بند سوم: تعریف جرم وبزه از نقطه نظر قانونی وحقوقی
در تعریفی که قانونگذار از جرم طبق ماده ۲، قانون مجازات عمومی مصوب سال ۱۳۵۲ نموده چنین گفته است: هر فعل یا ترک فعلی که مطابق قانون قابل مجازات یا مستلزم اقدامات تأمینی و تربیتی باشد، جرم محسوب است
مقنن جمهوری اسلامی ایران در ماده ۲ قانون سابق راجع به مجازات اسلامی گفته بود: هر فعل یا ترک فعلی که مطابق قانون قابل مجازات یا مستلزم اقدامات تأمینی و تربیتی باشد، جرم محسوب است و هیچ امری را نمی توان جرم دانست مگر آنکه به موجب قانون برای آن مجازات یا اقدامات تأمینی یا تربیتی تعیین شده باشد.
در قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۷۰، قانونگذار ماده ۲ سابق را تغییر داده و نه تنها عبارت مستلزم اقدامات تأمینی و تربیتی را لازم به ذکر ندانسته، بلکه عبارت تأکیدی آخر ماده و هیچ امری را نمی توان جرم دانست مگر آنکه به موجب قانون برای آن مجازات یا اقدامات تأمینی یا تربیتی تعیین شده باشد را زائد تلقی و ماده ۲ قانون جدیدی را بدین نحو تدوین نمود.هر فعل یا ترک فعلی که در قانون برای آن مجازات تعیین شده باشد جرم محسوب است.
در این جهت عده ای از حقوق دانان معتقدند که نقص قانون هر کشوری در اثر عمل خارجی در صورتی که انجام وظیفه یا اعمال انرا تجویز نکند ومستوجب مجازات هم باشد ،جرم نامیده می شود .[۱۵]
بعضی دیگر هر فعل یا ترک فعلی را که نظم، صلح و آرامش اجتماعی را مختل سازد و قانون نیز برای آن مجازاتی تعیین کرده باشد جرم می دانند.[۱۶]
از سوی دیگر، جرم که موضوع حقوق جزای عرفی است، شامل جنایات عمدی و خطایی نیز می گردد، در حالیکه، گناه که موضوع حدود و تعزیرات شرعی است، شامل اینگونه گناهان نمی شود.
بنابرین، موضوع حقوق جزای اسلامی، که اعمّ از گناه و جنایات است، با موضوع حقوق جزای عرفی، به اصطلاح اهل منطق، عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی موضوع حقوق جزای شرعی اعمّ از موضوع حقوق جزای عرفی است؛ زیرا علاوه بر اینکه شامل گناهان دارای مفسده اجتماعی و نیز جنایات عمدی و خطایی می شود، گناهانی را که دارای مفسده شخصی نیز هستند شامل می شود؛ برخلاف موضوع حقوق جزای عرفی، که شامل نوع اخیر نمی شود.[۱۷]
بند چهارم: مفهوم بزه از نظر قرآن
واژه جرم و مشتقات آن (مجرمان، اجرموا، یجرمنکم، تجرمون، اجرمنا…) بیش از ۶۰ بار در قرآن آمده، و اصولاً بر همان مفهوم لغوی جاری است که کسب و کار زشت باشد[۱۸]؛ با این حال، قرآن کریم آن را در مصادیق گستردهای به کار برده است که شامل مستکبران، ستمگران و منکران معاد هم میشود. در نتیجه، لفظ جرم در قرآن عام است و رفتار مجرمانه و عقاید و اخلاق انحرافی را نیز شامل میشود.
جرم در زبان قرآن کریم، عبارت از انجام دادن فعل یا گفتن قولی است که شارع آن را منع کرده و برای آن کیفر قرار داده است. به عبارت دیگر، جرم یا گناه عبارت است از مخالفت با اوامر و نواهی شارع مقدس.
برای درک معنای جرم در قرآن کریم، باید به الفاظی مانند جرم، اثم، سیئه، خطیئه و ذنب و مشتقات آن که به معنی کار زشت و ناپسند است، مراجعه کرد و نیز به آیاتی که در باب انواع جرائم مشمول قصاص نفس، قصاص عضو، دیه، حد زنا، حد قذف، حد سرقت، محاربه و بغی است استشهاد نمود.
در یکی از آیات قرآن، جرم در مورد افترا به خدا و انکار آیات الهی به کار رفته است: چه کسی ظالمتر است، همچون کسی که از روی کذب بر خداوند افترا میبندد، یا آیاتش را انکار می نماید، همانا خداوند، مجرمین را رستگار نمینماید[۱۹].
خطیئه و سیئه نیز از جمله واژگانی است که در قرآن به معنی بدی و زشتی آمده است.: آری، کسی که بدی را به دست آورد و زشتی او را احاطه کرده باشد، پس آنان اهل آتشند در حالی که در آن جاویدان هستند.[۲۰]
ذنب نیز از دیگر واژگانی است که مترادف با جرم آمده است: و همین برای پروردگار تو کافی است که به گناهان بندگانش آگاه و بیناست[۲۱].
در کل لفظ جرم در قرآن شامل هر گناهی نمیشود، بلکه گناهان به لحاظ شدت و ضعف و قصد مرتکب و حالات گوناگون او ممکن است تحت یکی از این عناوین قابل طرح باشد:[۲۲]
۱٫ سوء پیشینه: با قرار گرفتن لفظ سوء در مقابل گناهان کبیره، از جمله در آیۀ «اِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ…»[۲۳] معلوم میشود «سوء» و «سیئه» به مفهوم گناهان صغیره است و شامل گناهان کبیره نمیشود و از این رو شامل جرم نمیگردد.
۲٫ ذَنْب: ذنب و ذنوب به گناهان کبیره و شریرانه و حالات استکبار اطلاق میگردد و از این رو لفظ «ذنب» با «جرم» رابطۀ عموم و خصوص مطلق دارد.
۳٫ خطا: واژۀ خطا (خطأ) به دو مفهوم در قرآن آمده است:
الف ـ خطای مسئول: اینگونه خطا که مشتقات آن در قرآن کریم به صورت خاطئون، خاطئه و خطیئه استعمال شده است، وقتی است که شخص گناه میکند و مسئولیت هم دارد. در این حالت، گناه سراسر وجود او را فرا میگیرد و بر نفس او چیرگی مییابد تا جایی که شخص بیاختیار و بدون قصد و اراده مرتکب گناه میگردد ( تاجالعروس، ذیل خطیئه) و از اینرو حتى «سوء» که تنها شامل گناهان صغیره میشود، در صورت تکرار تبدیل به خطیئه و از گناهان کبیره محسوب میشود (بَلى مَنْ کَسَبَ سَیِّئَهً وَ اَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ فَاولئکَ اَصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدون)[۲۴].
ب ـ خطای غیرمسئول: در این نوع خطا شخص از روی نسیان و بدون تقصیر مرتکب جرم میشود که معمولاً به صورت «خطئی» و «اخطأنا» آمده است.[۲۵]
۴٫ اِثم: اثم در قرآن کریم به صورتهای گوناگون (اثم، آثم، اثیم، تأثیم) و از جمله در مورد خمر، قمار، شهادت کذب و همچنین عذاب و عقوبت به کار رفته است. دربارۀ معنای این کلمه اختلاف نظر وجود دارد. برخی گفتهاند: کاری است که انسان را از ثواب باز میدارد، مانند لهو، و برخی آن را به معنای «ضرر» گرفتهاند؛ چنان که در آیۀ ۲۱۹ سورۀ بقره میان اثم و منفعت مقابله به چشم میخورد. برخی دیگر گفتهاند به اعمالِ مطلقِ «حرام» از آن نظر «اثم» گفته میشود که ضرر هستند و انسان را از خیر باز میدارند. با این توضیح، اثم بر تمام جرائم اطلاق میشود.[۲۶]
بند پنجم :تعریف پیشگیری و پیشگیری از بزهکاری
در جرم شناسی، پیشگیری عبارت است از: به جلوی تبهکاری رفتن با بهره گرفتن از فنون گوناگون مداخله به منظور ممانعت از وقوع بزهکاری. از نظر علمی می توان گفت: مراد از پیشگیری هر فعالیت سیاست جنایی است که غرض انحصاری یا غیر کلی آن تحدید حدود امکان پیشامد مجموعه اعمال جنایی از راه غیر ممکن الوقوع ساختن یا ساخت و دشوار کردن احتمال وقوع آن ها است بدون اینکه به تهدید به کیفر یا اجرای آن متوسل شوند.[۲۷]