ب) جبران خسارت زیاندیده بر پایه ضمانی قهری دولت: برای ضمان قهری به طور کلی مبانی متعددی ذکر شده است که معروفترین آن ها تقصیر خطر و تضمین حق است اما مهمترین مبنا که در بحث جبران دولتی خسارت بیشتر از بقیه کارایی دارد نظریه تقصیر است.
یک) نظریه تقصیر: نظریه تقصیر رایجترین مبنایی است که میتوان برای ضمان قهری دولت مطرح و تبیین کرد. بر منبای نظریه تقصیر، مسئولیت دولت چنین تبیین شده است که دولت به علت قصور یا تقصیری که در نگهداری بزهکار به معنای جلوگیری از ایراد ضرر توسط وی دارد یا به علت قصور یا تقصیری که در حمایت از زیاندیده در قبال عمل زیانزننده دارد مسئول جبران خسارت زیاندیده است.
دو) نظریه خطر: میتوان برای مسئولیت دولت از تئوری خطر بهره جست. تئوری منافع این نظریه را تبیین میکند که هرکس از ارتکاب عمل زیانبار بهره میبرد، مسئول جبران خسارت است. همان گونه که اشخاص با تشکیل یک شرکت به تحصیل سود و منافع دست مییازند، خسارات آن را نیز متحمل میشوند. حال تشکیل جامعه و دولت منافع بیشماری را برای افراد به دنبال دارد در عین حال به خاطر گردهمآمدن اشخاص و تعارض منافع زمینه برخورد میان افراد نیز فراهم میشود و جرائمی رخ میدهد. همان طور که افراد یک جامعه از تشکیل جامعه منتفع میشوند، باید خسارت ناشی از جرائم را هم متحمل شوند بنابرین وقتی دولت به جبران خسارت زیاندیده میپردازد، در واقع خسارت را برهمگان سرشکن میکند؛ در واقع کاهش و نقصان درآمد دولت به معنای کاهش و نقصان درآمد همگان است.
مبحث دوم: مبانی مسئولیت مدنی دولت در حقوق کامن لا:
خطا یا تقصیر در حقوق غرب یکی از شرایط اساسی مدنی به شمار میرود .این امر ریشه در اعتقادات مذهبی آنان وبنیادهای اخلاقی این حقوق دارد. بر این اساس فرد تنها مسئول خساراتی است که از تقصیر و اعمال خطاکارانه خود به دیگری وارد میکندو خساراتی که ناشی از خطا و لغزش رفتاری فرد نباشد، ضمانی به بار نمیآورد. این قاعده در حقوق فرانسه و آلمان و سیستمهای دیگر حقوقی نیز حاکمیت داشته و در طی قرنها بدون قید و شرط به حقوق مسئولیت مدنی این کشورها حکومت داشته است. تنها اواخر قرن نوزدهم میلادی است که مشکلات عمدهای در اعمال این قاعده، یعنی لزوم وجود و اثبات تقصیر جهت شناخت مسئولیت بروز کرده و توسعه ماشینیسم خطرات روزافزونی برای جان و مال افراد به وجود آورد. (حوادث ناشی از استفاده کارگران از ماشین در کارگاه و یا …). در تمام موارد مشابه فقدان خطا و یا مشکل بودن اثبات آن سبب شد که خیل زیادی از زیاندیدگان از حوادث نظیر حوادث یاد شده، بدون جبران واقعی خسارت رها شوند و به حق واقعی خود نرسند. در مقابل این پدیده اجتماعی و برای حمایت از زیاندیدگان، ارزش نظریه سنتی تقصیر و لزوم اثبات خطا در مسئولیت، مورد تردید قرار گرفت و نظریات جدیدی مطرح شد که یا اصولاً به شرط تقصیر و لزوم اثبات، وقعی نمیگذارند (تئوری ریسک خطر) و یا تعریفی دیگر گونه و متفاوت از قبل ،از خطا و تقصیر را ارائه میدهند.
مفهوم جدید تقصیر طیف بسیار بزرگی از رفتارهای زیانزننده را دربرمیگیرد و با تعابیر قدیم تفاوت اساسی دارد. دکترین، قانونگذار و رویه قضایی کشورهای غربی از جمله انگلستان که با پدیده ماسینیسم نوین بودهاند، از اواخر قرن نوزدهم جلوهگاه جدال و تعدیل دکترین خطا و خطر بوده و این مباحث و برخوردها موجب تعدیل نظریه سنتی خطا و تحولات عمیق و گسترده حقوق مسئولیت مدنی و در رأس آن مسئولیت مدنی دولت گردیده است.
ماحصل این تحولات، نظام حقوقی مسئولیت مدنی ترکیبی از مسئولیت مبتنی بر خطا (به مفهوم جدید) و مسئولیت بدون خطا (بر پایه نظریه خطر یا تضمین حق )بوده است.
نتیجهگیری: بحثی تطبیقی در خصوص مبانی مسئولیت مدنی دولت
حقوق ایران و کامن لا
حکومت مسئولیت مدنی در کشور ما، تاریخچه و مبانی کاملاً متفاوتی از حقوق کامن لا دارد. همان گونه که در مطالب این فصل در خصوص مبانی مسئولیت مدنی در حقوق ایران پیشتر ذکر شد، خطا در حقوق ما هیچگاه به عنوان مبنا و شرط اساسی مسئولیت، آن چنان که در حقوق کامن لا و کشورهای غربی بوده مطرح نبوده است.
همان گونه که میدانیم، حقوق ایران به تبع حقوق امامیه، به طور قاعده هر شخص حقیقی یا حقوقی، مستقیم یا غیرمستقیم، به عمد یا غیرعمد، خسارتی به دیگری وارد کند، مسئول جبران خسارت میشناسد که البته در این راستا، به نظر میآید که توجه عمده به جبران خسارت زیاندیده بوده و تقصیر یا عدمتقصیر زیانزننده به عنوان شرط اصلی ملحوظ نظر قانونگذار قرار نگرفته است. از بُعد اخلاقی نیز به نظر میرسد که اخلاق حکم میکند که صرفنظر از نحوه عملکرد و تقصیر زیانزننده، خساراتی را که وی به نحو مستقیم مانند: مباشرت در اتلاف، یا غیرمستقیم به دیگری که بدون هیچ تقصیری متحمل زیان شده است، وارد کرده جبران نماید.
به همین دلیل در حقوق ما، مسئولیت صغیر و مجنون و هر شخص فاقد اراده (مانند اینکه شخصی خواب باشد یا در اثر حادثهای بیهوش شده باشد) به رسمیت شناخته شده است. در صورتی که در حقوق کشورهای غربی به ویژه کامن لا، مسئولیت این افراد به لحاظ فقدان اراده و درک و تمیز سره از ناسره، که زایلکننده وصف خطا و تقصیر و غیرقابل سرزنشبودن فاعل است، مردود بوده است.
تنها در سالهای اخیر آن هم در بعضی کشورهای غربی، مثل فرانسه، آن هم از سال ۱۹۶۸ به بعد، با ایجاد تحول در مفهوم خطا و مبانی مسئولیت مدنی و در واقع، فاصله گرفتن از نظریه و مبنای تقصیر و خطا، البته قطع نظر از انتقادات زیادی که در خصوص این تغییر روش و استنباط در مفاهیم یاد شده بود، مسئولیت افرادی نمیتوان خطا یا تقصیری را به آن نسبت داد، به رسمیت شناخته شده است.
با این توضیح عنصر تقصیر در سیستم حقوقی ایران، شناخته شده است. از طرفی، در قانون نیز به تبعیت از فقه امامیه، احکام مسئولیت مدنی در دو باب اتلاف و تسبیب بیان شده است و در باب تسبیب، شرط مسئولیت ناشی از اشیاء (ماده ۳۳۲ قانون مدنی) و فعل حیوان (ماده ۳۳۳ قانون مدنی) منوط به اثبات نوعی تقصیر در نگهداری شده است.
همین احکام موجب این نگرش و استنباط گردید که در این باب، تقصیر از شروط مسئولیت باشد. از سوی دیگر، نفوذ مسئولیت مدنی در حقوق ایران، به تبع فقه امامیه در دو باب اتلاف و تسبیب مورد بحث قرار گرفته است.