توماس گلدن (۲۰۰۶) در کتابش عنوان میکند که با مد نظر قرار دادن این عوامل فردی و اجتماعی شخصیت در مطالعات، پس از دهه ۱۹۳۰ سه نوع متقلب شناسایی شده است:
۱٫ متقلبین محاسبه گر: صفات عمده افراد این گروه عبارتاند از: تمایل به تکرار تجاوز، هوش بالاتر نسبت به میانگین، وضعیت خوب آموزشی، دیرتر وارد گود میشوند، ریسکپذیر و فاقد احساساتی مانند آشفتگی و همدردی با دیگران میباشند. آن ها فاقد نیروی درونی، اعتمادبهنفس و عزت نفس هستند که بتوانند خود را با آن تطبیق دهند. به علاوه آن ها موفقیتهایشان را بر اساس معیارهای دیگران تعریف میکنند.
۲ متقلبین ناچار(وابسته به موقعیت): این افراد کاملاً معمولیاند و بدون اینکه قصد صدمه زدن به دیگران را داشته باشند مرتکب چنین تقلبی میشوند.
۳ دلالان قدرت: زیادهخواهی خصیصه اصلی این گروه است.
در ادامه پیشینه نظری به تشریح هویت اخلاقی به عنوان متغیر دیگر پژوهش پرداخته میشود.
هویت اخلاقی
تعریف هویت
هویت عبارت است از یک مفهوم سازمانیافته از خود که ارزشها، باورها و اهدافی که فرد بدان پایبند است تشکیل شده است (اریکسون، ۱۹۶۵). یا هویت عبارت است از یک ساختار مفهومی که متشکل از شرایط, لوازم و مفروضات مربوط به خود است (میکایل برزونکسی,۱۹۹۳). هویت به عنوان یک نظریه, یعنی اینکه هر فردی برای خود یک نظامی از ارزشها و اهداف و عقاید وضع کند و به آن پایبند باشد . هویت یک مفهوم دقیق از خود است و به عبارت دیگر یک نظریه آشکار از یک شخص است . در مطالعه شخصیت انسان هویت یک جنبه اساسی و درونی است که به کمک آن یک فرد با گذشتهاش مرتبط شده و احساس تداوم و یکپارچگی در زندگی میکند . به عبارت دیگر , هویت مفهوم ذهنی یک فرد از خودش میباشد و با عناوین مختلف چون هویت جنسی, هویت گروهی, هویت نژادی و … مورد استفاده قرار میگیرد (ربر,۱۹۸۵)
اریکسون( ۱۹۶۵) کارکرد هویت را ایجاد هماهنگی میان تصور فرد از خودش به عنوان یک فرد بینظیر و دارای ثبات و تصور دیگران میداند. از نظر اریکسون هویت پاسخ به این سؤال است که “من کیستم؟”. از دیدگاه او نوجوانان و بزرگسالانی که احساس هویت در آن ها قوی است خود را افرادی متمایز از دیگران میدانند.
۲-انواع هویت
هویت دارای انواع متفاوتی است, هر چند آن ها باهم مرتبط میباشند و هویت هر فرد مجموعه متشکلی از همه انواع هویتهاست (جهانگیری، ۱۳۹۰):
هویت فردی: هویت فردی عبارت است از اکتشاف و تعهد نسبت به نقشها و هویتهای اجتماعی که انتخابهای حرفهای, مذهبی, سیاسی و اخلاقی فرد را تحت تأثیر قرار میدهد.
هویت اجتماعی : عبارت است از هویتی که تحت تأثیر عواملی مثل سازگاری , هماهنگی با گروه انتخابی یا گروه مرجع و تعهد نسبت به ارزشها و نگرشهای آنهاست(استرام گوئیست,۱۹۶۴)
هویت انفرادی : یکی از مسائلی که اغلب نوجوانان با آن به شدت درگیرند هویت حرفهای آنهاست. یافتن شغل مطلوب و تشخیص تناسب حرفهای باذوق و استعداد شخصی.
هویت فیزیکی و جسمانی: یعنی اینکه نوجوان وضع جسمانی خود را(آنچه که هست از لحاظ جسمانی) بپذیرد و این پذیرش لازمهاش شناخت وضع جسمانی است که یکی از پایه های عمده مفهوم خود را نیز تشکیل میدهد و شامل فهم بدنی و درک بدنی است, فهم بدنی مثل بلند قامت بودن و درک بدنی یعنی آن تصور و برداشت و قضاوتی که از خودداریم.
هویت مذهبی : عبارت است از اتکای فرد به یک نظام یا پایگاه اعتقادی که بر جهتگیری فرد در زمینههای مختلف تأثیر میگذارد. در واقع میتوان گفت که هویت مذهبی فلسفی زندگی و حیات یک فرد را تشکیل میدهد و به عبارتی دیگر نوجوان دارای هویتی مذهبی, عظمت و قدرت و بقا و دوام خود را در مذهب میبیند.
هویت فرهنگی و ملی: عبارت است از پایبندی به آداب و رسوم, سنتها و ارزشهای گذشته و رایج و نوین جامعه به گونه ای که منجر به غرور ملی شود و درعینحال که فرد از استقلال برخوردار است.
هویت سیاسی : عبارت است آگاه, حساس و فعال, بار آوردن افراد نسبت به مسائل و امور جاری به گونه ای که فرد به جای وابسته بودن به رأی و نظر دیگران از استقلال رأی و اندیشه در تصمیمگیری برخوردار باشد.
هویت جهانی : با توجه به از بین رفتن مرزهای بین جوامع با گسترش شبکه های ارتباطی (اینترنت, ماهوارهها) نوجوانان تحت تأثیر فرهنگهای سایر ملل گرفته و آن ها در تشکیل هویت نوجوانان موثرند.
هویت جمعی : عبارت است از توانایی کار با جمع یا گروه به گونه ای که فرد قادر به ابراز عقاید و نظرات خود و پذیرش عقاید و نظرات دیگران و رعایت قوانین و مقررات زندگی جمعی باشد که این هویت منجر به ارضای نیاز تعلق, احترام و امنیت میشود.
هویت جنسی : بر طبق دایره المعارف کودکی و بزرگسالی یک مرحله اصلی در تشکیل هویت جنسی در حدود سه سالگی اتفاق میافتد, وقتی که برای اولین بار بچه ها از اختلافات آناتومی بین جنسها آگاه میشوند, معمولاً از طریق مشاهده خواهر و برادر یا همسالان است(گاله، ۱۹۹۸). بعد از آنکه آگاهی از اختلافات اتفاق افتاد , سپس کودک از اختلاف فرهنگی بین زنان و مردان آگاه میشود . قادر میشود والدین از همان جنس را تشخیص دهد و کودک تقلید کردن از آن ها را شروع میکند.
هویت اکولوژیکی : از اسنوورت به خاطر آوردن عنوان اکولوژیکی ستایش شده است. او نظریات اخلاق قضاوت عادلانه کلبرگ و اخلاق مراقبت گلیکان را باهم ترکیب کردهاست , وی معتقد است تعیین هویت اکولوژیکی وسعت بخشیدن به خود است که شامل “کل” میگردد. او اخلاق را به هستیشناسی پیوند میدهد.
هویت اخلاقی : عبارت است از استدلال درباره انجام کارها و مسائل از لحاظ مطلوب یا نامطلوب بودن، باارزش یا بیارزش بودن آنها.
به نظر میرسد که بالاترین میزان یکپارچگی اخلاقی، زمانی حاصل میشود که ادراکات و علایق اخلاقی فرد به بخشی از خود پنداره او، یعنی شیوه خاص نگاه فرد به خود و تعریف وی از خود تبدیل شود. وقتی این اتفاق رخ دهد، اخلاق نه تنها به جنبهای از سازمان هشیار شخصیت تبدیل میشود، بلکه به انگیزه ها و هیجانات مضاعف نیز تجهیز میگردد. برای مثال، یک فرد علاقمند به امور اخلاقی، تلاش میکند تا راه حل های اخلاقی مناسب پیدا کند و تمایل دارد اعمالش از نظر اخلاقی صحیح باشند، نه تنها به این دلیل که او اهمیت عینی نوعدوستی و عدالت را درک میکند، بلکه به سبب اینکه او خود را به گونه خاصی ادراک میکند و میخواهد به ایدهآلهای خود ملتزم بماند. البته خود پندارهها از سنی به سن دیگر و از شخصی به شخص دیگر، در میزان انسجام درونی یا در استحکام ساختاری، و همچنین در میزان اهمیت ذهنی آن برای فرد، متفاوتاند. واژه هویت، به یک شکل رشد یافته از خود پنداره اشاره دارد؛ شکلی که بااحساس یکپارچگی فزاینده، نفوذ در هشیاری، و توانایی استحکام بخشیدن به احساس ثبات ، فردیت و هدفمندی، مشخص میشود (بلازی، ۱۹۹۵).