشگری و پایداری بازارهای آن باید به پنج محور ذیل توجه داشت :
-
- بهبود و گسترش بازارهای گردشگری و انطباق آن با تقاضای مسافران
-
- تولید محصولات جدید و نو گرایی در نحوه ارائه محصولات با توجه به تقاضای مشتریان
-
- توسعه و سازگاری حمل و نقل و اقامت با خواسته های گردشگران
-
- تدوین قوانین مناسب
- توجه به آموزش های حرفه ای در گردشگری منطقه مورد نظر
علاوه بر آن باید به عناصر تقاضا در بازاریابی نیز توجه کرد ؛ فضا،الگوهای فضایی گردشگری و نوع حیطه های تصمیم گیری از جمله عوامل تعیین کننده تقاضا در بازار است(بونی فیس[۱۰]، ۱۳۸۷).
گرد آوری و تدارک آمارهای دقیق،به هنگام،استراتژیک و تجزیه و تحلیل بازارهای هدف به سیاست گذاران و برنامه ریزان کمک میکند تا همسو با تغییرات انگیزه های مسافران در راستای پایداری گردشگری در منطقه مورد نظر گام بردارند. با توجه به اینکه مشکل ترین وظیفه بازاریابان پیشبینی ـ کمابیش ـ دقیق و درست تقاضا است ، پیشبینی آینده بازار و میزان رونق آن ـ در سایه تحقیقات ـ کمک میکند مهلت مناسبی برای اجرای برنامه ها فراهم شود. براین اساس باید با توجه به تغییراتی که در انگیزه ها و به دنبال آن در سلیقه های مسافران صورت میگیرد ، به پیشبینی و طراحی بازارهای نو(خلق ـ توزیع ـ تبلیغ ـ ترویج ـ گسترش و قیمت گذاری ) پرداخت(پاپلی یزدی و سقایی،۱۳۸۶).
پیشبینی تقاضا ، مدیریت نوینی را در بازاریابی و شناخت بازارهای هدف ـ مبتنی بر انگیزه ها و سلیقه های مشتریان ـ طلب میکند . بنابرین تدوین مدیریت نوین گردشگری در یک تحلیل سیستمی،با توجه به اصول و شاخص های پایداری اجتناب ناپذیراست، تا ضمن شناخت نقاط قوت،از فرصت های موجود و آینده به منظور رفع نقاط ضعف بهره گیری نموده و تهدیدهای آتی را ( ناپایداری،نابودی فرهنگ ها، تخریب محیط زیست ) در یک برنامه ریزی مدون و استراتژیک به حداقل برساند . بدین منظور شناخت انگیزه های گردشگران در سه مرحله ضروری است :
الف) قبل از ورود به منطقه موردنظر
ب) حین اقامت در آن منطقه
ج) پس از اتمام سفر (لومسدن،۱۳۹۰).
چون گردشگران از دیدگاه روانشناختی و رفتارگرایی اجتماعی نیازمند همدلی و تفاهم مشترک اند، لازم است بدانیم با چه انگیزه و اهدافی(به منطقه موردنظر) مسافرت کردهاند؟ این منطقه چه مزایایی دارد ؟ برای توسعه منطقه باید از چه الگویی(متناست با خواسته های مشتریان ) استفاده شود ؟ براین اساس باید آمار گردشگران و ویژگی های آنان،انگیزه ها،ترکیب جمعیتی، مدت اقامت،الگوهای مصرف،الگوهای مسافرت(تاریخی ، فرهنگی ، زیست محیطی ، نوگرا) خواسته های مسافران ( روانی،زیربنایی،انسانی و اجتماعی) مورد باز کاوی قرار گیرد. این امر موجب می شود برنامه ریزی های منطقه ای انجام شده در ارتباط با برنامه های ملی و محلی در یک ساختار سیستمی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد(پاپلی یزدی و سقایی،۱۳۸۶).