-
- اراده: مسئولیتپذیری زمانی تحقق میپذیرد که رسالت و تکلیفی در کار باشد؛ یعنی انسان، قبلاً کارهایی را با اراده و اختیار خویش پذیرفته باشد و سپس مسئولیت انجام آن را به عهده گیرد نه کارهایی که تحت تأثیر جاذبه میلها و دافعه خوفها انجام میدهد.
-
- عقلانیت: مسئولیت در جایی اعتیار میشود که فرد، دارای قدرت تمیز و ادراک باشد؛ لذا انسان نا آگاهی که دارای قدرت درک و فهم نمیباشد را نمیتوان ملزم به انجام کاری کرد و به او مسئولیتی را سپرد. زمانی میتوان فرد را در مقابل وظیفهای که داشته است مورد بازخواست قرار داد که آن فرد، قبلاً مسئولیت خود را شناخته باشد و این مستلزم رسایی پیام و دریافت آن توسط فرد مکلّف میباشد.
-
- قدرت: تکلیف کردن متوقف بر قدرت انجام وظیفه از سوی فرد مکلف است لذا فرد ناتوان هر چند که آگاه باشد به دلیل اینکه کار از حوزه عمل و قدرت او خارج است مسئول نخواهد بود.
-
- اختیار: زمانی میتوان فرد را مسئول دانست که او با اختیار و اراده خود، انجام یا ترک کاری را به عهده گرفته باشد نه اینکه مجبور به این کار شده باشد (وطندوست، ۱۳۸۸). بدون شروط بالا مسئولیت دادن به کسی و بازخواست کردن از او معنایی ندارد و این مقدمات، از شرایط اساسی مسئولیتپذیری میباشد.
-
- اخوت دینی: تمام افراد در جامعه اسلامی در غم و شادی یکدیگر شریکاند و اخوت دینی یک امر اعتقادی است. نتیجه اخوت دینی وحدت اسلامی است که قویترین عامل توانمندی امت اسلامی محسوب میشود.
-
- میل به خیرخواهی: خیرخواهی و مفهوم یاری و دستگیری هم مربوط به امور دنیایی و حفظ افراد از گرفتاریها و ناملایمات این جهان میشود و هم نگهداری و حفظ آن ها از درافتادن به مصائب جهان آخرت را در بر میگیرد.
- میل به بودن در اجتماع: انسان به طور فطری اجتماعی آفریده شده است و بودن در اجتماع و قبول مسئولیتهای مختلف به زندگی انسان، معنی و مفهوم میبخشد و زندگی انفرادی یک زندگی مسئولانه نیست (یعقوبی، ۱۳۹۰).
۲-۱۹ مسئولیتپذیری از دیدگاه روانشناسان
۲-۱۹-۱ دیدگاه فرانکل[۶۲]: وجودگرایان[۶۳]
افراد زیادی به جای اینکه مسئولیت راه سالم زندگی را بپذیرند وانمود میکنند که سائق های زیستی آن ها، زندگیشان را کنترل میکند (پروچاسکا، ترجمه سیدمحمدی، ۱۳۹۱). ویکتور فرانکل روان نژندی را نتیجه ناتوانی در پیدا کردن معنا و مسئولیت در زندگی میداند، یعنی نبود هدف و احساس تهی بودن. او میگوید لازمه یافتن معنا، مسئولیت شخصی است هیچ کس و هیچ چیز نمیتواند به ما احساس معنا و مفهوم در زندگی بدهد. این مسئولیت خود ماست که راهمان را پیدا کنیم. باید با احساس مسئولیت با شرایط هستی خود روبرو شویم. به اعتقاد او سه عامل جوهر وجود انسان را تشکیل میدهد: معنویت، آزادی و مسئولیت (شولتس، ترجمه خوشدل، ۱۳۸۸).
درباره اهمیت مسئولیت در درمانهای وجودی زیاد صحبت شده و اینکه گاهی افراد با اضطراب وجودی مسئول بودن در برابر اینکه چه کسی میخواهد باشد، مواجهه میشود. هوشیاری و انتخاب از ویژگی های منحصر به فرد انسان است. ما باید از خود، روابط و دنیا آگاه باشیم و تصمیمات خود را به رسمیت بشناسیم. تصمیم گرفتن مستلزم آن است که جرات داشته باشیم مسئولیت عمل خود را بپذیریم (پروچاسکا، ترجمه سید محمدی، ۱۳۹۱).
بدین علت فرانکل عقیده دارد که روان نژند واقعی کسی است که پیوسته سعی کند از آگاهی نسبت به وظیفه و مسئولیتی که زندگی بر عهده او گذاشته است بگریزد. فرانکل پذیرفتن مسئولیت را امری ضروری میداند و قاطعانه به آن تکیه دارد. روش درمانی او این است : « چنان زندگی کن که گویی بار دومی است که به دنیا آمدهای و اینک در حال انجام خطاهایی هستی که در زندگی نخست مرتکب شده بودی ». هیچ قاعده کلی بهتر از این نمیتواند احساس مسئولیت و حس وظیفه شناسی را در انسان پیدا کند (فرانکل، ترجمۀ صالحیان و میلانی، ۱۳۹۰).
در مورد لزوم مسئولیتپذیری شخصی، فرانکل میگوید: مسئولیت شخصی مانند آزادی معنوی یکی از ابعاد هستی انسان است. شاید دانستن اینکه ثمره زندگی ما مسئولیت خود ماست، مبارزه جویانه باشد ولی در دراز مدت سالمتر است و نگرش ما را فراتر میبرد. بنابرین مسئولیت میتواند ما را به تحقق بیشتر راه ببرد و استعداد را از قوه به فعل در آورد. شخصیت سالم از دیدگاه فرانکل روی به اهداف آتی دارد. از راه کار، عشق به دیگران با احساس مسئولیت و آزادی، انتخاب و استقلال، احساس تعهد میکند (شولتس، ترجمه خوشدل، ۱۳۸۸).
فرانکل در معنا درمانی سعی دارد بیمار را کاملاً از وظیفه مسئولیتپذیری خودآگاه سازد از این رو وظیفه خود اوست که انتخاب کند در برابر چه کسی وچه چیزی تا چه حد مسئول است؟ و اینکه در برابر وظیفهای که زندگی بر عهدهاش نهاده پاسخگوی کیست؟ جامعه یا وجدان خویش؟ اکثراً خود را مسئول و پاسخ گوی خداوند میداند. آن ها بر این باورند که خداوند این مسئولیت را برایشان تعیین کردهاست.
۲-۱۹-۲ دیدگاه آدلر و روان شناسی فردی[۶۴] :
آلفرد آدلر اولین روانکاوی است که بر ماهیت اجتماعی انسان تأکید ورزیده است. به عقیده ی او، رفتار در یک زمینه اجتماعی رخ میدهد و انسان مجبور است به ایجاد روابط متقابل بپردازد. آدلر جبرگرا نیست و به آزادی انتخاب و مسئولیت انسان در زندگی معتقد است. به نظر او زندگی فاقد هر گونه معنی ذاتی است و هرکسی به شیوه ی خاص خودش به زندگی معنی می بخشد. در واقع محرک اصلی رفتار بشر، هدف ها و انتظارات وی از آینده است. فرد سالم برای هدف های خود تلاش میکند که در درجه ی اول ماهیتی اجتماعی دارند (شفیع آبادی و ناصری، ۱۳۹۲).
به نظر آدلری ها، ” کسانی که می خواهند از آسیب رها باشند، باید بتوانند فشار مضاعف مسئولیت شخصی و اجتماعی را تحمل کنند. وقتی فرد آگاه شود که خود خلاق او، مسئول تبدیل واقعیت های عینی به رویدادهای معنی دار است، با مسئولیت برگزیدن هدف هایی مواجه می شود که امکان شکفتن آینده را فراهم میکند. وقتی افراد مسئولیت شکل دهی به زندگی خود را میپذیرند، باید مسئولیت تاثیر سبک زندگی خود بر جامعه را نیز بپذیرد. فردی که میتواند امید رسیدن به تمامیت را داشته باشد، کسی است که میتواند به امیدهای بشریت پاسخ دهد” (پروچاسکا، ترجمه سید محمدی، ۱۳۹۱).
در این مکتب هدف درمان این است که فرد علاقه ی اجتماعی کسب کند، وظایف زندگی را بدون بهانه به انجام رساند، انرژی خود را در حل مسائل خود و همنوعانش صرف کند و نواقص و کمبودهایش را بپذیرد و به رفع آن ها بپردازد. مکتب آدلر بر مفاهیم مشارکت، احساس مسئولیت و همکاری تأکید فراوان دارد. اگر خاطرات اولیه فرد بر عدم علاقه اجتماعی و عدم قبول مسئولیت دلالت داشته باشد، مشاور آن ها را اشتباه قلمداد میکند و به تعبیر و تفسیر آن ها می پردازد. (شفیع آبادی و ناصری، ۱۳۹۰).