نورسی در جواب سؤالی درباره، کشف و شهود افرادی مثل ابن عربی و عبدالکریم جیلی و بحث این بزرگان درباره هفتطبقه زمین و زمین بیضای پشت کوه قاف و اموری مثل مشمشیه که در فتوحات مکیه ابن عربی آمده است، مینویسد: «شهودات این بزرگان حق است هرچند تعبیر آنها از شهوداتشان نادرست است. به همین خاطر بر این باور است که آنها نباید به تعبیر شهودات خود بپردازند، بلکه فقط علمای وارث انبیا که وارثان انبیا و به اصفیا معروفاند که در ابتدا، شهود خود را باراهنمایی و الهام از کتاب و سنت تصحیح میکنند حق تعبیر دارند. مثلاً فردی که به اتاق تمام آینه وارد میشود، اتاق را بسیار بزرگ میبیند، درصورتیکه اینگونه نیست و توصیف او نادرست است. اولیا الهی هم وقتی عالم مثال را شهود میکنند، آن را بزرگ یافته، اما توصیفشان مطابق با واقع نیست، همچنین اگر طبقات زمین را زیاد و عجیب توصیف میکنند، به این خاطر است که عالم مثال را با عالم واقع اشتباه گرفتهاند، بنابراین توصیف آنها موجب تعجب میشود، اما چون اصفیا تفسیر خود را بهجای شهود، ه به کتاب و سنت استناد میدهند،[۵۹۲]ازنظر ایشان معرفت بهدستآمده از علم کلام و طریق تصوف، معرفتی ناقص، اما معرفت قرآنی کامل است.[۵۹۳]
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۴-۶ نورسی و تفسیر و تأویل قرآنی و عرفانی
۴-۶-۱ دلیل برتری قرآن
به باور نورسی قرآن از اسم اعظم که بالاترین جایگاه را بین تمام اسمای حسنی الهی دارد، نازلشده است. قرآن کلام خدای موصوف به ربالعالمین؛ فرمان خدای موجودات؛ خالق آسمانها و زمین؛ دفتر ثبت توجه و تکریم رحمانی که از رحمت گسترده و محیط به همهچیز او جوشیده است. قرآن کتابی مقدس است که حکمت آن انتشاریافته و صورتی که کتب مقدس و صحف آسمانی در درجه دوم اولویت و پس از قرآن قرار دارند. اگر تمام سخنان زیبای انس و جن جمع شود که از قرآن کریم گرفته نشده باشند، هرگز نمیتواند مشابه قرآن کریم باشند. [۵۹۴] اما سایر سخنان الهی، بخشی از کلماتی هستند که از اعتبار خاصی جوشیده شده و تجلی یک جزء از اسمی خاص، پروردگاری خاص، سلطانی خاص و رحمتی خاص است.
۴-۶-۲ تفسیر شهودی
در دورهای که نورسی زندگی میکرد، به علت نفوذ استعمار غربی تاریخ تفسیر تحت تأثیر گرایشهای جدید بود. مستشرقی چون «رنان»: علت عقبماندگی مسلمانان را قرآن دانست. در این دوره بیشترین و مشخصترین توجه به قرآن «بازگشت دوباره قرآن به صحنه اجتماع» بود که بهوسیله افرادی چون: سید جمالالدین اسدآبادی، محمد عبده و رشید رضا شروع شد و با این باور که برداشتها و ذخیرههای تفسیری گذشته، در ایجاد ارتباط جامعه با قرآن موفق نبودهاند.
حرکتهای تفسیری دوران نورسی بر اساس سه گرایش تفسیری با عنوان نوآوری: الف) مکتب تفسیر علمی: این مکتب برای اثبات اینکه قرآن نهتنها مانع پیشرفت علمی نیست، بلکه مشوق آن است و آیاتش تضادی با پیشرفتها و کشفیات علمی ندارد. ب) مکتب تفسیر اجتماعی و ادبی: این مکتب به بررسی نقش و تأثیر تفاسیر قرآنی بر تحولات جامعه میپرداخت. ج) مکتب تفسیر موضوعی: این مکتب با به دنبال هدایت جامعه بود. در کنار اینها گرایش دیگری در واکنش به نوآوری در تفسیر بانام اعجاز ادبی؛ همچنین یک تفکری در شبهقاره هند بانام قرآنیان با شعار قرآن برای ما کافی است، به وجود آمده بود.[۵۹۵]
نورسی با نوآوریهای مخصوص به خود به میزانی مشخص نظرات همه چهار گرایش را در آثارش جمع کرد؛ و تمام توان زبانی و لفظی را با اولویت دادن به معنا بیش از الفاظ قرآن که نیاز عصر او بود، برای خدمت به معانی قرآن، «تفسیر معنوی» و یا «تفسیر شهودی» را معرفی و به کاربرد. رسالههای موجود درالمثنوی العربی نورسی، تفسیر شهودی برخی آیات قرآنی است که در آن دستور به تکرار آنها داده تا تکرار آیاتی چون: (…لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ) (بقره، ۱۰۷) آشکار شود.[۵۹۶] کلمه «شهود» در آثارش به دو معنا است: گاهی در مقابل «وحدت وجود» بامعنایی نزدیک به «وحدت شهود.» است[۵۹۷] و گاهی هم در ارتباط با «عالم مشاهده» که از آن با تفسیر شهودی نام میبرد. «تفسیر شهودی» وی تفسیر تجلیهای عالم مشاهده و حقایق هستی است که در قرآن بهصورت لفظی تعریفشده است.[۵۹۸] نورسی با بررسی آیات (اعراف،۵۴)، (نحل،۷۴)، (لقمان، ۲۸)، (انبیاء،۱۰۴) و (زمر،۶۸) میگوید: «ای آدم، بدان که وقتی در برابر عظمت برخی مسائل حقایق قرآنی، قلب و فکرت محدود میشود، کتاب هستی مقابل چشمهایت با همه نشانههایش، این قبیل آیات قرآنی را برای تو تفسیر میکند.[۵۹۹]
درواقع آثار تفسیری نورسی شامل دو بخش است. یکی؛ گرایش به تفسیر در دوره سعید قدیم که کتاب «الاشارات الاعجاز» تفسیر معجزههای قرآنی است و دیگری؛ تفسیر سعید جدید در طی «رسائل النور» که ابتدا در بررسی یک موضوع، یک یا چند آیه قرآنی را ذکر و سپس در داخل موضوع، آیات دیگر قرآنی را بهصورت لفظی با معانی آنها آورده که عموماً درباره توحید، نبوت، عدالت و رستاخیز است. بهاینترتیب مشخصترین هدف و جهتگیری تفسیری وی، رساندن پیام قرآنی به جامعه است.
در رسائل النور تفسیر را بر دو نوع میداند: یک تفسیری که به شرح، بیان و استدلال معنای کلمهها و جملات قرآن میپردازد؛ دیگری که در نظر او اهمیت بیشتری دارد این است که با دلایل قوی، حقایق قرآن و دلایل محکم آن مستدل میکند.[۶۰۰]
رسائل النور همانند یک تفسیر معنوی بهطور مستقیم خدمترسانی مجدد قرآن درصحنه اجتماع مبنا قرارگرفته است. اولویت دادن به معنا بیش از الفاظ قرآن و استفاده از ظرافتهای زبانی و لفظی در راستای خدمت به معانی، انتقال روش قرآن در تفسیر، حضور مؤثر قرآن در عرصه اجتماع، ایجاد و تأسیس افکاری قرآن از ویژگیهای تفسیر شهودی او و متمایزکننده از دیگر تفاسیر است.[۶۰۱]
در تفسیر شهودی نورسی انسان تنها از عقل تشکیل نشده بلکه علاوه بر مسائل عقلی همه جوانب کلیه مسائل ایمانی، روحی و قلبی در نظر گرفتهشده است.[۶۰۲] بنابراین در ایجاد ارتباط جامعه با قرآن کریم، نهتنها انسانهای عقلگرا مخاطب او هستند بلکه همانند دیدگاه قرآن، انسان را مجموعهای مادی و معنوی در نظر گرفته است.[۶۰۳] و دراینباره میگوید: «… سخنان و انوار منتشره قرآنی همانگونه که درسهایی برای عقل من است، حالات ایمانی را نیز به قلبم وارد میسازد و لذت ایمان را به روحم میبخشد.»[۶۰۴]
به نظر نورسی آیات الهی علاوه بر لفظ، بهنوعی نشانههای هستی را نیز وحی دانسته و تفسیر شهودی منعکسکننده صفات کلام قرآن در عالم هستی است که هر انسانی را در برگرفته است.[۶۰۵] نورسی رابطه قرآن با هستی را چنین تعریف میکند: «در مسجد کبیر هستی، قرآن هستی را قرائت میکند.»[۶۰۶] «قرآن، ترجمه ازلی کتاب کبیر و ترجمه ابدی زبانهای گوناگونی است که آیات تکوینی خوانده میشود و مفسر کتاب عالم غیب و شهود است.»[۶۰۷] اینگونه تفسیری حقایق از تمام انسانها را در برمیگیرد. نورسی قرآنی بودن روش خود را «زبان غیب در عالم شهادت» نامیده و حقایق قرآنی را کاملاً با حقایق کیهانی شرح داده و اسمای الهی، توحید، نبوت و رستاخیز را با ذکر مثالهایی از عالم مشاهده، بهصورت قابلدرک بیان کرده است، بنابراین با این روش، اتحاد و هماهنگی قرآن و هستی بهدستآمده است.[۶۰۸] بهطور خلاصه هدف اصلی کلیات رسائل النور، درک و شناسایی مفاهیم آیات قرآنی متناسب با تحقیقات و برآورده کردن و به کار گرفتن دستورات آسمانی در این عصر است.[۶۰۹]
نتیجهگیری
بررسی کلیات رسائلالنور، از آرای عرفانی بدیعالزمان نورسی پرده برمیافکند. نورسی در این مجموعه به برخی از مباحث، بزرگان و طریقتها به دیده انتقاد مینگرد. از جانب دیگر ارادت و علاقه وی به برخی دیگر از اهل عرفان مشهود است. نورسی از وحدت وجود انتقاد میکند و گرایش به وحدت شهود دارد. همین سوگیریها، اشتراکها و افتراقها در اندیشه عرفانی نورسی سرانجام او را به سمت ایجاد طریقتی مخصوص که اساس آن بر پایه اصطلاحات قرآنی پیریزی شده است، سوق میدهد. این طریقت معروف به «نوری؛ نوریّه؛ نورجیه؛ نورسیّه» است.
پیش رو، شناخت علمی آرای بدیعالزمان نورسی و مشخص کردن نقاط اشتراک و افتراق آن با آرای دیگر عرفا است؛ به همین منظور کلیات رسائل النور و آثار دیگری در این خصوص موردبررسی قرار گرفت. نتیجه کار این شد که نورسی علاوه بر پذیرش سنتها و طریقتهای عرفانی پیش از خود، به طریقتهای نقشبندیه و قادریه و به خصوص طریقت نقشبندیه وابستگی بیشتری داشته است و در جایجای آثارش به آرای طریقت نقشبندیه و سخنان بزرگان آنها از قبیل شیخ احمد فاروقی سر هندی و شیخ بهاءالدین نقشبند و… استشهاد کرده و خود را شاگرد آنان برشمرده است. بهطورکلی در منطقه شرق ترکیه طریقت نقشبندیه دارای پیروان بیشتری از دیگر طریقتها بوده و بدیعالزمان نورسی بالطبع همانند خانواده و به خصوص برادر بزرگش ملأ عبدالله، با آن ارتباط و وابستگی داشته است.
نکته دیگر آنکه در طریقت نوری، توجه به شریعت، سنت نبوی و استفاده از عقل و قلب بهطور توأمان بسیار پررنگ است که به نظر میرسد این خود تحت تأثیر احمد سر هندی، بهاءالدین نقشبند، عبدالقادر گیلانی، غزالی و مولوی بوده است.
اگرچه سعید نورسی هیچگاه خود مدّعی پایهگذاری طریقتی مخصوص به خود نبوده است امّا با مراجعه به رسائل النور، دلایل و شواهدی مبنی بر اینکه اندیشههای وی حاکی از طریقتی خاصّ است، وجود دارد؛ بهرغم محدودیتهای حکومت و ممنوع بودن فعالیت طریقتی- دارا بودن مشی صوفیانه او پیداست. ازجمله این دلایل و شواهد: اخذ مرجع علمی و سلوکی از بزرگان طریقتهای مشهور، بهرهگیری از اذکار و اوراد طریقتها بهویژه طریقت نقشبندیه، دعوت به طریقتها با ذکر فضایل و نیکیهای بزرگان آنها و ذکر فواید طریقتها، توجه ویژه به دعا، مناجات و ترغیب شاگردان به آن، موافقت و همراهی با تصوف اهل سنت، تأکید بر محبت و دوستی بهعنوان ویژگی مشترک اهل تصوف، تأکید بر زهد ورزی در دنیا و اطاعت از روح و قلب و تأکید بر تفکر و رؤیت جمال و کمال الهی. بهعلاوه، با بررسی برخی از اصطلاحات و موضوعات عرفانی مطرحشده در رسائل النور، آشکار میشود که بهرغم انکار تصوف نورسی توسط خود وی و برخی دیگر، این مباحث و موضوعات درست در همان معنا و مفهومی بهکاررفته که در سنت عرفانی و بین عارفان و صوفیان معمول بوده است.
در باب عرفان نظری، نورسی به کائنات بامعنای حرفی مینگرد و از وحدت وجود ابن عربی، به خاطر توهم دانستن هستی، انتقاد میکند و ضررهای آن را برای عوام در این دوره گوشزد میکند. هرچند از وحدت شهود هم انتقاد دارد، اما به خاطر اینکه وحدت شهودیها برای رسیدن به حضور قلبی، کائنات را در زندان نسیان حبس میکنند، مشرب و مسلک آنها را صحیح میداند و بیشتر طرفدار آنها است. بااینهمه نورسی با نگاهی قرآنی به هستی در مقابل وحدت وجود و وحدت شهود، به دفاع از طریقت خود میپردازد و طریقت خود را بزرگراه، صراط مستقیم و ولایت کبری میشمارد و آن را طریقت صحابه، اصفیا، تابعین و ائمه اهل بیت (ع) میشمرد که با قاعده: «ان حقایق الاشیاء ثابته» همخوانی دارد و برای اسمای الهی تجلیات حقیقی و برای تمام اشیاء، وجود عرضی (نه وهم و خیال) قائل است. درواقع طریقت او هستی را نشانهها و آینههایی جهت انعکاس تجلیات الهی میداند که ضمن نجات انسان از غفلت، او را همانند شیوه قرآن، به حضور دائمی میرساند. ازنظر او، برخلاف نظر وحدت وجودیها، قرآن، حکمی به عدم و نیستی کائنات نداده است و یک وجود حادثی جز واجب الوجود برای آنها قائل است. همچنین وی از فلسفه و کلام به خاطر تأکید بر جنبه عقلی و از تصوف به خاطر تأکید بر جنبه روحی انسان، انتقاد میکند و انسان قرآنی را موجودی برخوردار از عقل و قلب معرفی میکند. بنا بر تبیین نورسی قرآن کریم نقش کلیدی در سلوک وی داشته است؛ زیرا او از بین تمام راهها، قرآن را قبله حقیقی خود یافته است و آن را عالیترین مرشد و مقدسترین استاد خود معرفی کرده و با توسل به آن، ضمن تغییر از سعید قدیم به سعید جدید، به تألیف رسائل النور پرداخته است.
درباره ادبیات عرفانی نورسی، مشخص شد که وی هم به جنبه لفظی و هم به جنبه محتوایی نظر دارد. در موضوعات علمی و فلسفی از دلایل منطقی و ریاضی با بهره گرفتن از ترکیبهای کوتاه استفاده میکرد، اما در مباحث احساسی و قلبی، دارای بیانی شفاف بود. نورسی در تمام مجلدات رسائل النور به خصوص در المثنوی العربی از ادبیات فارسی و بالأخص مثنوی مولوی بهره برده است.
نورسی اندیشههای طریقتهای صوفیانه و نوع آموزش آنها را برای شرایط امروز دنیای اسلام ناکافی میدانست. وی علت این امر را نفوذ فرهنگ و فلسفه مادیگرایانه غرب و مبارزه آنها با اسلام و ایمان؛ بیتوجهی طریقتها به ابزار عقل و غیره میدانست، بنابراین دست به ابداع و تأسیس یک طریقت قرآنی نوری بر پایه چهار اصطلاح قرآنی عجز، فقر، شفقت و تفکر زد. نورسی این طریقت را از برخی جهات متفاوت از سایر طریقتها میداند: اختصاص داشتن به عموم مردم؛ نجات ایمان مردم بهعنوان هدف؛ استفاده همزمان از عقل و قلب؛ نشأت گرفتن این طریقت از قرآن و سنت نبوی؛ حقیقت نامیدن آن بهجای طریقت؛ اهمیت به نماز و اذکار پسازآن؛ برقراری ارتباط ظاهر عبادت با وظیفه اجتماعی و تربیت ایمانی؛ کوتاه بودن اوراد و اذکار آن و تأکید بر دوری از گناهان کبیره؛ تأکید بسیار بر توکل و تعقل؛ و مراقبه تصوف بر اساس راه گستردهتر قرآنی، ازجمله مهمترین ویژگیهای این طریقت یا حقیقت بشمارند.
درباره آرای سلوکی نورسی میتوان گفت که هرچند وی خود را صوفی و شیخ طریقت نمیداند، اما در رسائل النور، مسلک خود را حقیقت شمرد و بر این باور بود که طریقتها، رابطه خداوند و هستی را فرضی و خیالی میدانند؛ همچنین از اینکه آنها ولایت را برتر از رسالت و طریقت را برتر از شریعت میدانستند، انتقاد کرد. درصورتیکه او، ولایت و طریقت را دو دلیل حق بودن رسالت و دین و نشانه کمال دین معرفی کرد. او ضمن تأثیرپذیری از سر هندی بر پیروی از سنت سنیه نبوی تأکید داشت و ضمن مقایسه سنت نبوی (ص) با سخنان بزرگان، به تفاوت بدعت حسنه و بدعت سیئه میپردازد.
ویژگیها و تمایزات طریقت نوریّه: تأکید بر مشاهده کائنات؛ آشنایی باخدا بهعنوان خالق هستی حقیقی جهان از راه سیر در عالم و کتاب هستی؛ عدم انکار عالم هستی و کائنات محسوس و ملموس؛ تأکید بر ترکیب دو قوه عقل و قلب برای رسیدن به بالاترین نقطه تعالی (بهجای انطباق بر عقل و عقلانیت علما بهتنهایی و یا ذوقیات قلبی و کشف و شهود اولیاء بهتنهایی)؛ ارائه نوعی تفسیر قرآنی تحت عنوان تفسیرشهودی در ارتباط با مشاهده عالم و تفسیر تجلیهای عالم مشاهده برای خدمترسانی مجدد قرآن درصحنه اجتماع به هدف خطاب کردن به تمام جنبههای انسان. هماکنون در بین تمام طریقتهای پویا و فعال کشور ترکیه، طریقت نورسی فعالترین، بانفوذترین و پرطرفدارترین طریقت محسوب میشود.
بهطور خلاصه میتوان گفت: نورسی یک طریقت جدیدی بر اساس قرآن و سنت نبوی و با الهام گرفتن از طریقتهای دیگر به خصوص طریقت نقشبندی تأسیس کرده است که دارای مشابهات و تفاوتهایی با بقیه طُرق صوفیانه است. در شرایط کنونی ترکیه، نورسی با داشتن شاخصها و ویژگیهای خاص و برجسته خود، توانسته است بیش از نیمقرن پس از حیات خود، در ابعاد گوناگون فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اخلاقی نقش مهمی را ایفا کند. میتوان گفت علت اینهمه اشتهار و تأثیرگذاری وی، این است که تفکرات وی در قرآن، سنت و تمدن اسلامی ریشه دارد و بههیچوجه از اصول اسلامی عدول نمیکند. دیگر اینکه وی تفسیری پویا و متناسب بازمان از دین اسلام ارائه میدهد که قادر به از بین بردن شرایط بحرانی این عصر باشد. تفسیر وی از اسلام کاملاً صلحآمیز و مداراگرایانه است تا جایی که مبارزه را از حالت فیزیکی آن به عرصههای معنوی، اخلاقی، علمی، صنعتی اقتصادی سوق میدهد.
نورسی نگاه کاملاً مثبتی به اهلبیت پیامبر (ص) دارد و در تمام مجلدات رسائل خود به مقام، منزلت و جایگاه آنها اشاره دارد و از برخی آموزههای آنها ازجمله دعاهای امام زینالعابدین (ع) نظیر دعای جوشن کبیر و مجیر در آرای عرفانی خود بهرههای فراوان برده است. شاید بتوان گفت وی نخستین عارف اهل سنت است که دعای جوشن کبیر را وارد طریقت خودکرده و به شاگردان خود بر قرائت همهروزه آن دستور اکید داده است.
پیشنهادها
با توجه به اهمیت و کاربردی بودن شناخت آرا، افکار و اندیشههای بدیعالزمان نورسی و طریقتهای وابسته به او و اینکه وی در ایران کمتر شناختهشده است، موضوعات و عناوین زیر جهت انجام پروژههای پژوهشی دانشگاهی در جهت شناخت زوایا و ابعاد مختلف اندیشههای وی ضروری به نظر میرسد: نورسی و آرای و اندیشههای اتحاد و انسجام اسلامی؛ نورسی و آرای و اندیشههای بیداری اسلامی؛ نورسی و دیدگاه وی در برخورد بافرهنگ و تمدن غربی؛ نورسی و دیدگاه وی درباره فلسفه اسلامی و غربی و … . همچنین با توجه به گسترش روزافزون طریقتهای وابسته به نورسی همانند طریقت نورسیه (نورجیه) یک تحقیق جامع در حد و اندازه یک رساله دکتری درباره تمامی زوایای این طریقت در ایران بسیار ضروری و کاربردی خواهد بود. ازآنجاییکه قدمهای اولیه آن را با پژوهش حاضر، با معرفی آرای عرفانی نورسی برداشتهام، راه برای این کار بیشتر هموارشده است.
تصاویر
بدیعالزمان سعید نورسی
کتاب جوشن کبیر منتشرشده به دستور بدیعالزمان نورسی
منابع
قرآن کریم با ترجمه آقای فولادوند.
آملی، حیدر بن علی، جامع الاسرار و منبع الانوار، مقدمه هنری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، موسسه التاریخ العربی، بیروت، ۱۴۲۶ق.
آملی، حیدر بن علی، المقدمات من کتاب نص النصوص فی شرح فصوص الحکم با تصحیحات هنری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، توس، تهران، ۱۳۶۷ش.
ابن الجوزی، ابوالفرج، تلبیس ابلیس، دارالقلم، بیروت ، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
ابن سینا، حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات مع شرح الخواجه نصیر الدین الطوسی و المحاکمات لقطب الدین الرازی، جلد۳، با تحقیق کریم فیضی، مطبوعات دینی، قم، ۱۳۸۳ش.
ابوالقاسمی، محمد جواد، اردوش، حسین، ترکیه در یک نگاه، الهدی، تهران، ، ۱۳۷۸ش.
ابوحلیوه، ابراهیم سلیم، بدیع الزمان سعید النورسی و تحدیات عصره، ، مرکز الحضاره لتنمیه الفکر الاسلامی، بیروت، ۲۰۱۰م.
ارول قلیچ، محمود، «تصوف در آسیای صغیر و بالکان»، دانشنامه جهان اسلام، ج ۷، بنیاد دایره المعارف اسلامی، تهران، ۱۳۷۵ – ۱۳۸۲ش.
امینی نژاد، علی، آشنایی با مجموعه عرفان، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، قم، ۱۳۸۷ش.
انصاری، جواد، ترکیه در جستجوی نقشی تازه در منطقه، ، وزارت امور خارجه، تهران ، ۱۳۷۳ ش.
بوکاری کندو، «المنهج الواقعی فی دراسه قضایا الایمان رسائل بدیع الزمان النورسی انموذجا»، مجله النور للدراسات الحضاریه و الفکریه، العدد ۱، ، موسسه استانبول للثقافه و العلوم، ینایر (ژانویه)، استانبول ۱۲۱۰ م.
پارسا، خواجه محمد، رساله قدسیه، با مقدمه ملک محمد اقبال، راوپندی پاکستان، انتشارات مرکز تحقیقاتی فارسی ایران و پاکستان، ۱۳۵۴ ش.
ترمذی، محمد بن عیسی، الجامع الصحیح، ج ۴، تحقیق ابراهیم عطوه عوض، باب صفه القیامه، حدیث ۲۵۱۸، دارالحدیث، قاهره. [بی تا]،
جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس من حضرات القدس، به تصحیح و مقدمه مهدی توحیدی پور، سعدی، تهران، ۱۳۶۶ ش.
جیدل، عمار، «اثر الادب الفارسی فی الادب العربی: دراسه فی حضور المثنوی الفارسی فی المثنوی العربی من خلال جلال الدین الرومی و بدیع الزمان النورسی»، آفاق الحضاره الاسلامیه، ش ۱۱، سال ۶، ۱۳۸۱ ش/ ۱۴۲۴ ق.
جیدل، عمار، الطریق النوری فی التربیه و السلوک، الاسس و الممیزات، کلیه العلوم الاسلامیه، الجزایر،[بی نا]،
جیلی، عبدالکریم بن ابراهیم، الانسان الکامل، الطبعه الاولی، موسسه التاریخ العربی، بیروت، ۱۴۲۰ق.
حفنی، عبدالغنی، معجم مصطلحات صوفیه، ، دارالمیسره، الطبعه الائلی، بیروت، ۱۴۰۰ ق.