۲-۲-۴-۲-ویژگی های شغل
ویژگی های شغل نیز از جمله عوامل دیگری هستند که ممکن است منجر به استرس شغلی شوند. نتایج به دست آمده از تحقیقات و بررسی ها گویای آن است که جنبههای معینی از محیط کار در استرس شغلی نقش دارند. این ویژگی ها چهار دسته گوناگون را تشکیل میدهند که به طور خلاصه عبارتند از: آهنگ کار، تکرار کار، نوبت کاری و ویژگی های مربوط به وظیفه.
۲-۲-۴-۳-روابط کار میان فردی
کیفیت روابط کارکنان در محیط کار، همواره رابطه مؤثری با استرس شغلی دارد، پژوهشگران اظهار کردهاند که در بررسی ها سه نوع روابط دیده شده است: روابط با همکاران، روابط درون گروههای کار و روابط با سرپرستان و رهبران.
۲-۲-۴-۴-ساختار و جو سازمانی
ساختارهایی که قدرت تصمیم گیری بیشتری به کارکنان خود میدهند، استرس کمتری ایجاد میکنند. بررسی های انجام شده گویای آن است که کارکنان سازمان های مسطح، رضایت شغلی بیشتری دارند، عملکرد بهتری دارند و از استرس شغلی کمتر شکوه کردهاند. این آثار متفاوتی را که ساختار های سازمانی گوناگون به بار می آورند، شاید نتیجه این واقعیت باشد که هر چه مشارکت کارکنان در تصمیم گیری افزایش یابد، کاری که انجام میدهند برایشان پر معناتر می شود و چندین احساس در آن ها تقویت می شود، از جمله احساس خود مختاری، مسئولیت، اطمینان و حس کنترل و مالکیت.
۲-۲-۵-راه ها و روش های مدیریت منابع انسانی
مجموعه دیگری از عامل های نهفته استرس در محیط کار به شیوه های کار در مدیریت منابع انسانی بستگی پیدا میکند. امروزه وظیفه منابع انسانی در بسیاری از سازمان ها در بردارنده اموری است مانند: آموزش، رشد و توسعه شغلی، برنامه ریزی پیگرانه، حقوق و مزایا، برکناری از شغل و کارهای رفاهی و مسائل گوناگون دیگر.
۲-۲-۵-۱-فن آوری و خصوصیات مادی
در رابطه با متغیرهای مادی، استرس زمانی رخ میدهد که حداقل شرایط زیستی و ایمنی جسمانی حفظ نشده باشد. عوامل مادی استرس در محیط کار عبارتند از: نور، سروصدا، دما، ارتعاش و حرکت، هوای آلوده و عامل های ارگونومیک(رأس[۳۹]، ۲۰۰۹: ۳۲۹).
۲-۳-انگیزش
بحث بهرهوری و ارتقای انگیزش در کارکنان و رضایت شغلی آن ها، از جمله مباحث مدیریتی امروز است که از اهمیت خاصی برخوردار است.انگیزش از دیدگاه علم مدیریت امروز، مهمترین زمینه و عامل انجام کار در سازمانها و در نهایت بهره وری به شمار میرود.
بدیهی است که در ادامه وظیفه هدایت و رهبری مدیریت ایجاد انگیزه در کارکنان را میتوان یکی از وظایف مهم مدیریت بیان کرد. مطالعات نشان میدهد داشتن انگیزه با افزایش بهرهوری نیروی انسانی ارتباط مستقیم دارد. میزان عملکرد یک فرد تابعی از توانایی و انگیزش اوست. اولین عامل (توانایی) تعیین میکند که او چه میتواند بکند و دومین عامل انگیزش نشان میدهد که او چه میخواهد بکند.
فرایند انگیزش
انگیزش یک فرایند زنجیره ای است که با احساس نیاز شروع می شود، سپس خواست را به دنبال می آورد و موجب تنش و کنش می شود و در پی آمد آن اقدام برای نیل به هدف صورت میگیرد و سرانجام خواست ارضا می شود
فرایند انگیزش را می توان به صورت یک نمودار خطی نشان داد:
نیاز انگیزه رفتار نتیجه رضایت یا عدم رضایت
وجود بازخورد بدین دلیل است که ارضاشدن معمولاَ کوتاه مدت است و پس از مدتی دوباره آن نیاز به همان شکل یا به شکلی دیگر جلوه گر خواهد شد که این موضوع لزوم تداوم سیاستهای انگیزشی را روشن میکند.
۲-۳-۱-رضایت شغلی و انگیزش:
رضایت شغلی و انگیزش از لحاظ مفهومی با یکدیگر ارتباط دارند، اما مفاهیم یکسانی ندارند. هرچند بیشتر نظریه های ارائه شده در این خصوص، فرق روشنی را بین این دو متغییر قایل نشدهاند.با این وجود، داشتن فرق بین این دو مفهوم برای افرادی که در این زمینه فعالیت میکنند، سودمند میباشد. رضایت اشاره به یک حالت رضایتمندی دارد، انگیزش اشاره به تلاش در جهت رسیدن به یک هدف میباشد. یکی از راههای نشان دادن رابطه بین رضایت و انگیزش، معرفی ویژگیهای چهار دسته از افراد است:
۱- کارگر راضی ولی کم کار: بعضی افراد رضایت شغلی آنان ناشی از کار کردن در یک محیط آرام و بدون فشار میباشد. اگر آن ها کار سخت و مشکل انجام دهند، احساس عدم رضایت شغلی میکنند.
۲-افراد غیرفعال و دلسرد: این دسته افراد معمولاً تحت فشار میباشند. آن ها تمایلی به شغل خود ندارند. فقط تا اندازهای کار میکنند که جلوی اخراج و تنبیه خود را بگیرند. ضرورتهای اقتصادی قدردانی است برای کارکنان.
۳-افراد ناراضی ولی پرتلاش: بعضی از افراد که دارای یک حرفه مشخص هستند، سخت کار میکنند، هر چند که معمولاً از شریک و یا موقعیت کاری خودشان ناراضی هستند. دلیل این امر این است که این دسته افراد نمیخواهند با ارائه کار ضعیف، سابقه خود را خراب کنند.
۴-افراد کاملاً راضی و پرتلاش: افرادی که در این دسته قرار دارند در مسیر خود شکوفایی و خودکفایی حرکت میکنند.(دوبرین، ۱۹۸۴، ۱۴۲)
۲-۳-۲-انگیزه شغلی
انجام هر کاری با انگیزه توأم است. انگیزه مانند موتور از دخل انسان را وادار به حرکت میکند. در مورد شغل هم همین طور است. در جایی که انگیزه شغلی وجود دارد از کلمه تحلیل خبری نیست و برعکس در کارتحمیلی کمتر انگیزه وجود دارد. در انگیزه شغلی هم نظریه هایی وجود دارد.
۲-۳-۲-۱-نظریه محرک و پاسخ:
رفتارهای مختلف انسان بر اثر محرک های مختلف انجام می شود که این محرک ها در فکر فرد به وجود میآید، سپس عملکرد این فکر را به صورت انجام رفتار مشاهده میکنیم. در شغل محرک هایی مانند حقوق، پاداش، تشویق، کمک های غیر نقدی باعث برانگیختن و به وجود آمدن انگیزه شده و در میزان کارایی اثر میگذارد.
۲-۳-۲-۲-نظریه میزان سازگاری:
ارگانیزم انسان با فعالیت های متنوع درصدد رفع نیازهای آنی و کم نمودن فشارهای وارده است. از طرف دیگر در کار باید کل وجود فرد در بین محرک و پاسخ مورد مطالعه قرار گیرند. لذا برای تعیین نوع پاسخ باید میزان سازگاری فرد با محرک ها مورد مطالعه قرار گیرد.
۲-۳-۲-۳-تئوری انتظار
نظریه انتظار در واقع ترکیبی از عناصر سه گانه نیاز مساوات و تقویت است به زعم ویکتوروروم، نیرویی که باعث می شود یک نفر کاری را انجام دهد تابع جمع جبری ارزشهایی است که فرد برای تمام نتایج احتمالی دریافتی قایل می شود و میزان انتظار او از اینکه عمل او منجر به اخذ آن نتایج خواهد شد. وروم اعتقاد دارد که انگیزش (M) انتظار (E) وسیله (I) و ارزش (V) از طریق معادله زیر به یکدیگر مربوط میشوند. یعنی انگیزش برای کار مساوی است با انتظار ضربدر وسیله ضربدر ارزش این ارتباط مضاعف بدنی ترتیب تعبیر میشود که انگیزش بر اثر کاهش هر یک از عوامل فوق به شدت کاهش مییابد و یا در صورت صفر بودن آن انگیزش نیز ناپدید می شود برعکس برای داشتن انگیزش مثبت و بالا ضروری است که هر سه عامل یعنی انتظار، وسیله و ارزش مرتبط با پاداش بالا و مثبت باشند(وروم، ۱۹۹۹: ۱۱۰).
۲-۳-۲-۴-پاداش های درونی و بیرونی
“