موارد زیر به مدیران کمک میکند که شایستگیهای خود را به عنوان رهبر افزایش دهند:
-
- ایجاد ارتباطات مناسب
-
- تنظیم اهداف به طور مؤثر
-
- اختیار دادن به کارکنان ستادی یا اعضای تیم از طریق مشارکت مناسب در تصمیمات
-
- تفویض اختیار
-
- استفاده از پاداشهای محسوس و عینی
- ایجاد هنجارهای مناسب )اخلاقی و غیره (
کسانی که میتوانند همه این موارد را به خوبی اجرا کنند، احتمالاً رویکردهای رهبری مناسب برای نیازهای موقعیتی را دارا هستند. حتی اگر با هیچ یک از تئوریهای رهبری آشنا نباشند (Rausch,2005,990).
۲ – ۶ ) وﻇﺎﯾﻒ رﻫﺒﺮی
۱ – داوری ﮐﺮدن :
زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ اﻋﻀﺎی ﺳﺎزﻣﺎن ﭼﻨﺪان ﻣﻮاﻓﻘﺘﯽ ﺑﺎ اﻧﺠﺎم ﯾﮏ ﻋﻤﻞ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، رﻫﺒﺮ ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ از ﻃﺮﯾﻖ ﺣﺎﮐﻤﯿﺖ ﯾﺎ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﯿﺮی ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻪ ﺣﻞ ﻣﺸﮑﻞ ﺑﭙﺮدازد.
۲ – ﭘﯿﺸﻨﻬﺎد ﮐﺮدن :
اراﺋﻪ و ﺗﺎﮐﯿﺪ ﺑﺮ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎد ﺗﻮﺳﻂ رﻫﺒﺮ، اﯾﻦ ﻓﺮﺻﺖ را ﺑﻪ او ﻣﯽدﻫﺪ ﺗﺎ ﺑﯽآﻧﮑﻪ از دﺳﺘﻮرات ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ اﺳﺘﻔﺎده ﮐﻨﺪ، از ﺟﺎﻧﺐ زﯾﺮ دﺳﺘﺎن ﻧﻈﺮات و ﻋﻘﺎﯾﺪ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﯽ را درﯾﺎﻓﺖ دارد. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﻪ ﻣﻮازات اﯾﻦ ﻓﺮاﯾﻨﺪ، وﻗﺎر و اﺣﺘﺮام زﯾﺮدﺳﺘﺎن و اﺣﺴﺎس ﻣﺸﺎرﮐﺖ و ﻫﻤﮑﺎری در آﻧﺎن ﻧﯿﺰ ﺗﻘﻮﯾﺖ ﻣﯽ ﺷﻮد.
۳ – ﺗﺪارک و ﻋﺮﺿﻪ اﻫﺪاف :
ﻫﺪف های ﯾﮏ ﺳﺎزﻣﺎن ﺣﺎﻟﺘﯽ ﺧﻮدﮐﺎر و ﺧﻮد ﺟﻮش ﻧﺪارد ﺑﻠﮑﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ رﻫﺒﺮ ﺗﻬﯿﻪ و ﺗﻨﻈﯿﻢ و اراﺋﻪ ﺷﻮد. ﺑﺮای اﯾﻨﮑﻪ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ، اﺛﺮ ﺑﺨﺶ ﺑﺎﺷﺪ، اﯾﻦ اﻫﺪاف ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ ﺳﺎزﻣﺎن ﺑﻮده و اﻣﮑﺎن ﮐﺎر و ﺗﻼش ﺟﻤﻌﯽ و ﮔﺮوﻫﯽ را ﻓﺮاﻫﻢ آورد.
۴ – ﺷﺘﺎب ﺑﺨﺸﯿﺪن و ﺳﺮﻋﺖ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻦ :
ﺑﺮای آﻏﺎز ﯾﺎ اﻓﺰاﯾﺶ ﯾﮏ ﺣﺮﮐﺖ و ﯾﺎ اﯾﺠﺎد ﺗﺤﺮک در ﯾﮏ ﺳﺎزﻣﺎن، ﺑﻪ ﯾﮏ ﻧﯿﺮو و ﯾﺎ ﺷﺪت ﻋﻤﻠﯽ ﻧﯿﺎز ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد ﮐﻪ اﯾﻦ ﻧﯿﺮو ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺜﺎﺑﻪ ﯾﮏ (( ﺷﺘﺎب دﻫﻨﺪه ﺷﯿﻤﯿﺎﯾﯽ )) ﺑﺎﻋﺚ ﺑﺮاﻧﮕﯿﺨﺘﮕﯽ و ﺗﺤﺮﯾﮏ ﮐﺎرﮐﻨﺎن ﺑﺮای اﻧﺤﺎم ﮐﺎر ﺷﻮد.
۵ – ﺗأﻣﯿﻦ اﻣﻨﯿﺖ :
ﯾﮏ رﻫﺒﺮ در ﺑﺮﺧﻮرد ﺑﺎ ﻣﺸﮑﻼت، ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﻃﺮز ﺗﻠﻘﯽ و ﻧﮕﺮش ﻣﺜﺒﺖ و ﺧﻮش ﺑﯿﻨﺎﻧﻪ ای داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻗﺎدر ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد اﻣﻨﯿﺖ ﺧﺎﻃﺮی را ﺑﺮای زﯾﺮ دﺳﺘﺎن ﺧﻮد ﻓﺮاﻫﻢ آورد. ﭼﻨﯿﻦ اﻣﻨﯿﺘﯽ ﺑﺮای اﻓﺮاد ﺳﺎزﻣﺎن ﺑﺴﯿﺎر ﻣﻬﻢ اﺳﺖ و ﻫﻤﻮاره در ﻣﻌﺮض ﺗﻬﺪﯾﺪ ﺑﺮداﺷﺖ ﻫﺎی رﻫﺒﺮ ﻗﺮار دارد. ﺑﻪ ﺑﯿﺎن ﺳﺎده ﺗﺮ، ﻃﺮز ﺗﻠﻘﯽ ﻧﺎﻣﻨﺎﺳﺐ رﻫﺒﺮ، ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﻣﻮﺟﻮدﯾﺖ ﭼﻨﯿﻦ اﻣﻨﯿﺖ ﺧﺎﻃﺮی را ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻃﺮه اﻧﺪازد. اﯾﻦ وﺿﻌﯿﺖ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﻧﮕﺮش ﻫﺎی ﺧﻮب ﯾﺎ ﺑﺪ رﻫﺒﺮ ﭘﺪﯾﺪ ﻣﯽ آﯾﺪ ﮐﻪ ﺳﺮاﻧﺠﺎم ﺗﻮﺳﻂ زﯾﺮدﺳﺘﺎن ﮐﺸﻒ ﻣﯽ ﺷﻮد.
۶ – ﺷﺎﺧﺺ و ﻧﻤﺎﯾﻨﺪه ﺑﻮدن :
رﻫﺒﺮ ﺿﻤﻦ اﯾﻨﮑﻪ ﺳﻤﺖ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﯽ ﺳﺎزﻣﺎن ﺧﻮد را در ﺑﯿﻦ دﯾﮕﺮان ﺑﺮﻋﻬﺪه دارد، ﻫﻤﭽﻮن ﯾﮏ ﻋﻨﺼﺮ ﺷﺎﺧﺺ و ﯾﮏ ﻧﻬﺎد ﺧﺪمت گذار ﻋﻤﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﻧﻈﺮی ﮐﻪ اﻓﺮاد ﺧﺎرج از ﺳﺎزﻣﺎن ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﺎزﻣﺎن دارﻧﺪ، ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﺑﻪ ﻋﻘﯿﺪهای ﮐﻪ آﻧﺎن ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ رﻫﺒﺮدارﻧﺪ، ارﺗﺒﺎط ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ، ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻣﻄﻠﻮب ﯾﮏ رﻫﺒﺮ ﺑﻪ اﺣﺘﻤﺎل زﯾﺎد، ﺑﻪ ﯾﮏ ﺗﻠﻘﯽ ﻣﻄﻠﻮب از ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻨﺠﺮﻣﯽ ﺷﻮد و ﺑﺎﻟﻌﮑﺲ.
۷ – اﻟﻘﺎ ﻧﻤﻮدن :
درﺻﻮرﺗﯽ ﮐﻪ ﯾﮏ رﻫﺒﺮ ﺑﺘﻮاﻧﺪ اﻣﮑﺎن درک و ﺷﻨﺎﺧﺖ اﻫﻤﯿﺖ و ارزش ﮐﺎر زﯾﺮدﺳﺘﺎﻧﺶ را ﺑﺮای آﻧﺎن ﻓﺮاﻫﻢ آورد، ﻗﺎدر ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد ﭘﺬﯾﺮش و ﻫﻮاداری ﺟﺪی از اﻫﺪاف ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ را به زﯾﺮدﺳﺘﺎن ﺧﻮد اﻟﻘﺎ ﮐﻨﺪ.
اﻓﺰون ﺑﺮاﯾﻦ، وی ﻣﻮﻓﻖ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ ﺗﺎ آﻧﺎن را ﺑﺮای اﻧﺠﺎم ﮐﺎرﻣﻮﺛﺮ در ﺟﻬﺖ ﻓﻀﺎﯾﻞ ﻋﻠﻤﯽ ﺗﺮﻏﯿﺐ ﮐﻨﺪ.
۸ – ﺗﺸﻮﯾﻖ و ﺗﻤﺠﯿﺪ :
ﯾﮑﯽ دﯾﮕﺮ از ﻧﯿﺎزﻫﺎی اﻧﺴﺎﻧﯽ ﻧﯿﺎز ﺑﻪ ﺗﺸﺨﯿﺺ، اﺣﺘﺮام و ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ درﺑﯿﻦ دﯾﮕﺮان اﺳﺖ. ﺑﺮ اﯾﻦ اﺳﺎس، رﻫﺒﺮان ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ از ﻃﺮﯾﻖ ﺗﺸﻮﯾﻖ و ﺳﺘﺎﯾﺶ ﺻﺎدﻗﺎﻧﻪ اﯾﻦ ﻧﯿﺎزﻫﺎ را ﻣﻮد ﺗﺎﮐﯿﺪ ﻗﺮار دﻫﻨﺪ. ﺑﺪﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﮐﻪ در ﮐﺎرﮐﻨﺎن اﻋﺘﻤﺎد ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﭘﺪﯾﺪ آورده و ﯾﺎد آور ﺷﻮﻧﺪ ﮐﻪ آﻧﺎن اﻓﺮدای ﻣﻬﻢ ﺑﻮده، ﮐﺎرﺷﺎن در ﺧﻮرﻗﺪرداﻧﯽ اﺳﺖ و رﻫﺒﺮ ﺑﻪ ﺷﺪت ﺑﻪ آﻧﺎن ﻋﻼﻗﻤﻨﺪ ﺑﻮده وآنان را در ﻗﻠﺐ ﺧﻮد ﺟﺎی داده اﺳﺖ.
۲ – ۷ ) ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺳﺒﮏ رﻫﺒﺮی
ﺳﺒﮏ رﻫﺒﺮی ( leadership style ) ﺑﻪ ﻋﻨﻮان اﻟﮕﻮﯾﯽ رﻓﺘﺎری اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﻧﮕﺮ ﺻﻔﺎت و ﺧﺼﻮﺻﯿﺎت رﻓﺘﺎری رﻫﺒﺮان ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ. در دﻧﯿﺎی اﻣﺮوز، ﻧﻘﺶ ﻣﺪﯾﺮ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان رﻫﺒﺮ ﺑﻪ ﻗﺪری اﻫﻤﯿﺖ ﭘﯿﺪا ﮐﺮده اﺳﺖ ﮐﻪ در ﻫﻤﻪ ی زﻣﯿﻨﻪ ﻫﺎ ﺑﺮای ﯾﺎﻓﺘﻦ اﺷﺨﺎﺻﯽ ﮐﻪ ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ رﻫﺒﺮی داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﮐﻮﺷﺶ ﻣﺴﺘﻤﺮ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﻣﯽ آﯾﺪ. در واﻗﻊ اﮔﺮ اﯾﻦ ﻧﻘﺶ اﻧﺠﺎم ﻧﺸﻮد، ﮐﺎری ﺻﻮرت ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮد. در ﻗﺎﻟﺐ وﻇﯿﻔﻪ، رﻫﺒﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻮان و ﺗﻤﺎﯾﻞ ﻓﺮد ﯾﺎ ﮔﺮوه را ﺑﺴﻨﺠﺪ و ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻗﺪرت ﺧﻮد ﯾﮑﯽ از ﺳﺒﮏ ﻫﺎی رﻫﺒﺮی را در ﺑﺮﺧﻮرد ﺑﺎ آن ﻫﺎ ﺑﺮﮔﺰﯾﻨﺪ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺳﺒﮏ رﻫﺒﺮی ﻧﺸﺎن دﻫﻨﺪه ﻃﺮز ﺗﻔﮑﺮ، ﺟﻬﺎن ﺑﯿﻨﯽ و ﺷﺨﺼﯿﺖ رﻫﺒﺮان اﺳﺖ.
هرسی و بلانچارد سبک را با شخصیت، مترادف به کار میگیرند و به نظر آن ها شخصیت یا سبک یک فرد عبارت است از «الگوی رفتاری که وی هنگام هدایت کردن فعالیت های دیگران از خود نشان میدهد.» (علاقه بند، ۱۳۶۵، ص ۸۵)
«گری دسلر»[۲۴] شیوه یا سبک رهبری را در این مفهوم میداند که «رهبر چه کاری میکند و رفتارش چگونه است» (مدنی، ۱۳۶۸، ص ۸۰ ـ ۷۹)
الگوی کلی کنشهای رهبران آن گونه که از سوی زیردستانشان ادراک میشود، به نام سبک رهبری خوانده میشود، سبک رهبری فلسفه مهارت ها و نگرشهای رهبران را در عمل نمایان میسازد (طوسی، ۱۳۷۵، ص ۲۶۷).
با ملاحظه تعاریف یاد شده میتوان به ویژگی رفتار در آن ها اشاره داشت، با توجه به متغیر بودن رفتار در شرایط متفاوت میتوان دریافت که شیوه یا سبک رهبری متغیر است و نمیتوان در کلیه شرایط و مؤسسات و سازمانها از یک سبک استفاده نمود.
ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺳﺒﮏ رﻫﺒﺮی ﺑﻪ ﻃﻮر ﻧﺎﻣﻨﺎﺳﺒﯽ اﻧﺘﺨﺎب ﺷﻮد از ﯾﮏ ﺳﻮ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﮐﺎﻫﺶ ﮐﺎراﯾﯽ اﻓﺮاد و ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﯽ ﺷﻮد و از ﺳﻮی دﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻋﺎﻣﻞ ﺑﻪ وﺟﻮد آورﻧﺪه ﺗﻨﯿﺪﮔﯽ رواﻧﯽ ﻧﺎﺷﯽ از ﺷﻐﻞ و ﯾﺎ ﻓﺸﺎر رواﻧﯽ در ﮐﺎرﮐﻨﺎن ﻋﻤﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ (اﻟﻮاﻧﯽ، ۱۳۷۵).
ﺳﺒﮏ رﻫﺒﺮی ﻣﺪﯾﺮان ﯾﮑﯽ از ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﻮﺛﺮ، در اﻓﺰاﯾﺶ ﮐﺎراﯾﯽ، اﺛﺮ ﺑﺨﺸﯽ و درﻧﻬﺎﯾﺖ ﺑﻬﺮهوری ﺳﺎزﻣﺎنهاﺳﺖ. اﻟﮕﻮی رﻓﺘﺎری ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻣﺪﯾﺮ در ﻫﺮ ﺳﺎزﻣﺎن ﺑﺎﻋﺚ ﺑﻪ وﺟﻮد آﻣﺪن روﺣﯿﻪ و اﻧﮕﯿﺰش ﻗﻮی در ﮐﺎرﮐﻨﺎن و اﻓﺰاﯾﺶ ﻣﯿﺰان رﺿﺎﯾﺖ آﻧﺎن از ﺷﻐﻞ و ﺣﺮﻓﻪ ﺧﻮد ﻣﯽ ﺷﻮد(رﺿﺎﺋﯿﺎن، ۱۳۸۳).
ﺳﺒﮏ، ﺑﻪ راﻫﯽ ﮐﻪ رﻫﺒﺮان از ﻃﺮﯾﻖ آن در ﭘﯿﺮوان ﺧﻮﯾﺶ ﻧﻔﻮذ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ و ﺑﻪ اﻟﮕﻮی رﻓﺘﺎری ﻣﺴﺘﻤﺮ ﻣﺪﯾﺮ ﮐﻪ وی ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎم ﻫﺪاﯾﺖ ﮐﺮدن ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎی دﯾﮕﺮان و ﺳﺎزﻣﺎن از ﺧﻮد ﻧﺸﺎن ﻣﯽ دﻫﺪ،گفته می شود . رﻫﺒﺮی ﻣﻮﺛﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺴﯿﺮی در ﺟﻬﺖ ﻫﺪاﯾﺖ ﺗﻼش ﻫﺎی ﻫﻤﻪ ﮐﺎرﮐﻨﺎن ﺑﺮای ﺑﻪ اﻧﺠﺎم رﺳﺎﻧﺪن اﻫﺪاف ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ ﻓﺮاﻫﻢ آورد. ﺑﺪون وﺟﻮد رﻫﺒﺮی ﯾﺎ ﻫﺪاﯾﺖ ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﺣﻠﻘﻪ اﺗﺼﺎل ﻣﻮﺟﻮد در ﻣﯿﺎن اﻫﺪاف رﻫﺒﺮی و ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ ﺿﻌﯿﻒ ﯾﺎ ﮔﺴﯿﺨﺘﻪ ﺷﻮد. آرﺗﻮر ﺟﺎﮔﻮ[۲۵] ﯾﮏ ﻧﻮع ﺷﻨﺎﺳﯽ از ﺗﺌﻮری ﻫﺎی رﻫﺒﺮی اراده و ﮐﻠﯿﻪ ﺗﺌﻮری ﻫﺎی رﻫﺒﺮی ﻧﻮع ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻃﺒﻘﻪ ﺑﻨﺪی ﮐﺮده اﺳﺖ.