“
حق انحلال پارلمان را بدین جهت به دولت دادهاند تا قوه مجریه هنگامی که مطمئن است که افکار عمومی در تأیید سیاستهای وی از انتخاب مجدد اعضای مجلس سابق خودداری خواهد کرد و افراد دیگری را که با نظریات دولت هماهنگی داشته باشند به مجلس اعزام خواهند داشت.[۲۶]
بنظر میرسد که یکی از مزایای نظام پارلمانی این است که برای جلوگیری از تعدد انحلال قوه مجریه، این قوه نیز برای حفظ تعادل بر اساس تفکیک قوا، میتواند به انحلال پارلمان اقدام نماید.
در انگلستان، تنها نخست وزیر است که زمان استفاده از این حق را تعیین میکند. چنین سامانه ای رئیس دولت انگلیس را تبدیل به شخصیتی بی نهایت نیرومند می کند.[۲۷]
به هر حال، نخست وزیری که دولتش بر اساس رأی عدم اعتماد مجلس سرنگون شده است باید خواستار انحلال پارلمان شود. این یکی از اختیارات اصلی نخست وزیر است. همچنین نخست وزیر میتواند بدون اینکه با کابینه اش مشورت کند، خواستار انحلال پارلمان شود و شخصاً تاریخ انتخابات مجدد را تعیین کند.[۲۸]
در هنگام وقوع اختلاف میان حاکمیت و مردم در خصوص نحوه اداره جامعه در یک یا چند محور و یا در خصوص سیاست کلی اتخاذی در اعمال حاکمیت، با توسل به انتخابات جهت تغییر زمامداران(متعاقب استعفاء یا برکناری و یا انحلال یک نهاد از سوی مرجع ذیصلاح در برخی از نظامها) می توان به حل بحران مورد نظر کمک کرد.[۲۹]
بنابرین، در یک نظام پارلمانی با وجود اقتداراتی که مجلس در جهت مهار دولت در اختیار دارد و مجموعه ای از اختیارات قانونگذاری و نظارتی را در بر میگیرد، این حق دولت است که در صورت عدم همراهی با مجلس، انحلال پارلمان را در دستور کار خود قرار دهد و اساسا فلسفه وجودی نظامهای پارلمانی هم این است که علیرغم تفکیک قوا در بین نهادهای قانونگذاری، اجرایی و قضائی، ابزارهای کنترل بر روی یکدیگر هم متقابلا در راستای مهار قدرت قوا در اختیار آن ها قرار گیرد و به قول شارل دو منتسکیو«قدرت قدرت را مهار کند». حق انحلال پارلمان توسط دولت در این مقوله می گنجد و با عنایت به اینکه معمولاً دولت در نظام پارلمانی به ادامه کار خود امیدوار است، در صورت احساس خطر از جانب قوه مقننه، با تهدید به انحلال پارلمان، تا حدود زیادی از گزند مخاطراتی که ممکن است از طرف قوه مقننه متوجه دولت گردد، مصون و محفوظ می ماند.
با عنایت به مطالب فوق، انحلال مجلس توسط دولت معمولاً به سه دلیل عمده صورت میگیرد:
۱٫ موقع سنجی حزب حاکم برای تقویت خود در مجلس عوام.
۲٫ ایجاد فرصت برای رأی دهندگان تا عقیده خود را نسبت به یک مسأله مهم روز اعلام نمایند.
۳٫ اختلاف نظر بین مجریه و مقننه و طلب داوری ملت.
در هر سه مورد فوق یک اصل مشترک حکومت میکند و آن عبارت است از تکیه هیئت حاکمه انگلستان بر افکار عمومی و احترام فوق العاده ای که در آن نظام عملاً برای مردم قائلند.
گفتار سوم- انواع نظام پارلمانی
اگر قانون اساسی قوه مجریه کشور را تابع قوه مقننه قرار داده باشد، حکومت مذبور را پارلمانی گویند. مثل انگلستان و ایتالیا و آلمان. در تمام قوانین اساسی پارلمانی که پارلمان، قدرت وضع قانون و نظارت بر اعمال حکومت را دارد و حکومت صرفنظر از مقام تشریفاتی(که ممکن است رئیس جمهور یا پادشاه باشد)، صاحب اختیار و قدرت است، چنین وضعی ملاحظه میگردد.[۳۰]
الف- مشروطه سلطنتی
در پادشاهی مشروطه، اختیارات پادشاه محدود بوده و وی رئیس کشور بوده و نقشی تشریفاتی دارد. در این نظام، معمولا رئیس دولت یا نخست وزیر عهده دار واقعی اختیارات قوه مجریه است. قوای عمومی از یکدیگر تفکیک شده، هر کدام به نهادی واگذار شده و هر یک دارای اختیارات مشخصی میباشند. اختیارات قانونگذاری و اجرایی به مجلس و هیئت دولت سپرده شده است.[۳۱]
بدیهی است که ماهیت موروثی بودن مقام سلطنت در نظام پارلمانی مشروطه سلطنتی و نیز ماهیت انتخابی رئیس حکومت(نخست وزیر) در تعیین و تنظیم میزان اختیارات آن ها نقشی اساسی داشته است. به طوری که پادشاه یا ملکه که غیر انتخابی و موروثی است، تقریبا تهی از قدرت است و مقامی تشریفاتی قلمداد
میگردد. در عوض نخست وزیر دارای اختیارات فراوانی است و حتی برخی از صاحبنظران به وی لقب دیکتاتور انتخابی را دادهاند.
ب- جمهوری پارلمانی
در جمهوری های پارلمانی، برخلاف مشروطه سلطنتی، رئیس کشور به صورت غیر مستقیم انتخابی است و فرض موروثی بودن مقام ریاست کشور منتفی است. ایتالیا و آلمان نمونه بارز جمهوری های پارلمانی هستند.
در ایتالیا، رئیس جمهور توسط مجلسین و در اجلاس مشترک اعضای آن ها انتخاب می شود. تعداد سه نفر نماینده از طرف شوراهای هر یک از مناطق کشور به گونه ای که نمایندگی اقلیتها نیز در آن منظور شده باشد، در انتخابات ریاست جمهوری شرکت می نمایند. منطقه “واله دایوستا” فقط یک نفر نماینده معرفی
می نماید. انتخاب رئیس جمهور با رأی مخفی و با اکثریت دو سوم اعضای شرکت کننده انجام می گیرد. پس از سه بار رأی گیری، در مرحله چهارم، اکثریت مطلق آرا کفایت می کند.[۳۲]
مثالهای دیگر این نوع از نظام پارلمانی هند و ترکیه هستند.
گفتار چهارم- رواج نظام پارلمانی در اروپا
نظام پارلمانی بعدها در سرتاسر امپراطوری بریتانیا و بویژه در کشورهای اروپایی گسترش پیدا کرد.
البته، موج رو به گسترش پارلمانتاریسم تا نیمه دوم قرن نوزدهم هم چندان هویدا نبود؛ زیرا حرکت به سوی نظام پارلمانی غالبا نامنظم بود و به طور تدریجی و پله به پله بود، به طوری که زمان دقیق پیدایش این نظام در بسیاری از کشورهای اروپایی سخت و دشوار است. ولی قدر مسلم این است که با گسترش موج آزادی خواهی و پیشروی جنبشهای مردمی و در نتیجه شکل گیری حکومتهای دموکراتیک، در بیشتر کشورهای اروپایی و سایر ممالک دنیا مورد پذیرش قرار گرفته و به اشکال مختلف به اجرا درآمد. دلیل عمده این اقبال و استقبال از نظام پارلمانی، علاوه بر قدمت آن نسبت به سایر نظامها یعنی نظامهای ریاستی یا مختلط، سازگاری آن، هم با نظام سلطنتی و هم با نظام جمهوری است.[۳۳]
فصل دوم:وظایف و عملکرد احزاب سیاسی خارج از عرصه
حکومت و پارلمان
در این فصل به بررسی نقش احزاب و کارویژه های آن ها در دو مبحث می پردازیم. ابتدا در مبحث نخست به
کارکردهای انتخاباتی احزاب و نقشهای گوناگونی که در این زمینه بر عهده دارند، اشاره کرده و سپس در مبحث دوم به نقشهای عمومی و غیر انتخاباتی آن ها می پردازیم.
مبحث نخست- احزاب و انتخابات
انتخابات، امروزه، اصل بنیادین دموکراسی های نمایندگی و ضامن مشروعیت سیاسی دولت هاست. در واقع، انتخابات به عنوان تنها ابزار مشروع برای تعیین حاکمان در اکثریت قریب به اتفاق نظام های سیاسی مختلف مورد پذیرش قرار گرفته، و تفاوت نگرش در خصوص انتخابات، تنها مربوط به انتخاب مدلها و نحوه اعمال آن ها است.[۳۴]
انتخابات عقدی است بین رأی دهندگان و انتخاب شوندگان.[۳۵]
“