ـ جدایی طلبی یعنی هر عملی که باعث نقض تمامیت ارضی یک کشور شود.
ـ افراط گرایی یعنی تصاحب یا نگهداری جبری قدرت و نیز تغییر جبری قانون اساسی دولت یک کشور و تجاوز جبری به امنیت عمومی.(دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی،۱۳۸۸: ۱۴۱-۱۴۷)
و)نهادهای غیر دولتی
نهادهای غیر دولتی سازمان به سه دسته شورای تجاری،کنسرسیوم بین بانکی و اجتماعات و مجامع سازمان تقسیم می گردند.این نهادها زیر نظر شورای هماهنگ سازان ملی و در تعامل با دبیر خانه سازمان فعالیت می کنند.جلسات نهادهای فوق الذکر به شکل مستقیم و بر اساس دستور العمل شورای هماهنگ سازان ملی برگزار میشود وزمان برگزاری جلسات و نشست ها با هماهنگی دبیرخانه سازمان در شهر پکن تعیین میگردد.
شورای تجاری: این شورا ساختاری غیر دولتی است که برای گسترش و تعمیق همکاری و تعامل بخش های مالی و تجاری کشورهای عضو سازمان تشکیل گردیده است.وظیفه اصلی شورای تجاری افزایش تماس میان سطوح مختلف تجار کشورهای عضو و تشویق به مشارکت بیشتر انها در فعالیتهای تجاری،اقتصادی و سرمایه گذاری در حوزه کشورهای عضو سازمان تعریف شده است.دبیر خانه شورای تجاری بعنوان رکن دائمی ان در شهر مسکو مستقر می باشد و وظیفه ارائه کمک های تشریفاتی، تکنیکی و حمایت های اطلاعاتی از فعالیت های شورای تجاری را بر عهده دارد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
کنسرسیوم بین بانکی: کنسرسیوم بین بانکی دارای شورایی است که در سطح رؤسای بانک ها می باشد.و سالی یکبار تشکیل جلسه می دهد.در جریان برگزاری اجلاس ششم سران سازمان در سال ۲۰۰۶ در حضور سران کشورهای عضو رؤسای بانک های عضو کنسرسیوم دو سند همکاری بانکی را به امضا رساندند.سند اول به سرمایه گذاری بانک های کشورهای عضو در پروژه های مشترک اشاره داشت که به موجب ان مبلغ ۷۴۲ میلیون دلار بعنوان پشتوانه سرمایه گذاری در طرح ها و پروژه های مشترک مورد تاکید قرار گرفت.سند دوم نیز بر گسترش همکاریهای بانکی میان کشورهای عضو تاکید می نماید.
مجامع سازمان: این نهاد در خصوص راهکارهای گسترش و تعمیق مناسبات کشورهای عضو و کشورهای ناظر سازمان در حوزه های مختلف انرژی،حمل و نقل،ارتباطات و اطلاعات بحث و تبادل نظر میکند.(میر محمد،۱۳۸۱: ۱۹-۲۶)
ه)اهداف کشورهای عضو دائم:
چین: چین در تنظیم مناسبات با منطقه آسیای مرکزی مجموعه ای از الزامات داخلی و خارجی(در ارتباط با سین کیانگ) را مد نظر قرار داد و در مجموع دیدگاه محافظه کارانه ای نسبت به آسیای مرکزی اتخاذ کرده است.با توجه به این که چین در کنترل قسمتهای آسیای مرکزی خود(سین کیانگ)با مشکلاتی روبرو است،لذا نسبت به سیاست های داخلی کشورهای آسیای مرکزی حساس است.چین در این کشورها دولت های ملی دموکرات یا طرفدار غرب و حتی نابسامانی های ناشی از عدم اقتدار دولت مرکزی که می توانند موجب بروز ناارامی در منطقه سین کیانگ گردند را نمی پسندد.لذا اقتدار گرایی که در اکثر کشورهای آسیای مرکزی وجود دارد،برای چین قابل قبول است.جنبش های ناسیونالیستی در منطقه نیز برای چین مضر است.از سوی دیگر نیز دولت های آسیای مرکزی نیز تمایل بارزی به ناسیونالیسم ترکستانی ضد چینی که با اسلام گرایی نیز ملحق گشته و در پی تاسیس دولت مستقل جدیدی در سین کیانگ باشد از خود نشان نداده اند.
با توجه به این ملاحظات داخلی و بین المللی، سیاست چین در آسیای مرکزی پس از استقلال کشورهای آسیای مرکزی محتاطانه بوده است و بر محورهایی چون اعتماد سازی نظامی در اطراف مرزهای مشترک،توسعه روابط سیاسی،افزایش مبادلات کالا و فراهم کردن زمینه برای حضور در تقسیم منابع انرژی متمرکز بوده است.توسعه آسیای مرکزی و چین برای هر دو طرف جذاب است.تجارت می تواند به افزایش نفوذ چین در کشورهای آسیای مرکزی بیانجآمد و موجب گردد تا این کشورها از پذیرش سیاست هایی که چین انها را نامطلوب می پندارد،دورتر گردند.برای کشورهای آسیای مرکزی چین یک شریک تجاری مهم است که می تواند نفوذ روسیه را متعادل سازد.حتی اگر حاکمان آسیای مرکزی به روابط امنیتی با روسیه متعهد باقی بمانند، تمایل به عدم انزوا و یک سویه نشدن روابط انها با خارج،ان کشورها را به دنبال ارتباط با سایر کشورها از جمله چین سوق می دهد. فعالیتهای چین طی چند سال اخیر در آسیای مرکزی چشمگیر بوده است.برگزاری نشت های سران چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان به ابتکار چین و به منظور اعتماد سازی نظامی در اطراف مرزهای مشترک توجیه بسیار مناسبی را برای بنیانگذاری قالبی چند جانبه و منطقه ای با عنوان گروه شانگهای پنج و پس از ان سازمان همکاری شانگهای را فراهم اورد تا چین در درون ان استراتژی نفوذ میانه روی خود در آسیای مرکزی را پی گیری نماید.بنابر این مجموع اهداف چین از تلاش برای تاسیس و تقویت سازمان را می توان به شرح زیر برشمرد:
-
- تلاش برای سد پیشروی ناتو تا مرزهای غربی چین.
-
- تلاش برای ایجاد جهان چند قطبی و مقابله با هژمونی آمریکا از طریق همکاری موثر با روسیه.
-
- ایجاد محیط امن پیرامون در جهت پیشبرد اصلاحات و توسعه اقتصادی.
-
- ایجاد یک بلوک سیاسی جدید با محوریت چین و روسیه.
-
- تبدیل آسیای مرکزی به منطقه تحت نفوذ چین.
-
- بهره برداری از ظرفیت بازارهای منطقه برای کالاهای ارزانتر چینی.
-
- استمرار روند اعتماد سازی نظامی و تقویت همکاری های امنیتی.
-
- تلاش برای تثبیت رهبری کشورهای جهان سوم.
-
- ایجاد تعادل در توسعه شرق و غرب کشور از طریق افزایش تجارت با آسیای مرکزی.
-
- براوردن نیازهای انرژی خود در چارچوب استراتژی متنوع کردن منابع تامین انرژی.(کولایی،۱۳۷۸: ۷۷)
روسیه:همگرایی راهبردی روسیه و چین،سیاست تدریجی گریز ناپذیری است که این دو کشور از دهه ۱۹۹۰ برای تعدیل قدرت هژمونیک آمریکا، ممانعت از تک قطبی شدن نظام بین الملل،تنظیم مطلوبتر جریان جهانی شدن و ایجاد توازن در مناسبات دوجانبه مورد توجه قرار داده اند.سیاست ناگزیر دیگر انها احتراز از مقابله جویی و برخورد با آمریکاست.چنانچه چین و روسیه موفق گردند در قالب گسترش فعالیت های سازمان همکاری شانگهای،حوزه مشترک ظرفیت های خود را توسعه دهند،می توانند ان را در چارچوب چند قطبی گرایی و یا منطقه گرایی و مشارکت های منطقه ای توجیه نموده انگاه تا حدودی در تحقق همگرایی راهبردی و احتراز از مقابله جویی موفق خواهند گردید.روسیه و کشوهای آسیای مرکزی و قفقاز دارای روابط عمیق سیاسی و اقتصادی می باشند. با این وجود هیچ یک از کشورهای آسیای مرکزی مایل نیستند که روسیه بر اینده انها تسلط کامل داشته باشد.الگوی رهبری موجود در اکثر این جمهوریها اساسا با الگوی رهبری اتی در منطقه که احتمالا از مناسبات بی قید و شرط با روسیه اجتناب خواهد کرد،متفاوت می باشد.لذا اهداف روسیه از تاسیس و تلاش برای تقویت سازمان می تواند محورهای زیر باشد:
-
- تلاش برای کاهش موثر نفوذ غرب بویژه آمریکا و ناتو در آسیای مرکزی که یک تهدید استراتژیک برای روسیه محسوب می شود.
-
- تلاش برای ایجاد جهان چند قطبی از طریق فراهم اوردن وضعیتی برابر با سایر قدرت های بزرگ با همکاری چین.
-
- تقویت وجهه و اعتبار بین المللی روسیه.
-
- تقویت یکی از اسیب پذیرترین محیط های پیرامونی و امنیتی خود در شرق دور و آسیای مرکزی.
-
- ایجاد محیط امن پیرامونی جهت تمرکز بیشتر بر اصلاحات و توسعه اقتصادی.
-
- جلب بیشتر همکاریهای اقتصادی و تجاری آسیای مرکزی.
-
- مقابله با افراط گری مذهبی،جدایی طلبی و تروریسم بین المللی.(اکبری،۱۳۸۷: ۹۹)
سایر کشورهای عضو در منطقه آسیای مرکزی: پایان حاکمیت کمونیسم بر کشورهای آسیای مرکزی با بروز مشکلات عمده ای در حوزه هویت ملی همراه گردید.نخست انکه انها مجبور بودند مشخص نمایند که واقعا کیستند.علاوه بر هویتی که برای خود در نظر می گرفتند،هویت همسایگان انها را چه در نظر می گرفتند.همسایگانی که بسیاری از انها جمعیت های قومی مشابه سایرین را در خود جای داده بودند.با وضعیت جدیدی که دولت های تازه استقلال یافته به خود گرفتند،مسائل ژئوپلیتیک به فوریت ظاهر شد.نکاتی همچون چگونگی روابط با همسایگان و متحدان بالقوه یا رقبا و دشمنان بالقوه مورد توجه قرار گرفتند.کشورهای اسیای مرکزی بعنوان جمهوری های اتحاد جماهیر شوروی روابط بین المللی مستقلی نداشتند و دولت شوروی آسیای مرکزی را از طریق محدود کردن روابط متقابل بین انها و کشورهای خارجی، از نفوذ خارجی ها دور نگه می داشت.در نتیجه بعد از استقلال مشکل بود که بتوان حدس زد موقعیت بین المللی انها چه خواهد شد. برخی از ناظران تصور می کردند که آسیای مرکزی جدید احتمالا تحت نفوذ اسلام گرایان تندرو،با دنیای مسلمان پیوندهای خود را از نو بنا خواهد کرد.برخی دیگر فکر میکردند که نفوذ چین ممکن است به سوی غرب کشیده شود تا جایی که همه جمهوریهای جدید را در بر گیرد.عده ای نیز معتقد بودند که جامعه ترک جدید از بقایای ترکستان قدیم سر بر میاورد. اینها مواردی از نگرانیهایی بود که تحلیل گران پس از تجزیه اتحاد شوروی با ان مواجه شدند.
تا سال ۱۹۹۴ بتدریج خطوط اصلی روابط بین المللی کشورهای آسیای مرکزی روشن تر شد.روسیه با برتری در امور نظامی، سیاسی و اقتصادی همچنان قدرت مسلط باقی ماند.کشورهای دیگر بطور مشخص از نفوذ کمتری در منطقه برخوردار شدند.اگر چه همه انها شاهد افزایش حضور خود نسبت به ایام شوروی بوده اند.چین پیوندهای اقتصادی با قزاقستان و قرقیزستان را افزایش داد.افغانها در جنگ داخلی تاجیکستان مشارکت کردند.ایران و ترکیه روابط اقتصادی و فرهنگی خود را با آسیای مرکزی گترش دادند برخی هم از شبه جزیره عربستان به این منطقه وارد شدند.اسلام بخشی از میدان دید خود را مجددا بدست اورد هرچند که نفوذ سیاسی ان محدود باقی ماند.در چنین وضعیتی طرح چین برای همکاری با کشورهای منطقه برای حل اختلافات مرزی و سنتی با استقبال کشورهای تازه استقلال یافته همراه شد.اهداف کشورهای آسیای مرکزی را از پیوستن و همراهی با سازمان همکاری شانگهای را می توان چنین ذکر کرد:
-
- کسب درجه بیشتری از استقلال از طریق خنثی کردن نفوذ منفی چین و روسیه با یکدیگر.
-
- کسب اعتبار بین المللی از طریق حضور در نهادی چند جانبه بدون نیاز به تن در دادن به پیش شرط های سیاسی و حقوق بشری.
-
- تقویت روند دولت سازی و ثبات سازی داخلی.
-
- ضمانت صلح و ثبات منطقه ای.
-
- استفاده از امکانات اقتصادی و تجاری چین.
-
- گشایش مسیر چین برای ترانزیت دوسویه کالا و خدمات.
ی)اجلاسیه و نشست های سازمان
سازمان همکاری شانگهای در سطوح مختلف دارای نشست ها و جلسات متعددی میباشد که از نشستهای منظم سران تا جلسات کارشناسی را شامل می گردد.بالاترین سطح نشستهای سازمان شورای رؤسای کشورهای عضو است.پس از ان شورای رؤسای دولتها(نخست وزیران)، شورای وزرای خارجه و در مرتبه بعد شورای هماهنگ سازان ملی قرار دارد.شورای هماهنگ سازان ملی یک رکن محوری و در واقع بعنوان حلقه واسط بین نشستهای متعدد سازمان عمل میکند.اعضای شورای هماهنگ سازان ملی در سطح معاونین وزرای امور خارجه کشورهای عضو تعیین گردیده اند. این شورا محل رایزنی و تبادل نظر دولتهای عضو در سطح کارشناسان ارشد تعبیر می گردد که در صورت نهایی شدن یک طرح یا ایده در جلسات شورا راه برای نهایی شدن ان در سازمان هموار میگردد. این شورا همچنین ارتباط نزدیکی با دبیر خانه سازمان،ساختار ضد تروریستی منطقه ای در شهر تاشکند و سایر نشستها وجلسات منظم مقامات،وزارت خانه ها و دپارتمانهای مختلف کشوهای عضو دارد.نشستهای این شورا هر دو ماه یکبار و معمولا در محل دبیر خانه سازمان تشکیل میگردد که در صورت ضرورت برگزاری نشستهای اضطراری نیز در دستور کار قرار میگیرد.(منصفی،۱۳۸۵: ۹۰)
نشستهای سران کشورهای عضو با حضور ناظرین سازمان بعنوان مهمترین نهاد تصمیم گیری در سازمان بسیار حائز اهمیت میباشد.مجموع نشستهای سران سازمان از بدو تاسیس تا به امروز در دو بخش قابل بررسی است؛ نخست نشستهای سران کشورهای عضو گروه شانگهای پنج می باشد که از سال ۱۹۹۶ لغایت سال ۲۰۰۰ پنج دوره اجلاسیه سران کشورهای عضو برگزار گردید.و دوم نشستهای سران سازمان همکاری شانگهای است که از سال ۲۰۰۱ تا به امروز ده دوره ان برگزار گردیده است.