۳-۶. شکواییه
شکواییه به « بث الشکوی » هم معروف است ؛ و از آیهی شریفهی «قَالَ إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ»گفت: من غم و اندوهم را تنها به خدا میگویم و شکایت نزد او میبرم و از خدا چیزهایی میدانم که شما نمیدانید » ( یوسف: ۸۶) اقتباس شده است.
شکواییه موضوع دیگری است که در شعر وحشی بافقی آمده است « شکواییه در نعت مأخوذ از شکوی به معنی شکایت و گله مندی است و در اصطلاح، شکوائیه شعری است که شاعر در قبال ناملایمات و محرومیتهای خاص و عام بسراید و منعکس کننده رنج و اندوه و یأس و ناکامی و تیره روزی و بدبختی باشد » ( داد، ۱۳۷۸: ذیل شکوائیه ).
گلایه و شکایت از روزگار، بخت و اقبال، وزراء، حکما و مردم در شعر اکثر شاعران فارسی زبان یافت میشود . کمال گله و شکایت در شعر شاعران فارسی زبان را باید در « حبسیه»های مسعود سعد سلمان جستجو کرد . قابل توجه است که بدانیم حبسیه از شعرهای پر شور فارسی است که برخاسته از زندگی شاعر و بازتاب رنج و مصیبتهایی است که شاعر متحمل شده است و رنگ و بوی واقعیت در آن به وضوح دیده میشود.
شکواییه در ادبیات انواع مختلفی دارد:
شکواییهی فلسفی: در این نوع شکواییه شاکی به دستگاه آفرینش، نحوهی خلقت خویش، نابرابریهای بخت و اقبال انسانها، و موضوعاتی از این قبیل اعتراضاتی دارد که به صورت شکواییه مطرح میکند.
شکواییهی عرفانی: گاهی تفاوت بین شکایات عرفانی و فلسفی باعث شبهه میشود، اما با توجه به روح انعطاف پذیر عارفان در مقایسه با فلاسفه در شعر شکوایی نیز شکایات عرفانی شاعران همراه با تسلیم در برابر نابرابریهای درونی انسانها و بی قراری برای رسیدن به اصل بیان میشود. « شکواییهی شاعر فیلسوف مشرب فیلسوفانه و شکواییهی عارف عارفانه است » . در این شکایت از پرخاش گری و طغیانی که شاعران در چهار گونهی دیگر شکواییه دارند اثری دیده نمیشود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
شکواییهی سیاسی: از اقسام شعر فارسی، که اجزای آن را شکایت و بث الشکوی تشکیل میدهد. شعر نگرانی و دلهره و شکواست در سوگ آزادی.
شکواییهی شخصی: در میان انواع شکواییه ها، شکواییهی شخصی بیشترین بسامد را دارد، در این گونهی ادبی شاعران از دردها، رنجها و مصائب، و مسائل مشکلات شخصی و فردی خویش سخن میگویند و شکوه سر میدهند . در دوران نرسیدن به اهداف زندگی از قبیل نارضایتی از معشوق، زندگی شخصی، دوستان و خانواده آنان را به سرودن شکواییهی شخصی وا میدارد و در این میان، تنوع شکواییههای عاشقانه بیش از سایر موارد است.
شکواییهی اجتماعی: فراز و نشیبهای بی پایان اجتماع عصر ما و مسائل متفاوتی که باعث رخنه و شکاف در طبقات جامعه و افکار و معیشت آن ها میشود سبب ساز شکواییههای اجتماعی از زبان شاعران این دوران است،در این دست از سرودهها، شاعران از نابرابریهای اجتماعی، نادانی، فساد اخلاقی عوام، و ناملایماتی از این قبیل شکایت دارند (رستگار فسایی، ۱۳۷۲: ۷۰-۲۶۹ ) .
شکوائیههای وحشی بافقی شاعر نام آور عهد صفوی هیچ گونه رنگ و بوی اجتماعی ندارد بلکه او در جای جای دیوانش از رنج و آزارهایی که روزگار برایش به ارمغان آورده است و یا از وضعیت فقر و نداریش شکایت میکند.به هر روی انواع شکوائیههای پیش گفته در شعر وحشی بافقی بررسی میگردند .در شعر وحشی بافقی نمونههایی از شکواییه شخصی دیده میشود که در زیر به آن میپردازیم:
۳-۶-۱. شکایت از روزگار
دارم ز زمان شکوه نه از اهل زمان
کو مطرب و سازی که بگویم به ترانه
( دیوان :۲۳۷)
وحشی در قصیدهای غم حاصل از فقر و عزلت و تنهایی خویش را به صورت شکایت از روزگار و سرنوشت بیان داشته و میسراید و از جفاهایی که روزگار بر سر او آورده است مینالد و شکایت میکند و غرض روزگار را از این همه رنج و سختی ریختن خونش میداند :
ای فلک چند ز بیداد تو بینم آزار
چند ما را ز جفای تو دود اشک بروی
از جفا گر غرضت ریختن خون من است
گشت بر عکس هر آن نقش مرادی که زنم
سنگباران شدم از دست غم دهر هنوز
چند باشم به غم و غصه ایام صبور
من خود آزرده دلم با دل خویشم بگذار
ما بروی تو نیاریم تو خود شرم بدار
پاکشیدم ز جهان تیغ بکش دست برآر
جرم با زنده چه باشد که بد افتاد قمار …
بخت سر گشتهام از خواب نگردد بیدار
چند گیرم به سر کو چه اندو قرار
( دیوان: ۳-۱۵۲)
و در جای دیگر اینچنین شکایت خود را از روزگار ابراز میکند :
داورا دادگر داد زبی مهری چرخ
آن کز گردش سیاره به رخسار مرا
کام ما چون نبود تلخ که از شوری بخت
که ازو شادی من جمله به غم گشت بدل
هست چون صفحه تقویم ز خون سد جدول
گر نشانیم نی قند برآید حنظل
( دیوان: ۱۶۴)